۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

طرح خاورمیانه بزرگ و بلوک استبداد


طرح خاورمیانه بزرگ، طرحی راهبردی بر اساس قطب بندی صنعتی- اقتصادی در منطقه و منافع مشترک کشورها با آمریکاست. طرحی که می‌تواند موقعیت برتر و بالاتر آمریکا را در برابر کشورهای رو به توسعه برای دهه‌ها تثبیت کند، اما اجرای این طرح با وجود حکومت‌های ارتجاعی، بی‌کفایت و غیر شفاف در منطقه ثروتمند خاورمیانه امکان‌پذیر نیست.
شرط اصلی و اجتناب‌ناپذیر آن دمکراتیزه شدن نظام‌های خاورمیانه است. عربستان سعودی اگرچه همواره با سیاست‌های آمریکا در منطقه همراه بوده است، اما رفتار و سیاست‌های حکومت‌گران آن در قبال مردم کشور خود و دیگر کشورها، غیر دمکراتیک، زننده و خلاف موازین حقوق بشر ارزیابی شده است.


با آغاز بهار عرب و وزیدن نسیم آزادی که از شمال آفریقا آغاز شد، حال کم‌کم رایحه خوش آن در حال نفوذ و رخنه در کالبد سخت و کهنه حکومت آل سعودی است. همه‌چیز آرام، دقیق و تدریجی در حال روی دادن است.
تظاهرات اعتراضی که سعودی‌ها همواره نگران آن بودند حال به حیاط خلوت آنها یعنی بحرین رسیده است. از طرفی دیگر بحران در جانشینی و بقای حکومت پادشاهی در پی مرگ "نایف بن عبدالعزیز" از دیگر نگرانی‌های پادشاهان سعودی به شمار می‌رود.
اتحادی برای سرکوب
عربستان سعودی در قرن بیست و یکم و در کشاکش برچیده شدن حکومت‌های استبدادی منطقه، دکترین شوروی سابق یعنی "دکترین برژنف" را برای حیات خلوت خود طراحی و برگزیده است.


همانند شوروی در سال ۱۸۴۸، عربستان نقش فرشته نجات را برای بقای سایر حکومت‌های پادشاهی منطقه برعهده دارد و به عاملی بازدارنده برای گسترش و نفوذ انقلاب‌ها به دیگر کشورها تبدیل شده است.
هرگونه اعتراضی در پادشاهی همجوار تحمل نمی‌شود و در نطفه خفه خواهد شد. شرایط تحمیلی یا انتخابی که توسط سایر اعضای شورای همکاری خلیج فارس پذیرفته شده است. این موضوع می‌تواند خود دلیلی برای دلسردی دیگر مردم منطقه برای برپاخاستن علیه حکومت‌های دیکتاتوری شود.


حال ریاض، رهبری مقتدر در بین کشورهای عربی محسوب می‌شود که وظیفه کنترل مرزهای خود و مداخله در کشورهای همسایه برای سرکوب هر اعتراضی را برعهده دارد. حکومت عربستان ائتلافی شکل داده است تا مانع سرایت بهار عرب به داخل بلوک خودساخته خود شود؛ بلوکی متشکل از حکومت‌های پادشاهی با مدیریت و اداره کشور به صورت غیر شفاف بر پایه استبداد، اتحادی از هفت پادشاهی حاشیه خلیج فارس یعنی کشورهای بحرین، کویت، عمان، قطر، اردن، عربستان و امارات متحد عربی.


این اتحادی نامیمون و ناخوشایند برای سرکوب اعتراض‌هایی است که دهه‌ها در گلوی مردم معترض خفه شده است. البته اتحادی سست و تنها بر پایه همکاری برای تامین منافع استراتژیک زودگذر است. چون این پادشاهی‌ها دهه‌هاست در حال رقابت با یکدیگر هستند.


همانند اردن هاشمی که از قرن ۱۸ به این‌سو همواره با خانواده سعودی دشمنی دیرینه دارد و تنها دست روزگار بود که شرایط را برای هر دو سخت و آنها را بر سر یک میز هم‌پیاله کرده است. در این بین عمانی‌ها و قطری‌ها نیز وصله‌ای نچسب در این اتحاد به حساب می‌آیند. قطری‌ها با در دست داشتن غول رسانه‌ای جهان عرب "الجزیره" مزاحمت‌هایی در سر راه سعودی‌ها به وجود آورده‌اند.
پوشش لحظه به لحظه خیزش‌های جهان عرب بدون هیچ مانعی، بر نگرانی‌های حکومت سعودی افزوده است و از سوی دیگر عمانی‌ها در تامین منافع خود نگاه‌شان بیش از آل سعود و غرب به شرق معطوف بوده است و هست.
تعهد عربستان برای سرکوب هر خیزشی در پادشاهی مجاور خود دیگر بر کسی پوشیده نیست.
با آغاز ناآرامی‌ها در بحرین، اکثریت شیعه این کشور، خواهان ایجاد تغییراتی سیاسی و دمکراتیک در ساختار سیاسی حکومت خاندان آل خلیفه هستند؛ اصلاحاتی که حکومت پادشاهی مطلقه را به شکلی از نظام پادشاهی مشروطه واقعی تبدیل کند، ولی پارانویای سلطه جمهوری اسلامی بر بحرین و مداخلات ملاهای حاکم بر ایران در بعد تبلیغاتی رسانه‌ای، سرآغاز سرکوبی خونین را در بحرین کلید زد.


