۱۳۸۹ بهمن ۹, شنبه

او یک مادر بود



نمی دونم کی بود
می گن مادر بود
.
.
.
نمی دونم کِی گرفتنش
می گن عاشورای پارسال بود
نمی دونم جرمش چی بود
می گن مواد مخدر بود
نمی دونم، من نمی دونم چه جرمی برای گرفتن مادری از بچش کافیه؟
من هیچ چی نمی دونم
تو هم نمی دونی
می دونستیم اوضاعمون این نبود
ولی می دانم او یک مادر بود

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

وضعیت وخیم جسمی حسین رونقی ملکی


خبرگزاری هرانا – وضعیت روحی و جسمی حسین رونقی ملکی، زندانی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، پس از تحمل ۴۰۶ روز زندان رو به وخامت می‌گراید و مسئولان کماکان از دادن مرخصی به وی ممانعت به عمل می‌آورند.

یکی از نزدیکان حسین رونقی ملکی در همین رابطه به گزارشگر هرانا گفت: بازجوهای وزارت اطلاعات حداقل مبلغ وثیقه‌ای که در قبال مرخصی آقای رونقی طلب کرده‌اند، یک میلیارد تومان است اما با این حال این مسئله قطعی نیست و مسئولان در برابر پیگیری‌های خانواده گفته‌اند که بایستی از بالا دستور بیاید.



وی با تاکید بر وضعیت روحی نامساعد حسین رونقی ملکی افزود: حسین به دلیل ناراحتی کلیوی و عفونت‌های دهان و دندان، در شرایط جسمی نامساعدی نیز به سر می‌برد و مسئولان زندان با توجه به نیاز مبرم این زندانی سیاسی به درمان، حتی وی را به بهداری زندان منتقل نمی‌کنند. این روند تا جایی ست که چندی پیش هنگامی که حسین یکی از کلیه‌هایش به شدت درد می‌کرد، مسئولان چندین بار به او «مرفین» تزریق کردند و هیچ اقدامی در برابر درمان وی انجام ندادند.


وی افزود: حسین مدت‌ها پیش رنجنامه‌ای از درون زندان برای دادستانی نوشته بود که در آن به شرح شکنجه‌ها و چگونگی اعتراف گیری بازجوهای وزارت اطلاعات پرداخته بود، اما مسئولین زندان مانع از این شدند که این نامه از زندان بیرون بیاید و به دست دادستانی برسد.


او در پایان اظهار داشت: پیش‌تر نیز حسین و خانواده‌اش از روزنامهٔ کیهان به دلیل اکاذیبی که در ماه‌های اولیهٔ بازداشت در مورد وی منتشر شده بود، شکایت کرده بودند؛ اما روزنامهٔ کیهان در دادگاه براساس پیش بینی‌ها تبرئه شد.


حسین رونقی ملکی در ۲۲ آذرماه ۱۳۸۸ بازداشت شد و در ماه‌های اولیه بازداشت به شدت تحت فشار بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت و در اعتراض به این روند چندین بار دست به اعتصاب غذا زد. وی در مهرماه سال جاری از سوی دادگاه بدوی به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد و این حکم در آذرماه و توسط دادگاه تجدید نظر نیز مورد تایید قرار گرفت.

۱۳۸۹ بهمن ۳, یکشنبه

جنبش اعتراضی تونس و ایران؛ اصلاحی یا انقلابی؟

حکومت زین‌العابدین بن‌علی در تونس چگونه حکومتی بود؟ آیا می‌توان میان آن با حکومت اسلامی ایران مشابهتی دید و بر آن پایه، دو جنبش اعتراضی در تونس و ایران را از یک سنخ دانست؟در این مقاله، نگارنده ساختار سیاسی دو کشور ایران و تونس را به اختصار توصیف می‌کند، ابعاد و جنبه‌های جنبش‌های اعتراضی در ایران و تونس را ارزیابی می‌کند و در پایان به این پرسش می‌پردازد که آیا جنبش سبز ایران توانایی و قدرت تبدیل شدن به یک جنبش برانداز را دارد یا خیر.


تحول در تونس


با گذشت چندروز از فروپاشی حکومت زین‌العابدین بن‌علی، رئیس جمهور مخلوع تونس، در پی تظاهرات گسترده‌ی مخالفان و مردم در خیابان‌های مر کزی پایتخت، محمد غنوشی، نخست‌وزیر دولت زین‌العابدین بن‌علی به‌طور موقت زمام امور را در دست گرفت.


این اولین جنبش سراسری در جهان عرب است که تنها در مدت کوتاه یک‌ماه، به یک استبداد طولانی پایان می‌دهد و محتمل است که راه را برای دستیابی به دمکراسی، آزادی و حکومت قانون هموار سازد.

بسیاری از تحلیلگران، اعتراض مردم تونس را سرآغاز بهار جهان عرب نام نهادند، زیرا به اعتقاد آنان موج نارضایتی مردم این کشورها، نظام‌هایی را که در جهان عرب و خاورمیانه، سال‌های زیادی بر مسند قدرت تکیه زده‌اند، به خطر می‌اندازد.


در برخی از رسانه‌ها نقطه نظراتی در مورد جنبش اعتراضی تونس و تشابه آن با جنبش سبز ایران منتشر شده است. گاهی برخی از نویسندگان ابراز تأسف کرده‌اند که چرا اعتراض‌ها بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال گذشته ایران به نتایجی همانند تونس منتهی نشد.


