۱۳۹۰ تیر ۳, جمعه

بیانیه جمعی «جامعه وبلاگنویسان سبز» در خصوص اعتصاب 18 تن از زندانیان سیاسی


جامعه وبلاگنویسان سبز: در این روزها که حاکمیت بنای خود را بر ادامه سرکوب و نشنیدن صدای دلسوزان کشور گذاشته است، شاهد اعتصاب غذای 12 تن از زندانیان سیاسی در زندان اوین و پیوستن 6 تن دیگر از زندانیان سیاسی رجایی شهر به ایشان هستیم و شاهد آنیم که هرچه می گذرد، حاکمیت نه تنها در راستای پاکسازی پرونده ی گناه آلود خویش گام بر نمی دارد، بلکه سعی دارد تا رکوردی تازه از ننگ و سیاهی را در تاریخ پرفراز و نشیب چند هزار ساله ی کشورمان بر جای گذارد.


همه ی آنانی که زندان های مخوف حکومت جمهوری اسلامی را تجربه کرده اند، به خوبی می دانند که در زندانهای جمهوری اسلامی به خودی خود شرایط برای زندانیان سیاسی سخت و طاقت فرساست و حاکمیت از فراهم آوردن شرایط حداقلی و اولیه مورد نیاز نیز سر باز می زند. شرایط برای زندانیان سیاسی آنچنان است که حتی در صورت مراقبت کامل زندانی از جسم و جان خویش، امکان به خطر افتادن سلامت فرد زندانی بسیار محتمل است چه برسد به آنکه دست به اعتصاب غذا نیز بزند.


همانطور که در مرگ دردناک هدی صابر و هاله سحابی شاهد بودیم، این حکومت ثابت کرده که برای حفظ قدرت حاضر است تا تمامی اصول اخلاقی را زیر پا بگذارد و ابایی از پرپر کردن گلها و سرمایه های کشور ندارد. حکومتی که رهبر آن شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی سر می داد، در عمل به حکومتی با کارکرد فساد حداکثری و درک حداقلی از شرایط کنونی کشور تبدیل شده است. گویا حکومت بنا را بر آن گذاشته تا با از بین بردن سرمایه های سازنده ی این کشور و به روی کار آوردن غلامان حلقه به گوش و مجیز گوی، درهای بسته شده برای اصلاح حاکمیت را قفل هایی فولادین زند و اصلاح ناپذیر بودن خود را بیش از پیش به اثبات برساند.


حاکمیت باید بداند که هیچگاه و در هیچ کشوری تداوم جو خفقان و سرکوب امکان پذیر نبوده است و حکومت جمهوری اسلامی نیز در این امر مستثنی نیست. حاکمان بدانند که مسئولیت جان و سلامت این 18 تن از زندانیان سیاسی، مستقیما بر عهده ی حاکمیت و شخص رهبر جمهوری اسلامی است و گوشزد می گردد که تسلیم نشدن در مقابل خواست های مردم و این زندانیان سیاسی، رفته رفته پتانسیل اعتراضات مردمی را افزایش خواهد داد و در صورت فراهم نبودن شرایطی سالم و آزاد برای بیان این اعتراضات به صورت مدنی، در هنگام شکست و یا بازشدن ناگهانی فضای خفقان و سرکوب، شاهد واکنشی غیر قابل کنترل از معترضین خواهیم بود که قدرت کنترل آن در توان هیچ حکومت استبدادی و هیچ نیروی بازدارنده ای نخواهد بود.


ما بخشی از وبلاگنویسان سیاسی کشور همگی خواستار پیگیری مطالبات زندانیان سیاسی و عقیدتی توسط فعالان جنبش آزادیخواهی کشور و از طریق همه مراجع ملی و بین الملی هستیم و از مردم کشورمان تقاضا داریم که با فعالیت هرچه بیشتر خود، هزینه ی ادامه ی روند موجود را برای حاکمان سنگین نمایند و اجازه ی از دست رفتن تدریجی سرمایه های کشور را به حاکمان ندهند.


در پایان خطاب به زندانیان سیاسی اعلام می داریم که ما نیز همچون دیگر مردم کشورمان صدای شما را شنیدیم و اکنون بر ماست که پیام مقاومت شما را منعکس کنیم. شما با ایستادگی خود نشان دادید ذره ای از مطالبات حقه مردم عقب نشینی نکرده و برافراشته نگاه داشتن پرچم مبارزات توسط آزادی خواهان در این سوی میله های زندان را خواستار شدید. همراهان دربند، بدانید که ما به سرمایه های گرانبهایی چون شما در ساختن ایران فردا سخت نیازمندیم. از شما دریادلان خواستاریم تا به اعتصاب غذای خود پایان داده و منتظر واکنش متقابل آزادیخواهان در حمایت از خواستهای مشروعتان در مناسبت های پیش رو باشید.


جامعه وبلاگنویسان سبز- 3 تیر 1390

«انتشار مطالب جامعه وبلاگنویسان سبز، برای وبلاگهای غیر عضو نیز بلامانع می باشد»

۱۳۹۰ خرداد ۳۱, سه‌شنبه

وزیر اطلاعات و ماموریت‌های موفق

در دنیای سینما برخی مواقع یک «نقش» یا «شخصیت داستانی» بازیگر را به اوج آوازه و درخشش رسانده‌ و ‏زمینه موفقیت‌های بعدی او را مهیا کرده است.‏

بی‌شک یکی از اصلی‌ترین این «شخصیت»‌ها کسی نیست جز مامور ارشد سازمان اطلاعات خارجی بریتانیا ‏MI۶‎، ‏آقای «جیمزباند» که ماجراجویی‌ها و دلاوری‌های بی‌بدیل و انجام ماموریت‌های محیرالعقول او همواره تماشاگران را به هیجان و شوق واداشته است. این شخصیت بیش از ‏چهار دهه است که هر دو- سه‌سال یک‌بار با قصه‌ای سرگرم‌کننده و ماجرایی بکر خیل عاشقان سینما را مقابل پرده ‏نقره‌ای می‌نشاند.


ایرانیان به خوبی توماس شون‌کانری بازیگر این نقش را می‌شناسند؛ شخصیتی که شانزده سال پس از حضور در نخستین فیلم سینمایی‌اش «راه بازگشتی نیست»(۱۹۵۴) بخت این را ‏یافت تا به عنوان نخستین جیمزباند سینما برگزیده شود و به دنبال آن بازیگرانی همچون جورج لازنپی، راجر مور، تیموتی دالتون، پیرس برازنان و این اواخر دانیل کریگ با ایفای این نقش، در یاد همه تماشگران به‌خوبی مانده‌اند.