اعزام هزارنفر از اعضای ارتش سعودی و امارات متحده با تجهیزات کامل سرکوب، برای به خاک و خون کشیدن معترضان بحرینی، برگ ننگینی از نقض فاحش حقوق بشر را در خاطره آزادی‌خواهان در منطقه هویدا ساخت.[۱ و ۲]

از بد روزگار، آمریکا تحولات بحرین را مورد حمایت ضمنی قرار داد؛ عملی که بیش از پیش سرنوشت مبارک را مقابل روی حکومت سعودی قرار داد.
در عملی متقابل مطبوعات سعودی انتقادات آمریکا و اروپا را در خصوص این عملیات برنتافتند و حتی سخنان اوباما در چهارم ماه مه ‌را در همین رابطه پوچ و بی معنا خطاب کردند.
در کشور همسایه اما مبارزان یمنی کار را به حکومت سعودی سخت کرده‌اند؛ کشوری دارای اهمیت استراتژیک و امنیتی برای عربستان که اوضاع آن از دست خاندان سعودی خارج شد.
اگرچه ریاض هیچگاه دل خوشی از علی عبدالله صالح، رئیس‌جمهوری یمن نداشت که دلیل آن به سال ۱۹۹۰ و حمایت صالح از عراق و صدام علیه سعودی برمی‌گردد، اما اوضاع امنیتی یمن برای سعودی حیاتی است.
ساختار حکومت سعودی
حکومت عربستان از سال ۱۹۳۲ میلادی بر پایه پادشاهی سعودی بنیان نهاده شد که از آن سال به شکل "پادشاهی مطلقه" رخ نمود. این شاید اولین کشور در منطقه است که در آن مجلس قانونگذارای وجود ندارد و هیئت وزیران آن انتصابی هستند و عمدتا ازمیان شاهزادگان انتخاب می‌شوند و نوعی از سیستم یکپارچه قانونگذاری را تشکیل می‌دهند.
حزب سیاسی، پارلمان و انتخابات در شبه‌جزیره عربستان محلی از اعراب ندارد و خانواده‌ پادشاهی خواستار سلطه‌ کامل سیاسی بر همه شئونات عربستان بوده‌اند‌ و هستند. هم‌اکنون نیز قدرت در عربستان سعودی در دست "کبارالعلما" (علمای ارشد) و پادشاه متمرکز است.
در راس حکومت مرکزی، پادشاه قرار دارد که ریاست قوه مجریه، قدرتمندترین نهاد در عربستان را در دست دارد. شخص پادشاه، خود، نخست‌وزیر، فرمانده کل نیروهای مسلح، رئیس شورای عالی دانشگاه‌ها، رئیس شورای عالی نفت و رئیس دانشگاه اسلامی مدینه منوره است. این شرایط شاید برای بسیاری از ما ایرانیان آشنا جلوه کند.
عربستان از بخش‌هایی تشکیل شده است که هر بخش زیر نظر یک امیر اداره می‌شود و این امرا هستند که پاسخگوی پادشاه کشورند.پادشاه رئیس رسمی کشور است که مسئولیت خود را به کمک شورای وزیران به انجام می‌رساند.
در سیستم جدید حکومتی کشور، مجلسی تحت عنوان "مجلس شورا" متشکل از ۶۰عضو وجود دارد. هر "امیر" نیز از شورای مشاوره ۱۰ نفره برخوردار است که دراتخاذ تصمیم‌ها او را همراهی می‌کنند.
میزان کنترل حکومت مرکزی بر همه سرزمین عربستان به دلیل حضور شاهزادگان سعودی در امیری استان‌ها، یکسان است. در این کشور ازفعالیت سیاسی مخالفان به شدت جلوگیری می‌شود.


مطبوعات در این کشور به‌طور کامل زیر نظر دولت قرار دارند و آنان در حقیقت، بازگوکننده‌ خط فکری و سیاسی حاکم بر کشور هستند و خط مشی دولت را تبلیغ می‌کنند. در رأس نظام سیاسی، خاندان پادشاه قرار دارد که جایگاه آن از سال ۱۹۳۲ میلادی با به قدرت رسیدن"ملک فیصل" تثبت شد.
از پادشاهی اول تا سوم
اولین پادشاهی آنها در سال ۱۷۴۴ با تصرف ریاض از زمان پایه‌گذاری آل سعود با حمایت بی‌دریغ "محمد عبدالوهاب" و پیوند اتحاد با عبدالعزیز بن‌سعود شکل گرفت. تا اینکه در سال ۱۸۱۸ در زمامداری "ابراهیم بن سعود" ارتش عثمانی مصر در جنگی بساط این پادشاهی را برچید.
دومین پادشاهی آنها که نجد را به کنترل خود درآورد و در مرکز شبه‌جزیره عرب قرار داشت از ۱۸۲۴ تا ۱۸۹۱ شکل گرفت.
پادشاهی سوم و فعلی آنها هم با قدرت یافتن ابن سعود در ریاض در سال ۱۹۰۲ شکل گرفت و پس از جنگ با یمن در دهه ۱۹۳۰ قوام یافت و تثبت شد. خانواده آل سعود "فرزندان رجعت" هستند که بار دیگر بازگشته‌اند و همچون گذشته قدرت را در دست دارند.
خانواده آل سعود در جریان انقلاب‌های عربی در دهه ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ جان به‌در بردند و در این میان پادشاهی مصر، عراق، لیبی و یمن از میان رفتند، اما پادشاهی آل سعود بقا یافت و سرانجام در مداخله خونین جمال عبدالناصر در یمن گرفتار شد.
آل سعود همچنین از دست تهدیدهای صدام حسین در دهه ۹۰ گریخت و خانواده پادشاهی سعودی در جنگ داخلی اعراب به بازیگر سیاسی قهاری بدل شد.
در زمانی که توفان سهمگین قیام‌های مردمی در حال نزدیک شدن به ریاض بود سعودی‌ها خود را آماده نبردی جانانه کردند. شاهزاده محمد بن نایف، فرزند شاهزاده نایف بن عبدالعزیز، وزیر کشور عربستان که رهبری سعودی بود، عزم خود را برای بقای سلسله پادشاهی جزم کرده است.
مبارزه با تروریسم برای بقاء
القاعده در عربستان، خطری جدی برای بقای حکومت پادشاهی سعودی است. با مرگ بن لادن گذار از تروریسم طالبانی- سلفی هنوز برای سعودی‌ها به رویایی می‌ماند، چون هنوز پایه‌های نگرش و دیدگاه‌های بنیادگرایی و افراطی او در سیاست‌های داخلی عربستان باقی و دارای نقش اساسی است.
نگرش‌های افراطی غرب ستیزانه او در مناطقی چون "اسیر" در مرزهای مشترک جنوبی با یمن همچنان دست بالا را دارد.