ساختار سیاسی کشور تونس


ساختار سیاسی حکومت زین‌العابدین بن‌علی بی‌شباهت به حکومت محمدرضا پهلوی نبود. هردو حکومتی بودند پیش‌برنده‌ی مدرنیزاسیونی اتوکراتیک.مدرن شدن دولت به لحاظ کارکردی، به معنی نوسازی ماشین دولتی به منظور افزایش کارآمدی آن است. اتوکراتیک بودن این مدرنیزاسیون به این معنی است که نوسازی دولت به نوسازی رابطه‌ی بین دولت و جامعه راه نمی‌برد و الگوی قدرت تجدید و نو نمی‌شود.


در حکومت تونس، بالاترین مقام از لحاظ قدرت سیاسی به رئیس جمهوری منتهی می‌شود. با این تفاوت که در حکومت پهلوی، بالاترین مقام را پادشاه در اختیار داشت. در حکومت‌های اتوکراتیک، سیستم و فرد چنان در هم ذوب می‌شوند که گاه سقوط یک رهبر، سقوط یک حکومت را در پی خواهد داشت.‌۱


مشروعیت و کارآمدی دو مفهوم تبیین‌گر ثبات سیاسی حکومت‌ها هستند. عدم وجود هر یک از دو عامل فوق منجر به بحران و زوال تدریجی حکومت اتوکراتیک خواهد شد. آن‌چه در تونس روی داد به هر دو عامل (عدم مشروعیت و ناکار آمدی) بازمی‌گردد. بالا بودن نرخ بی‌کاری، گرانی، کمبود مواد غذایی، فساد حکومتی، انسداد فضای سیاسی، ناکارآمدی پیاپی دولت در حل مشکلات مردم تونس که می‌توان کهنه بودن ساختار سیاسی را نیز به آن اضافه کرد، از مهم‌ترین عوامل سقوط حکومت زین‌العابدین بن‌علی هستند.


اصلاح یا انقلاب؟


برخلاف برخی از تحلیلگران که جنبش اعتراضی تونس را به انقلاب تعبیر کرده‌اند، نگارنده بر این نظر است که حرکت مردم تونس، جنبشی اعتراضی و اصلاحی است. قراین تاکنون حاکی از دگرگونی انقلابی نیست. ساختار سیاسی تونس حفظ شده است و از سوی دیگر در نقطه‌ی تحول تنها سه نفر از اعضای اپوزیسیون در کابینه‌ی جدید راه یافتند و وزارتخانه‌های مهم و کلیدی همانند وزارت کشور، دارایی، امور خارجه و وزارت دفاع همچنان در دست عواملی از حکومت قبلی باقی ماندند. در واقع گویا تنها رئیس جمهور و بخشی از نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و وابستگان نزدیک زین‌العابدین بن‌علی از معادلات سیاسی تونس حذف شده‌اند (بنا بر قانون اساسی فعلی تونس باید ظرف مدت ۶۰ روز انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود).


از دیگرعوامل بروز این جنبش اجتماعی- سیاسی می‌توان به بالا رفتن سطح آگاهی و دانش عمومی جامعه بخصوص قشر جوان و تحصیلکرده، اشاره کرد که خود به بالارفتن سطح توقعات مردم تونس افزود. در چنین شرایطی اگر حکومت، پاسخگوی این توقعات باشد کار ادامه پیدا می‌کند و حکومت با اصلاحات سیاسی و اقتصادی مورد نظر در پی پاسخگویی به مردم، بخصوص نسل جوان برخواهد آمد. حکومت زین‌العابدین بن‌علی این اصلاحات را اعمال نکرد. با توجه به دسترسی نسل جوان به وسایل ارتباط جمعی، رسانه‌ها، شبکه‌ی جهانی اینترنت و شبکه‌های ماهواره‌ای این توقعات، خود را در قالب حرکت‌ها و جنبش‌های اعتراضی و یا انقلاب، نمایان ساخت.


در مورد انقلاب شاید مانند حکومت پهلوی برای حکومت زین‌العابدین بن‌علی نیز دیگر فرصت جبران و اصلاحات سیاسی و اقتصادی باقی نماند. حتی در زمانی که حکومت صدای انقلاب مردم را شنید و به آن اذعان کرد.
آن‌چه در مورد حکومت زین‌العابدین بن‌علی حائز اهمیت است، روابط خوب حکومت او با کشور‌های غربی بود. این کشور‌ها راه را برای سرکوب مردم تونس بر پایه‌ی همان روابط بستند و زین‌العابدین بن‌علی مجبور به ترک کشور شد؛ درست همانند محمدرضا پهلوی که تاریخ در مورد هر دو این زمامداران تکرار شد، وهیچ کدام از آنها جایی در کشورهای غربی برای خود نیافتند.