از خصوصیات این نقش که بازیگران نامبرده را به اوج شهرت رساند، می‌توان به این نکته اشاره کرد که این نقش با استفاده از ابزارهای پیشرفته به قلب ماجرا می‌زند و یک‌تنه حکومت یک منطقه و دستگاه اطلاعاتی آن‌جا را به چالش می‌کشد و در پایان ماموریت خود را با شگفتی به پایان می‌برد.


گویا امروزه، این داستان‌های مجموعه فیلم‌های» جیمز باند در عالم واقعی سیاست و دستگاه اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی نیز جایی برای خود باز کرده و افراد سیاسی و امنیتی ایران با توسل به داستان‌هایی از این دست، به دنبال کسب شهرت و قدرت و تحکیم پایه‌های میز وزارت و صدارت خود هستند. از آن جمله این افراد می‌توان به حیدر مصلحی اشاره کرد. در طول دوران وزارت افرادی همچون محسنی اژه‌ای، ‌پورمحمدی، فلاحیان و یونسی همواره شاهد اعتراف‌های ساختگی و به دور از حقیقت آن‌ها بوده‌ایم ولی هرگز در برابر چالش‌های امنیتی در جمهوری اسلامی شاهد این مقدار بسیار زیاد از داستان‌های ساختگی و خالی از واقعیت نبوده‌ایم. گزارش‌هایی که گاه توسط بخشی از دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی موازی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی نقض و خلاف آن بیان می‌شود.(ماجرای محمد رضا مدحی)


به‌راستی اما دلایل این‌همه داستان‌پردازی‌های کودکانه چیست؟ در این مقاله به دلایل برقراری امنیت در جمهوری اسلامی و پیشینه حیدر مصلحی و روایت‌هایی از این ماموریت‌ها می‌پردازیم.


آزادی متضمن امنیت


برای اولین‌بار افلاطون، فیلسوف یونانی بود که در کتاب جمهوریت خود به مفهوم شهروند اشاره کرد و آن را رکن اساسی جامعه آرمانی خود یا‌‌ همان مدینه فاضله به شمار آورد. همینطور ارسطو هم شهروند را فردی قلمداد می‌کرد که در حکمرانی و فرمانبرداری یک جامعه سهیم باشد.



هدف آن‌ها فراهم ساختن آسایش در جامعه‌ای بود که همه مردم در آن احساس مشارکت و آزادی کنند. این جوهره آزادی است که در جامعه در قالب آزادی‌های مدنی، آزادی بیان، آزادی اجتماع، آزادی احزاب متضمن امنیت جامعه است. جامعه‌ای که دارای فضای باز سیاسی و اجتماعی است، برای به کرسی قدرت نشاندن جریان سیاسی مطلوب خود نیازی به کاربرد خشونت و اسلحه احساس نمی‌کند. تنها خط قرمز، مانع آزادی را می‌توان در جلوگیری از تخطی به حقوق دیگران دانست.


در واقع، حقوق دیگران محدودیت مشروع بر آزادی است. امروزه چالش اصلی مدافعان حقوق بشر با مفهوم نظم عمومی و امنیت ملی است؛ آنجا که طرفداران حقوق بشر همیشه اولین سطحی که با آن در مبارزه هستند بحث نظم عمومی تحمیلی یا مورد سوء استفاده حکومت‌های خودکامه و دیکتاتوری است. اگرچه تامین امنیت و حفاظت از جان و مال شهروندان از جمله مسئولیت‌های دولت‌هاست، ولی امنیت جامعه، امنیت حکومت و امنیت از بالا به پایین و دیکته شده توسط حکومت نیست. امنیتی که تنها حکومت در تایید آن نقش دارد، امنیتی در جهت استمرار حکومت و پایه‌ای برای استبداد است. این آن چیزی است که ما امروزه در ایران تحت لوای حکومت ولایت فقیه با آن مواجه هستیم.


روایتی از ماموریت‌های موفق


انفجار بمب در قیطریه تهران در ساعت هفت‌ونیم صبح ۲۲ دی ۱۳۸۸ روی داد. در این حادثه مسعود علی‌محمدی کشته شد. دو فرد دیگر زخمی شدند و خسارت‌هایی به ساختمان مجاور وارد شد. بمب منفجرشده در یک موتورسیکلت جاسازی شده بود که به فاصله یک‌متری از در ورودی منزل علی‌محمدی، به یک درخت بسته شده بود.


در جریان ترور مسعود علی‌محمدی، استاد فیزیک در تهران ۸۹ وزیر اطلاعات خبر از دستگیری عامل ترور را داد. شخصی به‌نام مجید جمالی فشی؛ شخصی که در اعترافاتش، خود را از جاسوسان موساد (دستگاه اطلاعات و امنیت اسرائیل) معرفی کرد.


در این اعترافات او نیز همچون دیگر اعترافات افرادی از این‌دست، از آموزش‌های حرفه‌ای که دیده بود سخن گفت که در پادگانی در اسرائیل انجام شده بود.[1]


این اعترافات، با شور و شعف امامان جمعه و دستگاه تبلیغاتی حکومت روبه‌رو شد. هرکدام از آن‌ها این دستگیری را نشان اقتدار دستگاه اطلاعاتی ایران دانستند و به تمجید از کار حیدر مصلحی پرداختند.

این اعترافات پرسش‌هایی را دوباره پیش روی روزنامه‌نگاران و افکار عمومی قرار داد: چطور فردی عادی تنها با دو سفر به ترکیه جذب دستگاه اطلاعاتی اسرائیل می‌شود و بدون هیچ‌شناختی در چند جلسه آموزش ترور می‌بیند و به یک‌باره به تروریستی حرفه‌ای بدل می‌شود و تروری حساب‌شده را صورت‌بندی و اجرا می‌کند؟!



هنوز خبر دستگیری عامل ترور از ذهن مردم پاک نشده بود که دو ترور دیگر این‌بار با فاصله زمانی کوتاه و نزدیک به هم، هر دو در تهران به‌وقوع پیوست. انفجارهایی برای ترور مجید شهریاری و فریدون عباسی، دوتن از استادان فیزیک دانشگاه شهید بهشتی انجام و موجب کشته‌شدن مجید شهریاری و مجروح شدن دو نفر از همراهان وی شد.


بار دیگر، دستگاه تبلیغاتی حکومت و وزیر اطلاعات چون گذشته به‌جای بازگشایی معمای این ترور‌ها انگشت اتهام را به‌سوی آمریکا و اسرائیل و دستگاه اطلاعاتی غرب نشانه رفتند و نمایندگان مجلس به‌جای احضار وزیر به مجلس و پرسش از او، به‌زعم خود جریان نفاق را در مرگ این افراد دخیل دانستند. دست آخر هم معلوم نشد چه بر سر آن شبکه‌ای آمد که آقای مصلحی خبر از متلاشی شدن آن در جریان ترور قبلی داده بود؟! مشخص بود این ترور‌ها در یک شکل و شیوه توسط یک گروه هدایت می‌شود.