از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ حکومت سعودی برای ریشه‌کنی القاعده در داخل کشور جنگ تمام عیاری را علیه دشمن موجودیت خود (القاعده) کلید زد که البته به پیشرفت‌هایی در این زمینه دست یافت، اما هنوز نگرش‌های بن لادنی حکمفرماست.
سرکوب فعالان مدنی
در حدود ۸۰ درصد جمعیت سعودی زیر ۳۰ سال هستند و ۴۷ درصد زیر ۱۸ سال و در عین حال آمار رسمی بیکاری ۱۰ درصد است، اما این میزان به‌طور غیر رسمی به ۲۵ درصد می‌رسد. (البته زنان در این آمار شغلی جایی ندارند.)


جوانان به خوبی نظاره‌گر تحولات منطقه پیرامون خود هستند. دسترسی اکثریت مردم عربستان به کانال تلویزیون الجزیره و تعقیب و دنبال کردن اعتراض‌ها در میادین تحریر، بنغازی، صنعا و درعا جوانان را به آینده امیدوار کرده و به وجد آورده است.
با وجود بیکاری ولی جوانان عربستان به نسبت دیگر جوانان کشورهای عربی از وضع مالی بهتری برخوردارند ولی مطالبات آزادی‌خواهانه ، هر انسانی را به فکر تغییر خواهد انداخت.
فعالان مدنی و سیاسی در صفحه اجتماعی فیس‌بوک در عربستان فعال هستند. آنها روز (۱۳مارس ۲۰۱۱ میلادی) با عنوان روز خشم نامگذاری کردند و از شهروندان خواستند تا از مطالبات برحق آنها حمایت کنند. فعالان موردی از خواسته‌های خود را اینگونه مطرح کردند:
۱- ایجاد نظام مشروطه بر اساس جدایی نظام پادشاهی از حکومت
۲. تدوین قانون اساسی مکتوب و مصوب از سوی مردم که جدایی بین قوای دولتی را به رسمیت بشناسد.
۳. شفاف‌سازی در اداره حکومت و مبارزه با فساد و تشکیل دولتی در خدمت به مردم
۴. برگزاری انتخابات پارلمانی
۵. ایجاد آزادی‌های عمومی
۶ .احترام به حقوق بشر
۷. تاسیس نهادهای فعال جامعه شهروندی و لغو انواع تبعیض‌ها (جنسیتی، مذهبی و نژادی) علیه شهروندان
۸ . برخورداری از دستگاه قضایی مستقل و عادل
۹. توزیع عادلانهثروت و حل جدی مشکل بیکاری


حکومت سعودی با اعزام هزار نیروی ضد شورش و امنیتی و اطلاعاتی راه را بر هرگونه اعتراضی به آسانی بست. فعالان اجتماعی- سیاسی خواستار برپایی تظاهرات در ۱۷ شهر از جمله جده و ریاض شدند.
همراهی شیعیان در دو شهر (القطیف و العوامیه) و کشیده شدن دامنه اعتراض‌ها به ریاض بهانه‌ای برای سرکوب تمامی فعالان درعربستان فراهم کرد. با وجود نگرش باز ملک عبدالله برای بهبود وضعیت بد شیعیان درعربستان، هنوز شیعیان در این کشور شهروند درجه دو محسوب می‌شوند که البته ناآرامی‌ها راه را برای بهبود اوضاع به طور کلی بسته است. [۳] و [۴]


زنان سعودی نه می‌توانند رای دهند و نه رانندگی کنند. یک جنبش اینترنتی به نام "وطن من"، خواستار حق زنان برای رای دادن در انتخابات شهرداری‌ها شده است. این جنبش، حکومت مرکزی را با چالشی بی‌سابقه روبه‌رو ساخت.
روی نه چندان خوش به اوباما
با وجود تلاش‌های باراک اوباما برای تحکیم روابط سیاسی با خاندان سعودی، هنوز پادشاهان سعودی روی خوشی به وی نشان نداده‌اند. آنها از عدم حمایت درخور و مناسب آمریکا از مبارک عصبانی هستند و همواره از آمریکا خواسته‌اند پاسخی دندان‌شکن به دخالت‌های جمهوری اسلامی در منطقه، به‌ویژه بحرین بدهد. این خواسته تاکنون بی‌پاسخ مانده است.


دیگر کشوری که عربستان حساب و کتاب ویژه‌ای با آن دارد پاکستان است. اسلام‌آباد برای دهه‌ها یکی از متحدان قدیمی عربستان محسوب می‌شود که رکورددار بیشترین دریافت‌کننده کمک‌های مالی از خانواده سعودی بوده و همواره رابطه نزدیکی بین دو دستگاه اطلاعاتی پاکستان (ای‌اس‌ای) و عربستان وجود داشته است.