ساختار سیاسی حکومت جمهوری اسلامی


ساختار سیاسی در جمهوری اسلامی را می‌توان مشابه حکومت قاجار، حکومتی سلطانی دانست و حکومت اتوکراتیک سنتی نامید. ساختار سیاسی یک سیستم اتوکراتیک سنتی عموماً بر «اتوریته»ی فردی استوار است و جامعه فاقد یک مکانیسم نهادینه شده برای کنترل و مهار قدرت سیاسی است؛ عاملی که در غیاب پلورالیسم (کثرت‌گرایی) سیاسی، دمکراسی و مشارکت مردم در تصمیم‌گیری، و به موازات آن وجود کنترل دولتی بر رسانه‌ها و جو پلیسی حاکم بر جامعه، امکان انتقال مسالمت‌آمیز قدرت را باقی نمی‌گذارد.۲


آن‌چه اما می‌توان در رویدادهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری دور دهم به وضوح مشاهده کرد، وجود نوعی توازن قوا بین نیروهای اصلاح‌طلب، کمی متمایل به رابطه با غرب و خواستار اصلاحات سیاسی در ساختار قدرت جمهوری اسلامی و در طرف دیگر نیروهای اقتدارگرا و بخش تندرو و غیر قابل انعطاف است.

در ساختار جمهوری اسلامی، رئیس جمهور نقش عمده‌ای در سیاست‌های کلیدی کشور بازی نمی‌کند و در واقع یک تدارکاتچی محسوب می‌شود که سپری در مقابل ولی فقیه (ستون نظام) است و پاسخگویی در برابر هرگونه ناکارآمدی کل سیستم را بر عهده دارد.


نظام می‌تواند در نهایت با استفاده از اهرم استیضاح رئیس جمهور، ناکارآمدی خود را توجیه کند و مدعی تلاش برای غلبه بر آن شود.


جنبش سبز، شرایط و موقعیت


پس ازانتخابات ریاست جمهوری سال گذشته، اگرچه نیروهای اصلاح‌طلب به نوعی بخش رهبری بدنه‌ی جنبش سبز را برعهده گرفتند، ولی با وجود این هیچگونه مرزبندی بین نیروهای مخالف حکومت و معترضان ایجاد نکردند. این امر فضایی را برای فعالیت نیروهای معتقد به اصلاحات عمیق ساختاری ایجاد کرد.

از سوی دیگر، نبود اپوزیسیونی قدرتمند در مقابل جمهوری اسلامی و خارج از نظام، مقاومت حاکمیت در برابر اقدامات اصلاحی به دلیل سنتی، کهنه، ایدئولوژیکی و مذهبی بودن آن و بالا بودن سطح سرکوب افسار گسیخته‌ی حاکمیت خود موجب بالا رفتن سطح مطالبات جنبش سبز و مردم شده است. بخش اصلاح‌طلب در بدنه‌ی جنبش سبز را هم به تدریج رادیکال‌تر کرده است.

در این بین اما بالا رفتن سطح مطالبات جنبش سبز و رادیکال شدن آن باعث نخواهد شد که کنترل این نیروی عظیم از دست رهبران آن (آقایان موسوی و کروبی) که معتقد به اصل نظام و قانون اساسی هستند، خارج شود (همانند آن‌چه در ۲۲ خرداد سال ۱۳۸۹ روی داد و رهبران جنبش سبز تظاهرات و راهپیمایی مردم را در این روز لغو کردند(.

با این فرض که جنبش سبز از کنترل رهبران آن خارج و به جنبشی اعتراضی برانداز تبدیل شود (همانند آن‌چه در تونس اتفاق افتاد)، هزینه و تلفات انسانی آن بسیار فاجعه آورتر خواهد بود، زیرا حکومت جمهوری اسلامی از سویی هیچ اعتقادی به موازین بین‌المللی و حقوق بشری ندارد و از سوی دیگر خود را گرفتار روابط با غرب نکرده است.


اگر زمانی رهبر جمهوری اسلامی در پی تظاهرات گسترده‌ی مردم ایران، بین دوراهی مرگ (سرکوب و سقوط) و زندگی (اصلاحات و خواست مردم) قرار گیرد و مجبور به انتخاب یکی از این دو راه شود، مطمئناً راه اول را برخواهد گزید.


پی‌نوشت:


۱. اتوکراسی در زبان فرانسه به معنی حکومت یا سلطنت فردی و استبدادی است و «اتوکرات» به معنی سلطان یا زمامدار مطلق‌العنان است. اتوکراسی حکومتی است که یک فرد به عنوان رهبر یا پیشوا یا رئیس جمهور و یا پادشاه در رأس آن قرار گرفته و با قدرت و اختیارات نامحدود و بدون این‌که از طرف یک مجمع انتخابی یا شورا کنترل شود امور یک کشور را براساس رأی و نظر شخصی خود رقم می‌زند. انواع سلطنت‌های مطلقه و موروثی یا حکومت‌های دیکتاتوری فردی که از طریق کودتای نظامی استقرار می‌یابند از نوع حکومت‌های اتوکرات به شمار می‌آیند. (طلوعی، محمود، فرهنگ جامع سیاسی، انتشارات نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۷۷(.