آخرین مورد هم جریان محمدرضا مدحی بود و برنامه تولیدشده توسط وزارت اطلاعات؛ و البته سخنان شگفت‌انگیز مدحی و گفتار فیلم که هرکس را به‌یاد فیلم‌های جیمزباند می‌انداخت؛ از شکار او توسط دستگاه اطلاعاتی آمریکا و اسرائیل تا تشکیل دولت در تبعید و فریب اپوزیسیون و دست آخر هم نجات او از پادگانی در اسرائیل توسط نیروهای وزارت اطلاعات؛ که البته در این میان روزنامه حکومتی کیهان، خبر از دستگیری مدحی ضد انقلاب را منتشر کرده بود.[2]



وزیر اطلاعات و اعتراض‌های مردمی


در جریان تظاهرات و اعتراض‌های مردمی، در تاریخ ۲۵ بهمن سال گذشته که خبر این تظاهرات در رسانه‌های بین‌المللی بازتاب داشت، وزیر اطلاعات بعد از گذشت چند روز در برنامه «دیروز، امروز، فردا» که از صدا و سیمای جمهوری اسلامی پخش می‌شود، حاضر شد و در جواب مجری این برنامه در مورد این تظاهرات چنین گفت:


«قضیه ۲۵ بهمن در ادامه فتنه سال گذشته است. یک عده افراد که فکر می‌کردند این‌ها راست می‌گویند از سران فتنه جدا شدند، نقطه عطف ۲۵ بهمن، این بود که باعث افتضاح بزرگی شد و تعداد افرادشان مشخص شد.»


«‌اگر دقت کنید فیلم‌هایی که پخش کردند دستکاری شده فیلم‌های قبلی است، یکی دو فیلمی هم که گذاشتند شلوغی است که مربوط به خرید‌های نزدیک عید است.»


«این‌هایی هم که آمدند روز ۲۵ بهمن، منافقین و سلطنت‌طلبان و مجموعه ضد انقلابیون هستند. جمعیت یک جمعیت بسیار اندکی بود.»


«در ۲۵ بهمن علی‌رغم تبلیغات گسترده در شبکه‌های مختلف ماهواره‌ای و اجتماعی و اینترنتی، جمعیت خیلی اندکی بود که مخلوط کردن آن افراد با کسانی بود که آمده بودند خرید عید. ریزش در ۲۵ بهمن خیلی مهم بود.»[3]


این سخنان، آدم را به یاد سخنان غلامرضا ازهاری، آخرین نخست‌وزیر شاه در سال۱۳۵۷می‌اندازد. به دلیل آن‌که او همانند رجال پهلوی انقلاب را باور نداشت. چنان‌چه در ۱۵ آذر ۱۳۵۷ در مجلس سنا اظهار داشت که سر و صدای شب‌های تهران واقعی نیست بلکه صدای نوار است. مردم به ادعای او در تظاهرات بعد از آن با این شعار پاسخ دادند: «ازهاری بیچاره بازم بگو نواره، نوار که پا نداره.»


بازمعلوم نشد، آیا دلیل فریاد‌ها و شعارهای مرگ بر موسوی و کروبی و خاتمی نمایندگان اصول‌گرای مجلس، در صحن علنی مجلس همین جمعیت اندک تظاهرات‌کنندگان بود یا خیر؟!


به‌دنبال این سخنان بود که بار دیگر مصلحی خبر از بازداشت فردی مسلح برای کشتن تظاهرات‌کنند‌گان داد. او خاطر نشان کرد: فردی دستگیر شده که اسلحه داشته و ماموریت داشته و افرادی رو به شهادت رسانده. حتی گلوله‌ای هم که داشته مشخص شده. دشمن درصدد فراری دادن وی بوده. اطلاعات خوبی هم تاحالا به ما داده است. یکی از افرادی که مرتبط با سازمان سیا است، که افراد زیادی را به کار گرفته بود، از مدتی قبل مورد رصد نیروهای وزارت اطلاعات بود و در روز ۲۵ بهمن، این فرد دستگیر شد و در صحنه هم دستگیر شد.[همان منبع]


این سخنان به‌دنبال کشته شدن دو تن از اعتراض‌کنندگان به ضرب گلوله نیروهای امنیتی بود، ولی این‌‌بار خبری از اعترافات تلویزیونی در کار نبود، و تنها این سخنان برای خلاصی از زیر بار فشار افکار عمومی و هراس از خیزش دوباره اعتراض‌ها بیان شد.



پیشینه حیدر مصلحی


با نگاهی به سوابق کاری حیدر مصلحی، می‌توان به عدم تجربه، تخصص و اشراف او بر مسائل اطلاعاتی و امنیتی پی برد. بیشترین کار آقای مصلحی در پیوند با کارهای فرهنگی بوده است:

وی دارای مدرک کار‌شناسی ارشد الهیات و معارف اسلامی از موسسه آموزشی امام خمینی قم است. وی همچنین تحصیلات حوزوی را تا سطح خارج فقه و اصول در حوزه‌های علمیه قم و تهران گذرانده است.

از سوابق اجرایی او می‌توان به این‌ها اشاره کرد: «مسئول عقیدتی- سیاسی کمیته انقلاب اسلامی در تهران»، «مسئول سیاسی بخش خارجی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم»، «مسئول سیاسی نمایندگی روح‌الله خمینی در قرارگاه کربلای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور»، «نمایندگی خمینی در قرارگاه کربلا سپاه، مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور»، «نمایندگی خمینی در قرارگاه خاتم سپاه در مناطق عملیاتی جنوب و غرب کشور»، «نماینده ولی فقیه در نیروی زمینی سپاه در تهران، «نماینده ولی فقیه در نیروی مقاومت بسیج در تهران»، «نماینده ولی فقیه در نیروی هوایی سپاه در تهران»، «عضو شورای نمایندگان ولی فقیه در مناطق اهل سنت»، «رئیس شورای برنامه‌ریزی مدارس علمیه اهل سنت»، «عضویت در گروه ۶+۵ اصولگرایان»، «عضو هیئت مرکزی نظارت شورای نگهبان در استان و شهر تهران» و «نماینده ولی فقیه و سرپرست سازمان اوقاف و امور خیریه»


دلایل بیان داستان‌های محیر‌العقول


به نظر نگارنده بیان اینگونه ادعا‌ها و داستان‌های بی‌اساس حیدر مصلحی، دلایلی دارد که این دلایل را می‌توان این چنین برشمرد:


۱. تحت تاثیر قرار دادن مخالفان که هر روز بر شمار آن‌ها افزوده می‌شود و استفاده از تاکتیک النصر و برعب.»