حتی در آغاز ناآرامی‌ها در بحرین اسلام‌آباد اعلام کرد که حاضر است برای تامین امنیت حکومت آل خلیفه، نیروهایی را به این جزیره اعزام کند. نیروهای پاکستانی اعم از مشاوران و افسران عالی‌رتبه بازنشسته، بسیار از نیروهای نظامی امارات و عمان را تشکیل می‌دهند.


شاهزاده بندر بن سلطان اکنون مشاور امنیتی ملی پادشاهی است که بیش از دو دهه سفیر عربستان در ایالات متحده بود. وی در سفری به چین در قبال قراردادهای نان و آبدار، توانسته است حمایت سیاسی این کشور را جلب کند. پکن بسیار علاقه‌مند به نفت و سرمایه‌گذاری در عربستان است.‌[۵]
احتمال خطر حمله نظامی بالاست
دولت باراکاوباما، قرارداد فروشجنگنده‌های اف-۱۵ به عربستان سعودی را به ارزش سی میلیارد دلار به امضا رساند. براساس این قرارداد، ‌٨٤ جت جنگنده وهمچنین قطعات ارتقاع دهنده هفتاد جنگنده دیگر که ارزش کل آنها ‌٤/٢٩میلیارد دلار است، به عربستان فرستاده شده است.


آمریکا سال گذشته از سوی کنگره این کشور اجازه اجرای قرارداد فروشسلاح به عربستان سعودی به ارزش ‌٦٠ میلیارد دلار برای یک دوره ‌١٠ ساله رابه دست آورد. بر اساس این قرارداد، آمریکا تسلیحاتی از قبیل جنگنده‌های اف-۱۵، هلیکوپتر‌های نظامی‌، مجموعه‌ای از موشک‌ها و بمب‌ها و سیستم‌های پرتاب موشک‌، سیستم‌های هشداردهنده راداری و دوربین‌های "دید در شب" را به عربستان صادر خواهد کرد.
ایجاد چتر دفاع موشکی بر فراز امارات متحده عربی و چند کشور دیگر حوزه خلیج فارس از دیگر اقداماتی است که گمانه‌‌زنی‌ها را در مورد احتمال حمله نظامی به ایران را تقویت کرده است.
شرایط بد و بحران اقتصادی در ایران که دلار آمریکا را به مرز هزار و ۸۰۰ تومان رساند با تحریم بانک مرکزی از جانب آمریکا و تحریم نفتی جمهوری اسلامی در آینده نزدیک شرایط را برای مردم در داخل مرزها سخت‌تر خواهد کرد.
این اقدامات بدون شک بدون پشتیبانی عربستان سعودی غیر ممکن خواهد بود. این کشور در جنگی سرد با ایران به‌سر می‌برد و امکان دارد با ماجراجویی‌های احمقانه جمهوری اسلامی در تنگه هرمز زبانه‌های آتش جنگ در منطقه بار دیگر شعله‌ور شود. حال باید دید طرح خاورمیانه بزرگ با وجود بلوک کشورهای عربی منطقه با ماهیت دیکتاتوری چگونه محقق خواهد شد؟
پانویس‌ها:
[۱] رجوع کنید به این مقاله در نیویورک تایمز
[۲] رجوع کنید به این مقاله در ایندپندنت
[۳] رجوع کنید به این مقاله
[۴] رجوع کنید به این مقاله
[۵] رجوع کنید به این مقاله

۱۳۹۰ دی ۱۹, دوشنبه

زنگ‌های خطر برای پوتین




زنگ‌های خطر برای پوتین به صدا درآمده است. کاهش ۱۳ درصدی آرای حزب متبوع او در جریان انتخابات مجلس نمایندگان روسیه (دوما) هشداری جدی در مورد کاهش مشروعیت و محبوبیت پوتین در بین مردم روسیه است.

تنها غریو فریاد اعتراض ده‌ها هزارنفری مخالفان پوتین در هوای سرد ۱۰ درجه زیر صفر مسکو و در میدان جنوبی کاخ کرملین می‌توانست یخ‌های تنیده شده به سیاست‌های منجمد روسیه را فروریزد؛ سیاست‌های مستبدانه‌ای که یک دهه فرمانروایی پوتین و حزب او، حزب "روسیه متحد" را بر روسیه پس از یلتسین و فروپاشی شوروی سابق مستولی کرده است.

جرقه‌ای نیاز بود تا خشم مردم روسیه از سیاست‌های پوتین و شاگرد او دمیتری مدودف، به آتشی شعله‌ور تبدیل شود تا بی‌درنگ بسیاری از صاحب‌نظران را به یاد انقلاب‌های عربی، این‌بار از نوع روسی آن بیندازد.

در حالی که مردم روسیه در پای گیرنده‌های خود با هیجان، اعلام نتایج انتخابات پارلمانی را دنبال می‌کردند با کمال تعجب و شگفتی با نتیجه‌ای دور از ذهن مواجه شدند. بنا بر اعلامآمار دولتی، حزب روسیه متحد ولادیمیر پوتین توانست نزدیک به ۵۰ درصد از آرا را به خود اختصاص دهد؛ انتخاباتی که مخالفان می‌گویند در آن تقلب و نتایج آن دستکاری شده است.

با این پیروزی حزب روسیه متحد، می‌تواند بار دیگر رخت و جامه ریاست جمهوری را به تن مامور سابق ک.جی.بی بشوشاند که از هم اکنون برای تصدی این پست دورخیز برداشته است و قدرت او را بار دیگر برای شش سال دیگر بر تمامی مناسب سیاسی و شئونات کشور حاکم کند.