۲. واژه‌ی فرانسوی «اتوریته» به معنی قدرت و آمریت گرفته شده و مراد از آن نوع حکومتی است که قدرت در دست گروه معدودی متمرکز شده است. به بیان ساده‌تر حکومت‌های اتوریته به آن دسته از حکومت‌های دیکتاتوری اطلاق می‌شود که گروهی به نام یک حزب سیاسی (مانند حزب بعث عراق)، با یک دار و دسته‌ی نظامی (نظیر حکومت ژنرال‌ها در آرژانتین و حکومت سرهنگان در یونان) آزادی‌های فردی و حقوق اجتماعی مردم را از میان برده و به شیوه‌ی استبدادی بر آنها فرمانروایی می‌کنند.( طلوعی، محمود؛ فرهنگ جامع سیاسی، تهران، نشر علم، چاپ دوم، ۱۳۷۷(



۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

رشد کم‌سابقه اعدام‌ها در ايران


فعالان حقوق بشر در ايران از افزايش کم‌سابقه اجرای حکم اعدام در دی‌ماه امسال خبر دادند. طی دی‌ماه سال جاری ۷۹ نفر در ايران اعدام شده‌اند. با پايان يافتن ماه دی، فعالان حقوق بشر به روال هر ماه، آمار اعدام‌شدگان اين ماه در ايران را منتشر کردند.

اين آمار بر اساس آمار رسمی دولت ايران تنظيم شده است که طبق آن طی دی‌ماه سال جاری ۷۹ نفر در زندان‌های اين کشور و يا در ملاء عام اعدام شده‌اند.

به نوشته خبرگزاری مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران (هرانا)، اعدام‌ها در اين ماه نسبت به دی‌ماه سال گذشته بيش از ۳۰۰ درصد رشد داشته است. بر اين اساس به‌طور متوسط هر ۹ ساعت يک نفر در دی‌ماه اعدام شده است.

اين گزارش می‌افزايد طی دی ماه سال جاری، بيشترين اجرای حکم به ترتيب ۲۰ نفر در استان خوزستان، ۱۱ نفر در استان تهران، ۱۰ نفر استان البرز، هشت نفر در استان قم، هفت نفر در استان کرمانشاه، هفت نفر در استان لرستان، پنج نفر در استان سيستان و بلوچستان، چهار نفر در استان اصفهان، دو نفر در استان آذربايجان غربی، دو نفر در استان مرکزی بوده است و در استان‌های کرمان، مازندران و خراسان شمالی نيز يک نفر اعدام شدند.

همچنين خبرگزاری حقوق بشر ايران (رهانا) گزارش داده است که اين تعداد اعدام در دی‌ماه بيشترين آمار اجرای حکم اعدام در ۱۰ ماه گذشته در سال ۱۳۸۹ است.

رهانا می‌افزايد بدين ترتيب آمار اعدام در سال جاری به ۲۶۹ مورد رسيده است که نسبت به سال گذشته رو به افزايش است.

بر اساس اين گزارش جرائم مربوط به مواد مخدر همچون ماه‌های گذشته دليل عمده اعدام‌ها در ايران بوده است و در دی‌ماه ۶۸ نفر به همين جرم در زندان‌های ايران اعدام شده‌اند.

اين گزارش می‌افزايد هر ۷۹ نفر اعدام‌شده در اين ماه مرد بوده‌اند و از ابتدای سال جاری ۲۶۳ مرد و شش زن اعدام داشته‌اند.

از اين ۷۹ زندانی اعدام شده در دی‌ماه، يک نفر در ملاء عام و در ميدان سعادت‌آباد تهران اعدام شده است و مابقی در زندان‌ها اعدام شده‌اند.

بنا بر اين گزارش در طول ۱۰ ماه گذشته دست‌کم ۱۶ نفر در ملاء عام در ايران اعدام شده‌اند.

هم اکنون دو سوم کشورهای عضو سازمان ملل، یعنی ۱۳۰ کشور، حکم اعدام را کنار گذاشته‌اند، اما در ۶۲ کشور همچنان مجازات اعدام اجرا می‌شود که جمهوری اسلامی ایران یکی از این کشور‌ها است.


بنا به گزارش‌های سازمان‌های مدافع حقوق بشری بین‌المللی، ایران با جمعیت ٧٠ میلیون از نظر تعداد اعدام‌ها پس از کشور چین با جمعیت یک میلیارد و ٣٠٠ میلیون نفر قرار دارد اما با مبنا قرار دادن جمعیت در رتبه «نخست» قرار می‌گیرد.

۱۳۸۹ دی ۲۶, یکشنبه

بهاره رهنما و عباس عبدی به جمع براندازان پیوستند!


جرس: اندیشکده راهبردی امنیت نرم، وابسته به محافل امنیتی، طی انتشار جزوه‌ای ۶۴ صفحه‌‌ای با نام "زمزمه‌های رنگی"، برخی ناشران و نویسندگانی که آنها را "برانداز" خوانده معرفی کرد.


به گزارش آینده نیوز، این جزوه که با نام واکاوی براندازی نرم در حوزه نشر هم معروف است، به بررسی عملکرد چند ناشر مطرح در سال‌های اخیر پرداخته است.

در این جزوه علاوه بر برخی ناشران، ده‌ها نویسنده و مترجم نیز به تلاش برای "براندازی" جمهوری اسلامی متهم شده‌اند.

اﻧﺘﺸﺎرات «ﻧﯽ»، «چشمه»، «کویر»، «عطایی»، «روشنگران»، «ققنوس» و «اختران» هفت ناشری هستند که در این جزوه فعالیت‌های آنها «براندازانه» اعلام شده است.