۲. منحرف کردن افکار عمومی از مسائل مهم همانند وضعیت بد اقتصادی و پیش کشیدن موضوع دشمن فرضی.


۳. رساندن پیام ترس، به مدیران ارشد در پست‌های حساس و کلیدی که احتمال همکاری‌شان با سرویس‌های اطلاعاتی غربی می‌رود. البته دلایل همکاری احتمالی آن‌ها جای بحث دارد.


۴. تثبیت جایگاه وزیر اطلاعات، در این مورد به دلیل فشارهایی که توسط نمایندگان مجلس، افکار عمومی و طرفداران حکومت وجود دارد امکان برکناری مصلحی پیش از پیش احساس می‌شد؛ بخصوص بعد تظاهرات اعتراضی ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹.


۵. تحت فشار بودن مصلحی توسط حلقه مشایی و احمدی‌نژاد، بهانه جویی آن‌ها برای برکناری وی. (دلیل این برکناری مربوط بوده است به شنود مکالمات دفتر رحیم مشایی، رئیس دفتر محمود احمدی‌نژاد که به دستور مصلحی و توسط وزارت اطلاعات صورت می‌گرفت. [4]


۶. جنگ تبلیغاتی و تضعیف روحیه جنبش اعتراضی در ایران.


۷. تبلیغ در بین طرفداران حکومت مبنی استحکام نظام و جلوگیری از ریزش بیشتردر بین حکومتیان


با این وجود، به یقین این اولین و آخرین ادعاها مبنی بر ماموریت‌های موفق وزارت اطلاعات نخواهد بود؛ ماموریت‌هایی پیچیده و خارق‌العاده؛ ماموریت‌هایی که بسیاری از طرفداران حکومت را در پای تلویزیون‌های خود میخکوب می‌کند، ولی باز بسیاری با ذهن پرسش‌گر خود و با ریشخند می‌پرسند: این‌بارنوبت کدام جاسوس است که به دام وزارت اطلاعات افتاده ویا کدام نیروی نفوذی است که از چنگال دشمنان آزاد شده است؟!


پی نوشت‌ها:

1. http://www.kolbehnews.com/post-4770.aspx

2. ) www.digarban.com/node/1277کیهان : مدحی ضد انقلاب دستگیر شده است(

3. http://www.ayandenews.com/news/26223/

4. http://www.radiofarda.com/content/f3_economist_on_ahmadinejad_khamenei_rift/24093295.html

)اکونومیست: شنود مکالمات مشایی، سرآغاز اختلاف احمدی‌نژاد و مصلحی(

۱۳۹۰ خرداد ۲۹, یکشنبه

شرف آل قلم


معظم است مقام کلام ناب تو
مکرم است صدای پر اضطراب تو
محقر است برایت مقام و نام او
اوین شده حقیر ز آب وتاب تو

دوسال زندان بدون حتی یک روز مرخصی
چه در اندیشه داری که اینگونه از تو هراسانند
شرف آل قلم

۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه

اعتصاب غذای نامحدود ۱۲ زندانی سیاسی در اعتراض به جانباختن هدی و هاله


دوازده نفر از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ اوین در اعتراض به شهادت دو نفر از زندانیان سیاسی هدی صابر و هاله سحابی از امروز صبح(شنبه) ۲۸ خرداد وارد اعتصاب غذای نا محدود شدند.

متن کامل بیانیه ی اعتصاب غذای ۱۲ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ اوین به شرح زیر است:


باز آمد چون عید نو تا قفل زندان بشکنیم

وین چرخ مردم خوار را چنگال و دندان بشکنیم

مردم سربلند ایران

ما و شما فرزندان سرزمین مهر و آیین مهر ورزی هستیم، لیک سالیانی است که در بند جباریتی افتاده ایم که با زبان قدرت و بی قانونی با شهروندان خویش سخن می گویند. شهروندانی که حقوق و آزادی های مندرج در قانون اساسی و نیز اسناد بین المللی را که کشورمان بدان متعهد شده است، می طلبند. و مبلغ مدارا با همه مردم ملتزم به قانون و منافع ملی با گرایش های متفاوت هستند.


هرچند ملت ما قربانیان و شهدای بسیاری را در همه این سالها در راه دفاع از مهین و آزادی نثار کرده است، اما جنبش سبز ملت ایران نقطه عطف بزرگی در این راه بود که دهها شهید از ندا تا هاله و از سهراب تا صابر را تقدیم کرد و در کنار آن دهها معلول زمینگیر شده و صدها زندانی بی گناه با احکام ناعادلانه ای مواجه شده اند که در روند صدور این احکام بسیاری از بندهای قوانین اساسی و ایین دادرسی و حقوق شهروندی، نقض شده است.


واپسین شهدا، دو نفر از از زندانیان ملی و مذهبی بودند.هاله سحابی فرزند وارسته مردی چون مهندس عزت الله سحابی که در مرخصی از زندان به سر می برد و در مراسم تشییع و تدفین پدرش، با هجوم نابخردانه ماموران به شهادت رسید و هدی صابر هم بندی ما که در اعتراض به این حادثه ناگوار دست به اعتصاب غذای تر و محدود زد اما دست اجل او را از میان ما برد، اما دو مساله شهادت او را به چالش مشروعیتی بزرگ برای نظام کنونی تبدیل می سازد: اول حبس او به مدت ده ماه بدون محکومیت و هر قرار قانونی و کاملا خودسرانه و جبارانه، آن هم در پیش دیدگان دستگاههای مسوول و مدعیان قضاوت و عدالت و دیگری رفتار سهل انگارانه و مغرضانه در برابر آثار اعتصاب غذای او به همراه ضرب و شتم که منجر به شهادت مظلومانه اش شد و شرح چگونگی آن در شهادتنامه زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ منعکس شده است.

اینک همزمان با ایامی که مقارن با ۱۳ رجب زاد روز امام عدالت علی (ع)بوده و به یاد شهدای جنبش سبز از ندا تا هاله و از سهراب تا صابر نامگذاری شده است، ما ضمن اعلام تسلیت و همدردی با خانواده همه ی این شهدا، به ویژه خانواده های هم زندانیان عزیز از دست رفته مان، هاله سحابی و هدی صابر و مردم متین و صبور ایران، از روز ۲۸ خرداد (شنبه)اعتصاب غذای اعتراضی خود را آغاز می کنیم. امید که به مثابه روزه داری، مورد رضایت خداوند و مردم عزیز و بازماندگان همه شهدای جنبش قرار گیرد.


به امید آنکه جنبش مسالمت امیز ایران پویاتر و از تکرار چنان فجایعی پیشگیری شود.