بعد از اعلام نتایج انتخابات هفته گذشته، پس از حزب پوتین، کمونیست‌ها، حزب سوسیال دموکراتروسیه عادلانه و حزب راستگرای "لیبرال دموکرات روسیه" به دوما، راهیافتند اما "حزب دموکراتیک متحد روسیه" از رفتن به پارلمان باز ماند. راهنیافتن حزب دموکراتیک متحد روسیه به دوما یکی از دلایل اعتراض‌های اخیر درروسیه است
.
بعد از اعلام نتایج مردم روسیه برای اعتراض به آنچه توهین به شعور انسانی خود دانستند، صدها نفر به خیابان‌های مسکو آمدند و شعار "ما وجود داریم"، "پوتین دزد است" و "روسیه بدونپوتین" سر دادند.

واکنش مردم به انتخابات تقلبی روسیه در ابتدای کار به مذاق پوتین و همراه او مدودف خوش نیامد و در گام نخست مقامات امنیتی روسیه که سابقه و تجربه‌ای مدید در سرکوب دارند، وارد کارزار مقابله با تظاهرات‌کنندگان شدند.

هجوم پلیس ضد شورش به تظاهرات مسالمت‌آمیز مردم، سرکوب و دستگیری صدها نفر از تظاهرات‌کنندگان تاکتیک اولیه برخورد با این اعتراض‌ها در نظر گرفته شد. در اولین واکنش نیروهای امنیتی روسیه حدود ۱۲ نفر از رهبران مخالفان را دستگیر و برای ۱۵ روز در نقطه نامعلومی حبس کردند.

این تظاهرات در شب‌های بعد ادامه یافت که البته توسط تلویزیون دولتی نادیده گرفته شد، اما به جای آن کانال یک روسیه تصاویر نوجوانی نیمه برهنه را نمایش می‌داد که در وصف پوتین آهنگ می‌خواند و می‌رقصید!

میخائیل کاسیانف، نخست‌وزیر سابق روسیه و از مخالفان جدی دولت با حضور در میان معترضان گفت: "مردم این کشور از اینکه همانند حیوان با آن‌ها رفتار شود، ناخشنودند."

معترضان روز شنبه (۱۹ آذرماه) در یکی از بزرگ‌ترین تظاهرات ضد دولتی که از زمان فروپاشی شوروی بی‌سابقه بود، شرکت کردند. در این تظاهرات در حدود۸۰ هزارنفر شرکت کردند که به دعوت رهبران مخالف و از طریق صفحه‌های فیس‌بوک و تویی‌تر سازماندهی شده بود.
تظاهرات‌کنندگان که اکثراً از جوانان تحصیل‌کرده دانشگاهی و از طبقه متوسط بودند با بستن روبان‌های سفید به بازوهای خود از دیگر افراد و نیروهای امنیتی متمایز بودند. جوانان پلاکاردهایی در دست داشتند که روی آنها نوشته شده بود: "دزد‌ها و متقلب‌ها! انتخابات را به ما پس بدهید."

این تظاهرات از گزند سانسور تلویزیون دولتی دور نماند. رسانه‌ها از نمایش روبان‌های سفید تظاهرات‌کنندگان طفره رفتند و تنها تصاویر خبری خود را به پرچم‌های برافراشته گروه کوچکی از طرفدارن پوتین اختصاص دادند که در ضلع شمالی میدان جنوبی کاخ کرملین جمع شده بودند.


با وجود آنکه تظاهرات روز شنبه معترضان با مجوز دولت انجام می‌شد، نزدیک به ۲۵هزارنیروی نظامی، انتظامی و امنیتی نیز در خیابان‌های مسکو حضور داشتند. در راستای مهار و مدیریت اعتراض‌ها، مقامات امنیتی از تمامی حربه‌های لازم برای کمرنگ ساختن این تظاهرات استفاده کردند. به سرعت شایعاتی مبنی برآن‌که در صورت دستگیری جوانان در تظاهرات آنها را به خدمت اجباری سربازی خواهند برد در شهر پر شد.
در اقدامی دیگر، جندی اونیشنکو، رئیس وزارت بهداشت روسیه، در بیانیه‌ای از معترضان خواست برای دور ماندن از خطر ابتلا به آنفلانزا و سارس در خانه بمانند و رسانه‌های دولتی در گزارش‌های خود مردم را تشویق کرد که فرزندان خود را در خانه نگهدارند.
سایت توییتراز جانب دولت با اختلال مواجه شد و robo-calling (سرویس پخش و انتشار پیام‌های صوتی) تلفن‌های همراه شهروندان روسی به وسیله حجم بالای پیام‌های دولتی از کار افتاد.

گوشی برای شنیدن اعتراض

با تداوم تظاهرات و دعوت رهبران احزاب مخالف پوتین از مردم برای شرکت در این تظاهرات، حال به نظر می‌رسد رهبران حزب حاکم به این واقعیت پی برده‌اند که سرکوب نتیجه‌بخش نخواهد بود. مقامات کرملین تلاش می‌کنند بدون چرخش ۱۸۰ درجه از سیاست‌های خود تنها اعتراض‌ها را کنترل و مدیریت کنند.

شاید به همین دلیل بود که یک روز پس از تظاهرات پنجاه‌هزارنفری در روسیه در اعتراض به نتایج انتخابات پارلمانی، مقام‌های این کشور به‌طور تلویحی وجود نارضایتی عمومیرا تایید کردند.