در این جزوه از نشر «نی» به عنوان ناشر "ﺧﻂ ﻣﻘﺪم ﻧﺎﺷﺮان ﻣﻌﺎرض ﺑﺎ ﻧﻈﺎم اﺳﻼﻣﯽ" یاد شده است و جعفر همایی مدیر این انتشارات نیز به عنوان ﯾﮑﯽ از ﻣﻨﺘﻘﺪان ﺟﺪی وزارت ارﺷﺎد در دوﻟﺖ ﻧﻬﻢ معرفی شده است.
از راﻣـﯿﻦ ﺟﻬـﺎﻧﺒﮕﻠﻮ، ﺣـﺴﯿﻦ ﻧـﺼﺮ، ﺧـﺸﺎﯾﺎر دﯾﻬﯿﻤــﯽ، ﻣﺤﺴﻦ ﮐﺪﯾﻮر، ﻋﻤﺎداﻟـﺪﯾﻦ ﺑـﺎﻗﯽ، ﻓﺮﻫﻨـﮓ رﺟـﺎﯾﯽ، اﺑﺮاﻫﯿﻢ ﻧﺒﻮی و ﻣﺤﺴﻦ ﻣﺨﻤﻠﺒﺎف نیز به عنوان نویسندگان و مترجمان «برانداز» مرتبط با این انتشارات یاد شده است.


اﻧﺘﺸﺎرات «ﭼﺸﻤﻪ» به مدیریت ﺣﺴﻦ ﮐﯿﺎﺋﯿﺎن، دومین ناشری است که در این جزوه با اتهام تلاش برای «براندازی» جمهوری اسلامی مواجه شده است.


در این جزوه از ﺳﯿﻤﯿﻦ ﺑﻬﺒﻬﺎﻧﯽ، ﻋﻠﯽاﺷﺮف دروﯾﺸﺎن، ﻣﺤﻤﻮد دوﻟﺖ‌آﺑﺎدی، ﻋﺒﺎسﻋﺒﺪی و ﺑﻬﺎره رﻫﻨﻤﺎ (ﺑﺎزﯾﮕﺮ ﺳﯿﻨﻤﺎ) به عنوان همکاران «برانداز» این انتشاراتی نام برده شده است.


اﻧﺘﺸﺎرات «ﻗﻘﻨﻮس» به مدیریت اﻣﯿﺮ ﺣﺴﯿﻦزادﮔـﺎن سومین ناشری است که فعالیت‌های آن از نظر تهیه‌کنندگان این جزوه «براندازانه» ارزیابی شده است.


ﺟـﻮاد ﻣﺠـﺎﺑﯽ، ﺳﯿﺪﻋﻠﯽ ﺻﺎﻟﺤﯽ، ﻣﺤﻤﺪﻋﻠﯽ ﺳـﭙﺎﻧﻠﻮ، ﻣﺤﻤـﺪ ﻣﺤﻤـﺪﻋﻠﯽ، ﻣـــﺼﻄﻔﯽ ﻣـــﺴﺘﻮر، ﻣﻬـﺪی ﻏﺒﺮاﯾﯽ و ﺑﻬﻤـﻦ ﻓﺮزاﻧـﻪ از جمله نویسندگان، شاعران و مترجمانی هستند که همکار این انتشاراتی معرفی شده‌اند.


اﻧﺘﺸﺎرات «ﻋﻄﺎﯾﯽ» به مدیریت ﺑﻬـﺮوز ﻋﻄـﺎﯾﯽ و اﻧﺘﺸﺎرات «روﺷﻨﮕﺮان و ﻣﻄﺎﻟﻌﺎت زﻧﺎن» به مدیریت ﺷـﻬﻼ ﻻﻫﯿﺠـﯽ دو انتشاراتی دیگر در این جزوه هستند که نام آنها جزو ناشران «برانداز» آمده است.

ﺑﻬــﺮام ﺑﯿــﻀﺎﯾﯽ، ﻧﻮﺷــﯿﻦ اﺣﻤــﺪی ﺧﺮاﺳــﺎﻧﯽ، ﻣﻬﺮاﻧﮕﯿﺰ ﮐﺎر، اﻓﺴﺎﻧﻪ ﻧﺠﻢآﺑـﺎدی، ﺗـﻮرج رﻫﻨﻤـﺎ، ﻓﺮوغ ﭘﻮرﯾﺎ وری و ﮔﯿﺘﯽ ﺧﻮﺷﺪل از جمله هنرمندان، محققان و مترجمان مرتبط با این دو انتشاراتی در این جزوه معرفی شده‌اند.


اﻧﺘﺸﺎرات «اﺧﺘﺮان» ﺑﻪ ﻣﺪﯾﺮیت ﻣﻨﺼﻮر اﻋﺮاﺑﯽ اردﻫﺎﻟﯽ دیگر ناشر «برانداز» در این جزوه ۶۴ صفحه‌ای است.
در این جزوه از انتشارات اختران با عنوان ناشری با گرایش به «بهائیت» و «مارکسیسم» و منتقد جمهوری اسلامی یاد شده است.
از ﺣﺎﺗﻢ ﻗﺎدری، ﺣﺴﻦ ﻗﺎﺿﯽﻣﺮادی، ﺣﺴﻦ ﻧﺮاﻗﯽ، ﻋﺒﺎس ﻣﯿﻼﻧﯽ، اﺑـﺮاﻫﯿﻢ ﮔﻠﺴﺘﺎن، ﺣﻤﯿﺪ ﺷﻮﮐﺖ، ﻟﻄـﻒالله آﺟـﻮداﻧﯽ، ﻣﺎﺷـﺎالله آﺟـﻮداﻧﯽ، اﯾـﺮج اﻓـﺸﺎر، رﺿﺎ ﻗﺎﺳﻤﯽ و ﻫﻮﺷﻨﮓ ﻣﺎﻫﺮوﯾﺎن با عنوان نویسندگان و محققان «برانداز» مرتبط با اختران نام برده شده است.