اسامی امضا کنندگان بیانیه

بهمن احمدی امویی-حسن اسدی زیدآبادی-عمادالدین باقی-عماد بهاور-قربان بهزادیان نژاد-محمد داوری-امیرخسرو دلیرثانی-فیض الله عرب سرخی-ابوالفضل قدیانی-محمد جواد مظفر-محمدرضا مقیسه-عبدالله مومنی


۱۳۹۰ خرداد ۲۳, دوشنبه

اسامی میادین مهم برای تجمع سبزها درتهران 25 خرداد



به نقل از صفحه فیس بوک 25 بهمن، به دنبال نظرسنجی صورت گرفته توسط ادمین این صفحه از اعضای آن، میادین مهم برای تجمع روز 25 خرداد به این قرار خواهد بود: 1. میدان ونک 2. فلکه اول صادقیه 3. میدان امام خمینی البته میادین میدان شهدا، میدان امام حسین، میدان تجریش، میدان کاج، میدان انقلاب، هفت حوض... در اولویت دوم قرار دارند.

متن کامل این اطلاعیه بدین شرح است:

علیرغم تمامی مصائب و مشکلاتی که حضور در تظاهرات می تواند داشته باشد حاضر نیستیم حتی یک قطره خون به ناحق از بینی عزیزی جاری شود نه امکان دارد و نه می خواهیم ایران به سوریه ای دیگر بدل شود. راهپیمایی دیروز فراتر از تجلی حضور اعلام بلوغ جنبش سبز بود. تجربه تغییرات خشونت آمیز اغلب به نتیجه مناسبی نیانجامیده اند و این جنبش (که در آن ایرانیان با عقاید و اهداف مختلف حضور دارند) به دنبال پیگیری تغییرات مسالمت آمیر-در هر سطحی- است و بی شک راه خود را خواهد یافت.

راهپیمایی دیروز از این جنس این تجربه ها بود و پیامی روشن داشت: شهید دادیم، زندان کشیدیم اما ایستاده ایم یا راهی خواهیم یافت یا راهی خواهیم ساخت، گذشتیم از آتش و زیبا شدیم. دانستیم حتی در شرایط سخت سرکوب نیر راهی هست که می توانیم مطالبات خود را پیگیری کرده و به اعتراض خود ادامه دهیم بدون اینکه هزینه ای زیادی به ما تحمیل شود. این است پیام راه سبز: امیدوار و استوار بمان، راه خود طریق رفتن را به تو خواهد آموخت...

شورای هماهنگی راه سبز امید امروز در ادامه این راه بیانیه ای برای دعوت به اعتراض در روزهای 25 و 26 خرداد صادر کرد. دیروز به مانند بسیاری از شما که به طرق مختلف چه به صورت کامنت یا ایمیل نظر خود را بیان کرده اید، ما نیز در خیابان حاضر بودیم. فکر می کنیم حرکت بزرگ دیروز میزان هوشمندی و دوراندیشی مستتر در طرح دیروز شورا را علیرغم تمامی انتقادها نشان می دهد:

1- راهپیمایی سکوت بهانه دست نیروهای کودتا برای سرکوب نمی دهد. در عوض عصبی و در مانده شان می کند. این موضوع در این روزها که اجزا مختلف حکومت این چنین با هم درگیرند و بدنه نیروهای نظامی نیز با مردم هستند کلیدی است. آنچه در نهایت این نارضایتی ها به نفع جنبش سبز و تمام مردم ایران به بار خواهد نشاند حضور ماست مگر نه در نهایت قدرت به دست حاکم جائری از جنس خودشان خواهد افتاد.


2- دستگیری های دیروز بسیار کمتر از روزهای قبل بوده (البته و صد البته هر ایرانی سبزی باید برای آزادی این دوستان تلاش کند حتی اگر یک نفر باشند) و خوشبختانه گلی از گلهای وطن را از دست ندادیم. میرحسین در یکی از نوشته هایشان اشاره می کنند که آرزو دارند شرایط برای اعتراض طوری باشد که یک زن ایرانی با کودکی در آغوش هم بتواند در راهپیمایی شرکت کند. این است سبز زیستن و اعتراض که ما یاد می گیریم جنبش سبز را زندگی کنیم، روز به روز متحدتر شویم. اتحادی که این باور را در ما ایجاد خواهد کرد که جز خودمان کسی به یاری مان نخواهد شتافت.


3- تظاهرات مسالمت آمیز روز به روز می تواند هموطنان بیشتری را به پیوستن به اعتراضات مسالمت آمیز دعوت کند. باور کنیم حضور پیگیر ما و شرکت در اطلاع رسانی مستمر باعث خواهد شد به زودی 25 خرداد دیگری شاهد باشیم. نیک می دانیم بسیاری از مردم مانند ما سبزند پس بهتر است سعی کنیم شرایط را برای حضور همه مهیا کنیم. ما هدف داریم.


4- شورا در بیانیه های اخیر خود به مشکلات اقتصادی و اجتماعی این روزها نیز اشاره کرده است. این پیام آشکارا توجه نیروهای تصمیم گیر به این مسائل را نشان می دهد. ما علاوه بر اینکه به حق آویخته ایم و از آن نخواهیم گذشت می خواهیم زندگی بهتری نیز داشته باشیم پس این حرکت می تواند گامی مهم برای پیگیری مشکلات روزمره ای که داریم باشد و دوستان بیشتری را نیز هم داستان کند تا در راه ساختن فردایی روشنتر با هم گام بر می داریم.


درباره بیانیه امروز آنچه ما از میان نظرات شما دریافتیم این بود که معرفی میادین اصلی برای حضور بیشتر به اهداف ذکر شده در بالا کمک خواهد کرد. این مساله نیروهای سرکوب را پراکنده می کند و به اکثر دوستان فرصت حضور در خیابان را خواهد داد. در این راستا و پس از پیشنهاد برخی از شما عزیزان و با درک ابهام هوشمندانه پیشنهاد شورا تصمیم گرفتیم چند میدان را به عنوان مکانهای با اهمیت استراتژیک بالاتر (هزینه کمتری به ما و هزینه ای بیشتری به آنها تحمیل کنند) با نظرات شما انتخاب و به شما معرفی می کنیم. لازم به ذکر است که این بار به جای "مسیر"، "مقصد" خواهیم داشت. یعنی مثلا میدان "آ" که ممکن است از چهار سو خیابان های اصلی و فرعی چندی به آن وصل شود به عنوان "مقصد" معرفی می شود و ما می توانیم از هر مسیری به سمت مقصد مورد نظر حرکت کنیم و با ادامه پیاده روی و عبور از آن کم کم دوستان دیگر را به میان خود دعوت و برای روزهای مهمتر آماده شویم.