دیمیتری پِسکوف، مشاور رسانه‌ای ولادیمیر پوتین، در بیانیه‌ای که شب ۱۹ آذرماه منتشر شد، اعلام کرد پوتین به دیدگاه تظاهرکنندگان احترام می‌گذارد وشهروندان روسیه را دارای حق ابراز نظر می‌داند تا زمانی که "به شکل قانونی ومسالمت‌جویانه" باشد.
در بیانیه‌ سخنگوی پوتین همچنین آمده است: "ما آنچه را گفته شد شنیدیم، و به شنیدن ادامه می‌دهیم."

در عین حال وی تاکید کرده است تظاهرات و اعتراض‌ها بر نتایج انتخابات تاثیر نخواهد گذاشت.

جوانان روسی به وسیله صفحه جادویی فیس‌بوک و توییتر گردهمایی‌های ده‌ها هزارنفری را در شهرهای مختلف روسیه در اعتراض به نتایج انتخاباتپارلمانی، سازماندهی کردند و درهمین دنیای مجازی بود که روی شعار‌های ضد پوتین توافقی بین معترضان شکل گرفت.
ولادیمیر ریژکوف، یکی از رهبران مخالف دولت، گفته بود: "اگر کاخ کرملین نتایجانتخابات را باطل اعلام نکند، تظاهرات دیگری در شب کریسمس برگزار خواهد شد".
جنگ لفظی آمریکا و روسیه
ولادیمیر پوتین، نخست‌وزیر روسیه که حزب او برنده انتخابات مجلس اعلام شده است گفت: "مخالفان با حمایت‌های وزارت خارجه آمریکا اعتراضاتخود را آغاز کرده‌اند." وی آمریکا را به "تشویق اعتراض‌های انتخاباتی‌" متهمکرده است.
هیلاریکلینتون، وزیر خارجه آمریکا که پیش از این انتخابات روسیه را "نه عادلانه ونه آزاد" خوانده بود پس از اظهارات پوتین مجدداً اعلام کرد که کشورش ازحقوق مردم روسیه پشتیبانی می‌کند.
وی در یک نشست خبری در بروکسل گفت: آمریکا از "حقوق و آمال مردم روسیه برای پیشرفت و برخورداری از آینده‌ای بهتر" حمایت می‌کند.
وزیر امور خارجه ایالات متحده گفت: "آمریکا تنها نظر خود را در مورد روند برگزاری انتخابات بیان کرده است."
ولادیمیر پوتین مدعی شدهکه از صندوق‌های خارج از کشور برای تأثیرگذاری بر انتخابات پارلمانی روسیهکه روز یکشنبه ۱۳ آذرماه (چهارم دسامبر) برگزار شد پول خرج شده است. پوتین، اپوزیسیون روسیه را به گفت‌وگو فراخوانده و هم‌زمان تهدید کرده است که نقض قوانیناین کشور همچنان با رویارویی نیروهای امنیتی مواجه خواهد شد.

جیکارنی‌، سخنگوی دولت آمریکا، نیز اظهار داشت: "اگر حقوق مردم در روسیه یاهر کشور دیگری پایمال شود، ما آن را اعلام خواهیم کرد." کارنی در عین حالاز سخنان مدودف برای بررسی اتهام‌های مربوط به تردیدهای انتخاباتی حمایتکرده است.

در صورتی که این تظاهرات با این ابعاد بر پا شود بزر‌گ‌ترین تظاهرات ضد کرملین از دهه‌ ۱۹۹۰ به این سو خواهد بود. ولادیمیرپوتین که بخشی از سازمان‌دهندگان راهپیمایی‌ها را به پیروی از "مصالحسیاسی خود" و در خدمت "خارج از کشور" نامیده آمادگی خود برای شرکت درانتخابات ریاست جمهوری را به طور رسمی اعلام کرده است.

انتظار می‌رود در روزهای آینده با تداوم اعتراض‌ها و نزدیکی به انتخابات ریاست جمهوری روسیه در چهارم مارس ۲۰۱۲، عرصه نزاع سیاسی مجلس دوما به خیابان‌های مسکو و دیگر شهرهای روسیه کشیده شود؛ خیابان‌هایی که امروزه در سراسر جهان، از نیویورک وال استریت گرفته تا حمص و حما در سوریه، به میدان آمال و آرزوهای دموکراسی‌خواهانه مردم کشورها بدل شده است.

معترضان چه کسانی هستند؟

با نگاهی به سوابق تاریخی به این واقعیت خواهیم رسید که روسیه نه در دوره روسیه تزاری و نه در دورهحاکمیت بلشویک‌ها و نه در روسیه جدید بعد از فروپاشی، هیچ‌گاه یک حکومتدموکراتیک نداشته است. روسیه همواره دارای یک حکومت مرکزگرا بوده که در آن همه سیاست‌ها در مسکو جمع‌بندی و تنها به یک فرد محوری محدود شده است.

در اعتراض‌های اخیر معترضان از سه طیف مختلف تشکیل شده‌اند:

طیف اول- جریان و افرادی هستند که سیاست‌های اقتصادی پوتین را مخرب به حال روسیه می‌دانند و استدلال می‌کنند که با وجود درآمد‌های نفتی و گازی روسیه در طی چندسال گذشته شاهد هیچگونه بهبودی در شرایط اقتصادی مردم روسیه نبوده‌اند. یعنی در افزایش آمار بی‌کاری، میزان تورم موجود و هم چنین بحث فرار سرمایه که در یک سال ونیم گذشته به نزدیک شصت میلیارد دلار رسیده و باعث خروج سرمایه هنگفتی از روسیه شده است.
این طیف از معترضان بر این باورند که با احیای پوتین در مقام ریاست جمهوری،شش سال دیگر هم باید با همین سیاست‌ها و مشکلات دسته پنجه نرم کنند.