اﻧﺘﺸﺎرات «ﮐﻮﯾﺮ» ﺑــﻪ مدیریت ﻣﺤﻤــﺪﺟﻮاد ﻣﻈﻔــﺮ آخرین ناشری است که در این جزوه، فعالیت‌‌های آن «براندازانه» ارزیابی شده است.
ﺣﺴﯿﻦ ﺑﺸﯿﺮﯾﻪ، ﻋﻠﯽ‌اﺻﻐﺮ ﺣﻘﺪار، ﺣﺴﯿﻦ ﻗﺎﺿﯿﺎن و ﺣﺴﯿﻦ ﻣﺪرﺳﯽ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎیی نیز در این جزوه به عنوان نویسندگان و محققانی معرفی شده‌اند که همکار انتشارات کویر هستند.


بررسی و معرفی برخی کتاب‌های انتشار یافته توسط این ناشران بخش زیادی از جزوه «زمزمه‌های رنگی» را به خود اختصاص داده است.

کتاب‌هایی نظیر «از دوﻟﺖ اﺻﻼﺣﯽ ﺗﺎ دوﻟﺖ اﺳﻼﻣﯽ» «ﺟﺎﻣﻌﻪ ﻣﺪﻧﯽ، ﻣﺒﺎرزه ﻣﺪﻧﯽ»، «ﺳﻠﻄﻪ ﯾﺎ رﻫﺒـﺮی»، «ﺳﻔﺮﻧﺎﻣﻪی اوﻧﻮر آب»، «آﺧﺮاﻟﺰﻣﺎﻧﯽ در ﻫﻤﯿﻦ ﻧﺰدﯾﮑﯽ»، «در ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻮاده اﯾﺮاﻧﯽ»، «ﻧﮕﺮان ﻧﺒﺎش» و «زﻣﺎﻧﯽ ﺑﺮای اﻧﺴﺎﻧﯿﺖ ﺑﺸﺮ» از جمله کتاب‌هایی هستند که در این جزوه به عنوان کتاب‌های «براندازانه» معرفی شده‌ند.


از زمان به قدرت رسیدن محمود احمدی‌نژاد، فشار‌ها بر ناشران و نویسندگان افزایش یافته و آثار بسیاری از نویسندگان در حال حاضر در وزارت ارشاد در انتظار مجوز نشر قرار دارند. همچنین تعدادی از ناشران نیز بارها به مراکز امنیتی احضار شده و تحت فشار گرفته اند.


گفتنی است اوج پرونده‌سازی‌ها و بولتن‌نویسی‌ها علیه نویسندگان و هنرمندان طی بیست سال گذشته مربوط به دولت هشت ساله محمد خاتمی است، که محافظه‌کاران با حمایت برخی نهاد‌های وابسته به سپاه پاسداران، حوزه علمیه قم و نهاد رهبری، صد‌ها بولتن و جزوه علیه فعالان سیاسی - مدنی، مقام‌های دولت اصلاحات، همچنین هنرمندان و نویسندگان تهیه، و در مساجد، پایگاه‌های بسیج، دانشگاه‌ها و هیات‌‌‌های مذهبی توزیع می‌کردند.


جزوه «زمزمه‌های رنگی» نیز یکی از معدود جزوه‌هایی است که در سال‌های اخیر تهیه شده و در دسترس همگان قرار گرفته است.

۱۳۸۹ دی ۲۲, چهارشنبه

شرایط محمد خاتمی برچه مبنایی بود؟


آزادی زندانیان، پای‌بندی همگانی به‌خصوص مسئولان به قانون اساسی و اجرای همهجانبه و کامل آن، فراهم آوردن سازوکار برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد: این شرایطی هستند که آقای محمد خاتمی، طی سخنانی در نشستی با اعضای خط امام مجلس شورای اسلامی به‌عنوان کف خواست‌های اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات آتی اعلام کرد. البته این سخنان با واکنش شدید و خشمگینانه مخالفان محمد خاتمی و اصلاح‌طلبان همراه بود؛ از دادستان تهران که رهبران جنبش سبز را به محاکمه قریب‌الوقوع تهدید کرد تا امامان جمعه (آیت‌الله جنتی) که این سخنان را وقیحانه خواند.


اما تنها مخالفین داخلی اصلاح‌طلبان و اقتدارگرایان نبودند که به این سخنان واکنش نشان دادند. کسانی که خواهان سرنگونی نظام جمهوری اسلامی هستند نیز این سخنان را به نوعی ناشی از خوش‌بینی آقای محمد خاتمی و اصلاح‌طلبان برای اصلاح ساختار حکومت دانستند. آنها این سخنان را بهانه‌ای برای تآکید بیشتر بر ضرورت براندازی حکومت جمهوری اسلامی قرار دادند و این چنین وانمود کردند که اصلاحات به پایان خط خود رسیده است.