مقصد اول: میدان ونک: که می توان از دو سوی خیابان ولی عصر به سمت آن حرکت کنیم.

مقصد دوم فلکه اول صادقیه: که پیوسته شاهد حضور اعتراضی در آن بوده ایم و عزیزان حاضر در مرکز به سمت غرب و جنوب به سوی غرب می توانند به آن بپیوندند.

مقصد سوم امام خمینی: که از دسترسی خوبی برای مناطق جنوبی برخوردار است.

این میادین از میان 34 مورد پیشنهاد شده انتخاب شده اند. علاوه بر این میدان بسیاری مهم دیگری مانند میدان شهدا، میدان امام حسین، میدان تجریش، میدان کاج، میدان انقلاب، هفت حوض و... نیز میان جز مکان های مهم می باشند.

۱۳۹۰ خرداد ۲۲, یکشنبه

تظاهرات سکوت، نشان بلوغ جنبش سبزبود ( گزارش امروز)


بهرحال باید نشان داد، تفاوت و بلوغ مردمی را که از درایت سیاسی کاملی برخوردارند. امروز این درایت را بوضوح می توانستی در گامهای محکم و استوار زن و مرد، پیر و جوان، بخوبی ببینی. مثل اینکه امروز همه آشنا بودن. به غیر از لباس شخصی های که کاملاً می توانستی استیصال را در نگاهشان بفهمی.

از ساعت 6.30 دقیقه بعد ظهر وقتی اتوبوس شرکت واحدی که ما را به سمت میدان ونک می برد، یکباره خراب شد. سریع کرایه اتوبوس را با یکی از دوستانم حساب کردیم و بسمت خیابان ولی عصر حرکت کردیم. هر چه بسمت خیابان ولی عصر حرکت می کردیم، ازدحام نیروهای لباس شخصی و پلیس بیشتر می شد. خیابان ولی عصر را از ونک به پایین شروع به حرکت کردیم. پیاده رو سمت ما کاملا کیپ کیپ بود.

لباس شخصی ها مثل اینکه نمی تونستن کاری بکنن. فقط جوانهای را که از لحاظ ظاهر یا اگر کوله پشتی داشتن نگه می داشتن و کارت شناسای می خواستن و بعد رها می کردند. مرتب خیابان ولی عصر را از بالا به پایین با موتور در حال حرکت بودند. همه جور نیروی رو از هر منطقه می تونستی ببینی.

مطلب جالب حضور خانواده ها بود. پدر و پسر کنار مادر خانواده همه با هم راهپیمایی می کردند. من واقعاً امروز لذت بردم. چند مورد درگیری پیش آمد که یک مورد، به این شکل بود که اینگار یکی از لباش شخصی ها که کم سن وسال بود . جوانی را در کنار پدر و مادرش که در حال حرکت بودند، شناخت. جوان مثل اینکه تو یک ارگان دولتی بود. لباس شخصی سعی می کرد پسر را با خودش ببره ولی مردم و پدر و مادرش مانع شدند. لباس شخصی با وقاحت فریاد می زد اگر نیای فردا می یام محل کارت می برمت.

خواهش و التماس پدر و مادرش واقعاً اعصاب من رو خرد کرد. ولی تجربه جالبی بود برای جنبش امروز

ولایت فقیه، همچنان قربانی می‌گیرد


خبر بسیار شوك آور بود. هاله سحابی، دین پژوه و فعال سیاسی، دختر مرحوم عزتالله سحابی، در مراسم تشیع پیكر پدرش، به دنبال حمله نیروهای امنیتی و لباس شخصی، مورد ضرب و شتم قرار گرفت و بر اثر حمله قلبی جان باخت.

شاید ساعتها، ماهها و یا سالها نتوانیم عمق فاجعه انسانی آن را درك كنیم؛ فاجعه‌ای كه با گذشت 32 سال از عمر حكومت جمهوری اسلامی بارها و بارها به آسانی از كنار آن گذشته‌ایم؛ و یا گاهی بنا به ملاحظات سیاسی نسبت به آن بی‌توجه بوده‌ایم. اعدام‌های سال 67، قتل‌های زنجیره‌ای، ترورمخالفان در خارج از كشور(شاهپور بختیار، قاسملو، شرفكندی، فریدون فرخ‌زاد، كاظم رجوی و ...)، قتل زنده یاد زهرا كاظمی، مرگ مشكوك امیررضا میرصیافی و اكبر محمدی در زندان اوین، تعرض و تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی در زندان كهریزك و ده‌ها و صدها مورد نقض فاحش حقوق بشر در كشوری با حكومت اسلامی و تحت لوای نظریه ولایت مطلقه فقیه بوقوع پیوسته و خواهد پیوست.

به‌راستی این چه نظریه‌ای‌ست كه از نیروهای لباس شخصی تا امنیتی و انتظامی، چنین افرادی می‌آفرینند كه همه را در بهت و شگفتی از این‌همه شقاوت و سنگدلی آن‌ها فرو می‌برد؟

در این مقاله به چگونگی پیدایش این نظریه و رد ادعاهای مبنی بر رابط مستقیم ولایت فقیه در اجرای عدالت اجتماعی، حكومت قانون، دمكراسی و مبارزه با فساد به عنوان عوامل كلیدی در تثبیت حكومتی دمكراتیك و به زعم حكومت‌گران در ایران، حكومت اسلامی می‌پردازیم.

ولایت فقیه از زبان تاریخ

شیخ مرتضی انصاری از نخستین فقیهانی است كه بحث ولایت فقیه را در كتاب خود با عنوان «مكاسب» مطرح كرد. او فقیه جامع‌الشرایط را در سه جایگاه افتا ( فتوی دادن)، قضا (قضاوت كردن) و سیاست شرح داد.

شیخ مرتضی انصاری در دو مورد افتا و قضا ولایت فقیه را پذیرفت، ولی در مورد سیاست این نظریه را مورد تردید جدی قرار می‌دهد. در واقع مرتضی انصاری را می‌توان نخستین اندیشمند مخالف ولایت سیاسی دانست.[۱]

دو دیدگاه دیگر در مورد ولایت فقیه در اندیشه شیعه وجود دارد: رویكرد سلبی كه بعضی رهبران مشروطه همانند محمدحسین نائینی آن را در نظر داشتند و دیگری اندیشه مبتنی بر ولایت سیاسی فقیه كه صاحب جواهر و احمد نراقی، از طرفداران شاخص این اندیشه بودند. در این بین آیت‌الله خمینی و پیروانش اگرچه طرفداران این نظریه بودند، اما ساختار كاملاً متفاوتی در مورد آن پیشنهاد می‌دادند كه موجب تشكیل نظام ولایت فقیه جمهوری اسلامی شد و البته تفاوت آشكاری با ولایت سیاسی فقهایی چون جواهر و نراقی داشت.[۲]