طیف دوم- احزاب و گروه‌هایی هستند که خواهان بازگرداندن اقتدار روسیه به دوران شوروی سابق هستند؛ دورانی که روسیه؛ یکه‌تاز و بازیگری قدرتمند در سیاست‌های خارجی و داخلی در برابر غرب بود. اعتراض‌های این گروه، بیشتر از دید آنها متوجه سازشکاری است که طی چهارسال گذشته، دولت آقای مدودف در مقابل آمریکا ومتحدانش داشته است و از جهتی، هم‌سویی با غرب را نمی‌پسندند.
طیف سوم - احزاب و جمعیت‌های متمایل به غرب طیف سوم را تشکیل می‌دهند؛ به عنوان نمونه آقای گاسپاروف، قهرمان سابق شطرنج.

هدف این طیف نزدیک شدن هرچه بیشتر سیاست‌های روسیه به غرب است، این گروه معتقدند نوعی دیکتاتوری حزبی در روسیه امروز حاکم است و شخص آقای پوتین را فردی اقتدارگرایی می‌دانند. آقای نمتسوف، معاون نخست‌وزیر سابق روسیه وآقای کاسیانف که نخست‌وزیر قبلی روسیه در طی سال‌های ۲۰۰۴ تا ۲۰۰۸ است افراد مهم این طیف را تشکیل می‌دهند و مخالف سیاست‌های پوتین هستند.

در کنار این احزاب و گروه‌ها، به نظر می‌رسد آمریکا فشار تبلیغاتیبر روسیه را افزایش داده است تا روسیه را مجبور به تجدید نظر در مورد مسائلی مهم و حیاتی از دید آمریکا و غرب کند.

موضوع رژیم متزلزل بشار اسد که روسیه همچنان حامی آن است، مناقشه هسته‌ای ایران و غرب، بحث سپر دفاع موشکی، اوستیای جنوبی و آبخازیا ازدیگر مسائل مورد اختلاف آمریکا و غرب [با روسیه] هستند که آمریکا انتظار دارد روسیه چرخشی در آنها به سمت غرب داشته باشد.

روبان سفید، نماد اعتراض

این روزها با بالا گرفتن تب اعتراض‌ها در روسیه، حرکت‌های اعتراضی تنها به صفحه‌های رنگارنگ وبلاگ‌ها، فیس‌بوک و توییتر خلاصه نشده است. جوانان معترض روسی سمبلی جدید برای روسیه آزاد انتخاب کرده‌اند.

روبان سفید؛ نمادی که امروزه بر آنتن اتومبیل‌ها، بازوی جوانان و کیف‌های دستی به چشم می‌خورند. چندین نفر ازکارکنان فروشگاه " تلکوم" در مسکو روبان‌های سفیدی را را بر سینه سنجاق کرده‌اند.

واسیلیسا لوزولوفسکی، سرپرست کارکنان فروشگاه که خود روبانی بر لباس خود چسبانده است، می‌گوید: " این روبان برای من معانی بسیاری دارد: صداقت، روشنی و انتخابات آزاد. در هر تظاهرات و در خیابان ما می‌بینیم ک روز به روز افراد بیشتری این روبان‌ها را به همراه دارند و این نشانه خوبی است." او می‌گوید: "در تمام طول تاریخ ما هرگز انتخابات آزاد نداشته‌ایم. زمانی باید به این بی‌عدالتی پایان داد."

اینگونه به نظر می‌رسد که مردم روسیه روبان سفید را از نماد‌های انقلاب‌های رنگین در جمهوری‌های شوروی سابق به عاریت برده‌اند: نارنجی در اوکراین، گل سرخ در گرجستانو گل لاله در قرقیزستان.

ورونیکا یکی از شهروندان روسیه در صفحه فیس‌بوک خود درمطلبی با عنوان "روبان سفید و اعتراض" می‌نویسد: "از زمان شروع اعتراض‌ها، من روبانی سفید به کیف دستی خود بسته‌ام، در مسیر خانه تا دانشگاه بعضی از من در مورد این روبان سئوال می‌کنند و فرصتی برای من پیش می‌آید تا با مردم در مورد این روبان و انتخابات دروغین صحبت کنم."

او می‌نویسد: "ما به دنبال انقلاب نیستیم، ولی می‌خواهیم پوتین به حق شهروندان برای تعیین سرنوشت خودشان احترام بگذارد. ما خواهان برگزاری انتخاباتی مجدد هستیم، انتخاباتی که آرای مردم را در آن ندزدند."

۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه

روسیه دراعتراض به انتخابات ناعادلانه

ایکاترینا زاتولیوتر

برگردان:
سعید بیانی


ما روس‌ها مانند فرانسوی‌ها نیستیم. آخرهرهفته صرفاً به این دلیل برای اعتراض به خیابان‌ها نمی‌رویم که هیچ برنامه دیگری برای ادامه کار نداریم. مردم روسیه آشکارا زمانی اعتراض می‌کنند که به عمق قلب‌های همه ما آسیب رسیده باشد.

ساده و بی‌تکلف بگویم، به خوبی می‌دانیم در طول تاریخ ، هرگز روسیه رنگ انتخابات آزاد را به خود ندیده است. اما چرا حالا اعتراض می‌کنیم؟ چرا در انتخابات قبلی اعتراض نکردیم؟
هفته گذشته همه ما متوجه شدیم بی‌عدالتی گسترده‌ای بر روسیه حاکم است. برخی به‌سادگی این بی‌عدالتی‌ها را می‌توانند تحمل کنند و برخی دیگر نه.