جدا از تمامی این واکنش‌ها، نگارنده بر این نظر است شر‌ط‌‌‌‌گذاری محمد خاتمی در حمایت از بیانیه‌ی هفدهم آقای میرحسین موسوی است و می‌تواند به مثابه اتمام حجتی با حاکمیت قلمداد می‌شود. در ضمن این شرط‌‌گذاری تأییدی بر این موضوع است که ممکن است در صورت امتناع حاکمیت از اصلاح، سرنگونی در کمین آن باشد.


چگونه است که آقای خاتمی در این برهه از زمان که حاکمیت فضای سیاسی کشور را به انسداد کامل رسانده و از زبان زور و خشونت و سرکوب استفاده می‌کند و بعضی قلمداد می‌کنند که جنبش اعتراضی در حالت غیر انفعالی قرار دارد، لب به چنین سخنانی بر پایه‌ی قدرت می‌گشاید؟


۱. حاکمیت به خوبی می‌داند که چنین فضای سرکوب و اختناق افسارگسیخته دوام نخواهد داشت؛ به‌خصوص بخش کمی عاقل‌تر حاکمیت (حلقه‌ی بیت رهبری و بخش از اصول‌گرایان) و بر این باورند که هرچه زودتر باید شرایط به حالت عادی بازگرداند تا از طرفی حاکمیت خود را برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری دور بعد آماده کنند و از سوی دیگر جامعه و کشور را برای شرایط سخت‌تر اقتصادی واکسینه کند؛ اما حاکمیت به‌خوبی می‌داند تا جنبش سبر زنده است و نفس می‌کشد، چنین هدفی غیر ممکن است.


۲. رهبران جنبش سبز و حاکمیت به خوبی از عمق پیدا کردن مبارزات مردم ایران آگاه هستند و همچنین حاکمیت می‌داند که جنبش سبز به این فضای سرکوب به خوبی خو گرفته و راه‌های کم‌هزینه‌تری برای مبارزات انتخاب کرده است و هرچه این مبارزات زیرزمینی‌تر شود، خطر آن برای حاکمیت بیشتر خواهد بود.


۳. بخشی از اصول‌گرایان میانه‌رو که با دولت میانه‌ای ندارند (لاریجانی، توکلی، مطهری، باهنر و ...) بر این باورند که با حذف اصلاح‌طلبان از صحنه سیاسی کشور در واقع توازن قوا در کشور برهم خورده است. اینک ممکن است جناح کودتاچی و مافیای سپاه در مرحله‌ی بعدی به سراغ آنان بیاید و چه بسا با یک‌پارچه کردن مجلس نیز دیگر نیرویی در برابر آنها باقی نماند.


۴. اگر بپذیریم که جنبش سبز طیف گسترده‌ای از افراد با گرایش سیاسی مختلف را در زیر چتر خود گرد آورده، این موضوع را نیز باید پذیرفت که این جنبش از دل جنبش اصلاح‌طلبی جوانه زده و حال در حال تبدیل شدن به درختی تنومند است. حاکمیت بسیار از آینده‌ی جنبش سبز بیمناک است و به خوبی می‌داند که جنبش سبز به حرکتی فراگیر بدل شده است. بخصوص با مشکلات اقتصادی به وجود آمده و بحث یارانه‌ها، اگر تاکنون مردمان بیشتری جنبش جذب نشده‌ باشند، در آینده نه چندان دور ممکن است به جنبش بپیوندند.


آقای محمد خاتمی و رهبران جنبش سبز به‌خوبی از این موارد آگاهند و از این زمان بسیار حساس و شرایط به وجود آمده برای دنبال کردن اهداف جنبش استفاده می‌کنند و جنبش را همانند شمشیر داموکلس در بالای سر حاکمیت قرار داده‌اند.

شرایط اعلام شده توسط آقای خاتمی را باید از موضع قدرت ارزیابی کرد و باید دید در آینده بخش عاقل‌تر حاکمیت بر مواضع سرکوبگرانه‌ی کنونی خود استوار خواهد ماند یا خیر.

۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

هراس تازه حکومت ایران از چیست؟



روزبه، دانشجوی ۲۶ ساله ساکن شهر تهران، خود را یک انقلابی می‌داند. البته او به ندرت از اتاق خود در خانه پدری‌اش خارج می‌شود. او در مصاحبه‌ای که از طریق اسکایپ داشتیم می‌گوید: «بسیاری از بچه‌های نسل من از این رژیم متنفرند.»


روزبه به خاطر شرایط امنیتی خواهش کرده است که نام خانوادگی او در این گزارش ذکر نشود.


او می‌گوید هر روز حدود ۱۴ ساعت پای کامپیوتر در حال مبارزه با ابزارهای سانسور حکومت جمهوری اسلامی روی شبکه اینترنت است.


روزبه از این طریق می‌کوشد تا اخبار و اطلاعات را با سایر فعالان سایبری مخالف حکومت رد و بدل کند. روش مبارزه او با راهبردهای فعلی رهبران جنبش سبز که مبارزات خیابانی را به نفع کارزار و سازمان‌دهی آن‌لاین کنار گذاشته‌اند همخوانی دارد.