مبنای مشروعیت

در بین مدافعان نظریه ولایت فقیه در مورد مبنای مشروعیت حكومت ولی فقیه اختلاف‌های عمده‌ای وجود دارد. برخی معتقد به نظریه مشروعیت الهی هستند كه به ولایت انتصابی فقیه معروف است و برخی دیگر مشروعیت او را ناشی از انتخاب مردم می‌دانند كه به ولایت انتخابی فقیه یا ولایت فقیه مد نظر آیت‌الله منتظری بوده است. حكومت جمهوری اسلامی تحت تاثیر هر دو نظریه ( انتصابی و انتخابی) است.
بر اساس نظریه مشروعیت، حكومت در زمان غیبت با حكم الهی و مشروعیت ولی فقیه ناشی از نصب او توسط امام معصوم است و به این ترتیب این نظام است كه مشروعیت خود را از ولی فقیه می گیرد نه برعكس.[۳]

بر اساس نظریه انتخابی، در زمان غیبت امام معصوم و در شرایطی كه نماینده‌ای نیز از جانب او مشخص نشده است، بر مردم واجب است كه فقیه جامع‌الشرایط را برای حكومت برگزینند. در حال حاضر، حكومت دینی با توجه به تشكیك در مورد فقاهت آقای خامنه‌ای و عدم محبوبیت او در نزد مردم، همواره روی مبنای مشروعیت الهی خامنه‌ای تاكید می‌كند.

مخالفان ولایت فقیه

یکی از مشهورترین مخالفان، آیت‌الله سیدکاظم شریعتمداری است كه مخالف اختیارات نامحدود ولی فقیه بود و به اصل ۱۱۰ قانون اساسی رای نداد. [۴]
می‌توان از آیت‌الله حسینعلی منتظری نام برد. وی ولایت جامع‌الشرایط را تایید می‌كرد ولی ولایت مطلقه فقیه را از مصادیق شرك می دانست. [۵] آیت‌الله سید ابوالقاسم خویی نیز نظریه ولایت فقیه را یك «بدعت عاری از هرگونه پشتوانه در قوانین و حكمت شرعی» می‌دانستند.[۶] سیدحسن طباطبایی قمی با نظریه ولایت فقیه مخالف بود.

او براین اعتقاد بود که در شرایط کنونی امکان برقراری حکومت اسلامی وجود ندارد.[۷] آیت‌الله مرتضی مطهری در كتاب پیرامون انقلاب اسلامی می‌گوید: «ولایت فقیه به این معنا نیست كه فقیه را در راس دولت قرار گیرد و عملاً حكومت كند. نقش فقیه در یك كشور اسلامی.... نقش ایدئولوگ است نه نقش یك حاكم .... تصور مردم آن روز- دوره مشروطیت- و نیز تصور مردم ما از ولایت فقیه این نبود و نیست كه فقها حكومت كنند و اداره مملكت را به دست گیرند...» [۸] آیت ‌الله بهشتی نیز با ولایت فقیه مخالف بود.[۹]

ابزار انتخاب

مجلس خبرگان رهبری، مجلسی متشكل از فقیه «واجدالشرایط» است كه بر اساس اصل ۱۰۷ قانون اساسی مسئولیت تعیین و نظارت بر ولی فقیه را داراست. اعضای آن نیز توسط مردم و بنا به صلاحدید شورای نگهبان انتخاب می‌شوند. در سال ۱۳۸۵ در جریان چهارمین دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبری از بین ۴۰۲ نفر نامزد برای حضور در مجلس خبرگان رهبری تنها 164 نفر توانستند از فیلتر شورای نگهبان بگذرند.[۱۰]


جالب آنكه، از ۱۲ فقیه شورای نگهبان نیز كه نظارت بر صلاحیت فقها را دارد، شش نفر آن توسط حكم مستقیم شخص ولی فقیه عزل و نصب می‌شوند و شش نفر دیگر نیز توسط رئیس قوه قضایی و اعلام نظر نمایندگان مجلس شورای اسلامی انتخاب می‌شوند. هردوی این قوا تحت نظر و تاثیر شخص ولی فقیه است و رئیس قوه قضایه نیزتوسط شخص ولی فقیه انتخاب می‌شود.

حال شما جایگاه مردم را در انتخاب ولی فقیه جست‌وجو كنید.

ولایت فقیه و مبارزه با فساد

به‌زعم بسیاری از نظریه‌پردازان و مدافعان نظریه ولایت فقیه، ولایت فقیه مانعی در برابر فساد است. سال جدید را ایرانیان را در حالی آغاز كردند كه آقای خامنه‌ای آن را سال جهاد اقتصادی نامید؛ سالی كه به گفته بسیاری از طرفداران ولایت فقیه، سال جهش اقتصادی در ایران خواهد بود. یکی از لازمه‌های جهش اقتصادی نیز مبارزه با فساد اقتصادی است.


سازمان غیر دولتی شفافیت بین‌المللی، یكی از معتبرترین نهادها در زمینه مبارزه با فساد و افزایش آگاهی در مورد آن است. این سازمان هرساله گزارشی در زمینه فساد اقتصادی بر مبنای شاخصه‌هایی نظیر فساد، اختلاس، رشوه‌گیری و خرید و فروش پست‌های دولتی، رشوه‌پذیری دستگاه قضایی و فساد مالی در میان سیاستمداران و مقام های دولتی و عدم مقابله كافی یا ناكارایی در پیكار علیه مواد مخدر منتشر می‌كند.

در آخرین گزارش این سازمان، در سال ۲۰۱۰ میلادی، كشور نیوزلند در عرصه مبارزه با فساد در دستگاه دولتی بیشترین امتیاز را به‌دست آورد و در بین ۱۸۰ كشور رتبه اول را از آن خود كرد. پس از نیوزلند به ترتیب دانمارك، سنگاپور، سوئد و سوئیس قرار دارند و در رده ششم تا دهم ، نام كشورهای فنلاند، هلند، استرالیا، كانادا و ایسلند به چشم می خورد. در این جدول ایران با حكومت اسلامی و تحت لوای ولایت فقیه، جایگاه ۱۶۸ را به خود اختصاص داده است و با فاسدترین كشورهای جهان فاصله اندكی دارد.


ولایت فقیه و عدالت اجتماعی

عدالت اجتماعی یعنی طراحی و اجرای نظام حقوقی به گونه‌ای كه هركس به حق عقلانی‌اش برسد و در مقابل آن حقوق، وظایفی را انجام دهد یا مسئولیت و عواقب تخلف از آن را بپذیرد.