اگر به عقب و به انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۹۶ برگردیم بوریس یلتسین و گنادی زیوگانوف بیش از ۳۰ درصد آرا را در آن انتخابات به خود اختصاص دادند و در دور اول پیروز شدند. درحالی که آن دو برای دور دوم آماده می‌شدند، یلتسین معامله‌ای را با ژنرال الکساندر لیبد نفر سوم انتخابات با میزان آرای ۵ / ۱۴ درصد در پایان دور اول، انجام داد، مبنی بر آنکه ژنرال طرفداران خود را متقاعد کند تا به یلتسین رای دهند. این یک معامله کثیف، ناعادلانه و غیر دموکراتیک بود.
اما یلتسین تنها به فکر شمارش آرا بود و فقط کسب اکثریت آرا او را خوشحال و خشنود می‌ساخت، با این حال مردم حقیقتاً از دل و جان رای دادند، اما درعوض ژنرالی تعیین شده بود تا مردم را متقاعد کند تا به یلتسین رای دهند.

در انتخابات پارلمانی سال ۲۰۰۷، حزب روسیه متحد توانست با کسب ۶۴ درصد آرا پیروز مطلق انتخابات شود. هر کس در روسیه می‌دانست که حقیقتاً این انتخابات عادلانه نبود. پلیس و نیروهای نظامی مجبور بودند تا از حزب روسیه متحد حمایت کنند و بعضی از احزاب به دلایل مسخره‌ای از شرکت در انتخابات بازماندند.

از سوی دیگر، کانال‌های تلویزیونی دولتی زمان برابر را به احزاب مختلف برای تبلیغات اختصاص نمی‌دادند و تنها نزدیک به ۷ درصد از احزاب مختلف توانستند بر صندلی‌های دوما تکیه زنند. اما هنوز بسیاری از مردم تصمیم داشتند تا به روسیه متحد رای دهند، آن‌ها دلایل خود را داشتند که ما نمی‌توانیم در مورد آن‌ها قضاوت کنیم.

مشکل با انتخابات این ماه از آنجا آغاز شد که بیست و پنج تا صد هزار نفر (هرکس آمار مختلفی ارائه می‌دهد) در مسکو و هزاران نفر دیگر در شهرهای مختلف روسیه و دیگر نقاط جهان به خیابان‌ها ریختند.

واضح بود هیچکدام از ما به دلیل مختلف به روسیه متحد رای ندادیم و حتی زمانی همدیگر را می‌دیدیم بیشتر بر ما مسجل شد که حقیقتاً هیچ کدام از ما رای نداده ایم، مشکل با اختصاص ندادن زمان برابر و مساوی در تلویزیون به کاندیداها نبود، بلکه تقلب آشکار و بی‌شرمانه‌ای بود که در زمان شمارش آرا انجام شد.


مقامهای کرملین احساس می‌کنند که چوپان گله‌ای گوسفند هستند، اما سخت در اشتباه‌اند. تظاهرات کننده‌ای در لندن می‌گفت: " مردم روسیه از رعیت به شهروند ترقی کرده اند، این شهروندان قادرند خودشان تصمیم بگیرند و بصورت فردی عمل کنند، اجازه نمی‌دهند آرایشان بنه فع آنها (روسیه متحد) شمارش شود."

شب قبل از تظاهرات ۱۰ دسامبر، نتوانستم تا صبح بخوابم، نگران تظاهرات‌کنندگان در مسکو بودم. بسیار راحت می‌توان در بین صد‌ها هزار نفر که در یک منطقه گردهم آمده‌اند شعله خشونت را افروخت. صبح شده وهنوز بیدارم، ساعت ۸ صبح آماده شدم و رفت
م برای شرکت در تظاهرات همبستگی لندن که انتظار می‌رفت از ساعت ۱۱ آغاز شود.

درخواستی مبنی بر شرکت در تظاهرات برایم فرستاده نشده بود. به‌راستی قلب و روح من همانند بسیاری از مردم روسیه جریحه‌دار شده است و هیچ گزینه دیگری جز تظاهرات و اعتراض روبه‌روی ما نیست.

نکته مهمی که باید بر آن تاکید کنم این است که برخی معترضان براین باورند اعتراضشان علیه پوتین و عقاید او نیست. آنها معترض به انتخابات ناعادلانه هستند، پرسش متفاوت آن است که آیا پوتین این شانس را به روسیه خواهد داد تا انتخابات عادلانه برگزار کند و هر کدام از شهروندان بتواند خود تصمیم گیرنده واقعی باشد؟

آیا انتخابات دوباره برگزار خواهد شد تا آراء، عادلانه و به‌دور از تقلب شمارش شود؟ اگر دوباره انتخابات برگزار شود حتماً دوباره به یابلوکو (Yabloko) رای خواهم داد. همانطور که چهارم دسامبر این انتخاب را انجام دادم. یابلوکو حزب نسبتاً کوچک و چپ‌گرایی است که من هرگز عضو آن نبوده ام، اما همیشه به آن رای داده ام. چون معتقدم باید تمامی احزاب به دوما راه یابند، اما نه آنکه همان ۷ درصد هم تحمل نشوند و اجازه راه‌یابی به مجلس را نداشته باشند.

به هر حال، پرسشی که همواره از خود پرسیده ام آن است که اگر یابلوکو همان فرصت، روسیه متحد را برای شمارش آرا به نفع خود داشت، آیا از چنین فرصت استفاده می‌کرد؟ راستش، من پاسخ این پرسش را نمی‌دانم، احتمالاً یابلوکو هم پاسخ آن را نمی‌داند.

منبع : گاردین