مازیار بهاری، روزنامه‌نگار ایرانی، در ادامه مطلب خود در هفته‌نامه نیوزویک می‌نویسد که روزبه و افرادی مثل او عامل هراسی تازه برای حکومت ایران هستند. البته در گفتار علنی خود سران حکومت ایران این مخالفان را «عده‌ای شکست‌خورده و بدون حمایت مردمی» توصیف می‌کنند. اما در عالم واقعیت می‌توان دید که حکومت تا چه حد از این مخالفان خود هراس دارد.


سپاه پاسداران آن چنان نگران فعالیت مخالفان از طریق شبکه اینترنت است که یک معاونت جدید تحت عنوان «جنگ نرم» در این نهاد ایجاد شده است که به گفته محمدعلی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، وظیفه آن «رفع ضعف‌ها و مستحکم کردن شکاف‌ها در سیستم دفاعی علیه جنگ نرم است».


خبرنگار نیوزویک می‌افزاید که جمعیت وسیع تظاهرکنندگانی که تابستان سال گذشته به خیابان‌ها می‌آمدند اکنون به کنج اتاق‌های دربسته خود مهاجرت کرده‌اند و بدون این که توسط بسیجیان و گروه‌های فشار حکومت شناسایی یا تعقیب بشوند اخبار و پیام‌های مربوط به دنیای مقاومت را از طریق پیامک‌ها، تلویزیون‌های ماهواره‌ای و شبکه‌های اجتماعی روی اینترنت گسترش می‌دهند.



ابزار اصلی این مخالفان حکومت در ایران شبکه اجتماعی فیس‌بوک است. حکومت و دستگاه‌های سرکوب نیز بیش از همه از این شبکه‌های اجتماعی و به‌ویژه فیس‌بوک هراس دارند. سپاه پاسداران اخیرا فیلم مستندی تهیه کرده که با عنوان «هیولایی به نام فیس‌بوک» در تلویزیون ایران پخش شد. در این فیلم مارک زاکربرگ، بنیان‌گذار فیس‌بوک، جاسوس صهیونیست‌ها معرفی می‌شود.


خبرنگار نیوزویک در ادامه می‌نویسد که در ماه‌های آینده سپاه پاسداران در نظر دارد که نیروی ویژه نفوذ در شبکه فیس‌بوک را تقویت کند که وظیفه آن بررسی ارتباطات در این شبکه برای شناسایی مخالفان و مسدود کردن دسترسی کاربران معمولی به این شبکه است. در ماه‌های اخیر بازجویی از جوانان ایرانی که از خارج به تهران باز می‌گردند در فرودگاه بین‌المللی تهران و سوال در مورد نوع استفاده آنها از فیس‌بوک به امری عادی بدل شده است.


حکومت ایران کارزار مشابهی را علیه تلویزیون‌های ماهواره‌ای به پیش می‌برد. با وجود آن که داشتن ماهواره در ایران خلاف قانون است، میلیون‌ها نفر از مردم ایران از سال‌ها پیش به اشکال مختلف از ماهواره برای دریافت برنامه‌های تلویزیونی برون‌مرزی استفاده می‌کنند. مضمون مذهبی و حکومتی تلویزیون دولتی و سانسور اخبار باعث شده است که در سال‌های اخیر تمایل به دیدن برنامه‌های تلویزیونی فارسی‌زبان که از خارج پخش می‌شوند افزایش یابد.


به نوشته خبرنگار نیوزویک، حکومت ایران در ماه‌های اخیر کارزار خود را علیه ماهواره‌ها و کانال‌های ماهواره‌ای تشدید کرده است. برنامه‌های تعداد زیادی از این شبکه‌ها با ارسال پارازیت یا امواج بازدارنده در ایران غیرقابل دریافت شده و موارد حملات گسترده نیروهای انتظامی به محلات شهرهای بزرگ برای جمع‌آوری آنتن‌ها و جریمه‌های حدودا دو هزار دلاری دارندگان آنها افزایش یافته است. اما در اکثر موارد به فاصله چند ساعت پس از ترک محل توسط نیروهای انتظامی ماهواره‌های جدید از گوشه و کنار پشت‌بام‌ها سر برمی‌آورند.

هیچ کس نمی‌تواند به دقت بگوید که چند درصد یا چه بخشی از جمعیت ایران به دنیای زیرزمینی مخالفت الکترونیکی با رژیم ایران پیوسته است، اما سپاه پاسداران تاکنون نتوانسته است این شبکه‌های ارتباطی الکترونیکی و پنهان را از کار بیاندازد. حکومت ممکن است برای یک هفته یا ده روز سرعت و دامنه تماس اینترنتی را محدود یا مسدود کند، ولی اخبار همیشه به یک شکلی می‌تواند راه خود را برای انتشار بگشاید.

مازیار بهاری در پایان مطلب خود در هفته‌نامه نیوزویک می‌نویسد اعضای مقاومت اینترنتی جریان انتقال اخبار را تداوم داده و تضمین می‌کنند. روزبه می‌گوید: «ما برای برقراری حکومتی دموکراتیک به جای این نظام استبدادی و ظالم آماده هستیم.»


او در پایان این مصاحبه با ما از طریق فیس‌بوک مجموعه‌ای از عکس‌های مربوط به اعتراضات جدید را برای دوستان و افراد مرتبط با خود که حدود سه هزار نفر هستند ارسال می‌کند، و مسلما هر یک از دوستان او نیز برای خود دوستانی دارند.

منبع : رادیو فردا