توزیع ناعادلانه ثروت و موقعیت، شمار انسان‌های فقیر و در حاشیه مانده را بالا می‌برد. آنها به همین دلیل، نادیده گرفته می‌شوند و از مشاركت در تصمیم‌گیری مهم باز می‌مانند. به این قرار میان عدالت اجتماعی و دمكراسی نیز ارتباط مستقیم وجود دارد. تبعیض‌های قومیتی، جنسیتی، دینی و مذهبی در ایران کاملاً مشهود است.

در اوایل خردادماه، نیروهای امنیتی با یورش به منازل شمار زیادی از دست‌اندركاران علمی دانشگاه علمی آزاد بهایی‌ها (BIHE) ده‌ها نفر را بازداشت كردند. در این دانشگاه آنلاین تنها افراد بهایی محروم از تحصیل آموزش می‌دیدند. بسیاری از شهروندان بهایی تنها به دلیل عقاید مذهبی‌شان و بنا به همین قوانین سیستم ولایت فقیه از حق تحصیل در دانشگاه‌های ایران محروم هستند.


از مصادیق دیگر تبعیض می‌توان از بعضی دانشجویان به عنوان دانشجویان «ستاره‌دار» نام برد كه بنا به فعالیت‌های سیاسی مخالف طبع حكومت از تحصیل محروم شده‌اند. این خود به عنوان مصادیق عدم رعایت قانون است. چون قانون اساسی بر حق همه‌كس دربرخورداری از آموزش و پروش تاكید دارد.

در كشور تحت نظریه ولی فقیه، برخی از شهروندان به خاطر همجنسگرایی اعدام می‌شود. این نکته نشان می‌دهد که جامعه با خشن‌ترین شكل تبعیض جنسیتی روبه‌رو است.[۱۱]


ولایت فقیه و دمكراسی

در گذشته حكومتی را حكومت دمكراسی می‌نامیدند كه چه در قالب و شكل نظام از مشروطه سلطنتی گرفته تا جمهوری دارای چهار ركن اصلی و اساسی باشد:

۱. قانون اساسی
۲. نظام پارلمانی
۳. احزاب سیاسی
۴. مطبوعات سیاسی

در نظام جمهوری اسلامی تحت لوای ولایت فقیه به جدیت می‌توان گفت دو ركن اساسی در حكومت دمكراسی را دارا نیست.

گزارشگران بدون مرز كه مقر آن در پاریس است، در گزارش سال ۲۰۱۱ خود، کشور چین و ایران را بزرگ‌ترین زندان روزنامه‌نگاران جهان معرفی كرد. بازداشت ۲۰۰ روزنامه‌نگار و وب‌نگار در ایران كه ۴۰ نفر از آن‌ها به اتهاماتی چون توهین به مقام رهبری و رئیس‌جمهور و یا جاسوسی و اقدام علیه امنیت ملی و نشر اكاذیب همچنان در زندان به‌سر می‌برند. بیش از ۱۰۰ روزنامه نگار و وبلاگ‌نویس نیز مجبور به ترك كشور شده‌اند و بیش از ۳۰۰ نفر از کارکنان رسانه‌ها به دلیل توقف رسانه یا ممنوع‌الكار یا بی‌كار شدند. در این گزارش، در كنار زین‌العابدین بن‌علی، بشار اسد، معمر قذافی نام آیت‌الله خامنه‌ای به‌عنوان دشمنان آزادی قلم و مطبوعات به چشم می‌خورد. ممنوعیت فعالیت احزاب سیاسی مشاركت و سازمان مجاهدین انقلاب، دو حزب درون حكومت خود دلیلی بر انسداد فضای سیاسی كشور و تعارض این نظریه (ولایت فقیه) با دمكراسی است.[۱۲]

ولایت فقیه و حكومت قانون

هنگامی كه تمدن بشری شكل گرفت و دولت برقرار شد، اندیشمندان به این نتیجه رسیدند كه قدرت برتر، عامل مطمئن و مناسبی برای نظم دادن به جامعه نیست، زیرا استبداد و تبعیض هر دو نتیجه و برآمده همان قدرت هستند. بنابرین به فكر برقراری حكومت قانون افتادند و سقراط از بیم نقض قانون جام شوكران را نوشید و به مرگ تن داد.

مخدوش کردن مرز حكومت قانون تجاوز به زندگی خصوصی و آزادی عقیده است. این مرز را نظام ولایت فقیه به رسمیت نمی‌شناسد. عوامل ولی فقیه آن را در عمل از بین برده‌اند. عامل استبداد و تبعیض كل حكومت قانون را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. نمونه محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس‌جمهوری را در نظر گیرید: به گفته سایت اصول‌گرای «الف» رحیمی طراح نقشه پرداخت چك پنج میلیون تومانی به نمایندگان مجلس در ازای پس‌گیری استیضاح علی كردان بود. [۱۳] در زمانی كه به عنوان معاون اول رئیس‌جمهور انتخاب شد برخی از نمایندگان مجلس بر این اعتقاد بودند كه تخلفات وی در فساد مالی سر به فلك كشیده است.[۱۴] با این حال، غلامحسین محسنی اژه‌ای دادستان كل كشور نیز خبر از بررسی قضایی اتهام فساد مالی محمدرضا رحیمی داد و گفت او به دستگاه قضایی احضار خواهد شد. البته نه تنها احضار نشد بلكه پروند فساد مالی او بنا به ملاحظات سیاسی و به توصیه عالیرتبه‌ترین مقام جمهوری اسلامی مختومه اعلام شد. در سوی دیگر اما حكم قطع دست سارقی در مشهد بدون هیچگونه رافت از جانب حكومت ولایت فقیه اجرا می‌شود. گویا حكومت قانون در نظام ولایت فقیه همانند شمشیر یك دمی است كه تنها گردن ضعیف‌ترین و فقیرترین قشر جامعه را می‌زند.

استبداد دینی را می توان از بدترین نوع استبداد دانست. در طول تاریخ از زمان مشروطیت تا به حال، نظام‌های دمكراتیك جای خود را به نظام‌های استبدادی داده و همواره استبداد در حال تولید و باز تولید خود بوده است. تجربه حكومت دینی بر پایه نظریه ولایت فقیه را می‌توان از آن جمله بازتولید استبداد و از سیاه‌ترین دوران در طول تاریخ ایران دانست. اگرچه نظریه‌پردازان اولیه ولایت فقیه هیچكدام در قید حیات نیستند ولی اثرات نوشتار و گفتار آنها گوشه‌ای تاریك از تاریخ ایران را اشغال كرده كه به قیمت از بین رفتن صدها هزار نفر در حكومت تحت نظریه ولایت فقیه انجامیده و خسارات و ویرانی‌های بسیاری را برای ایران در پی داشته است. از این رو، لازم است تمامی روشنفكران، روزنامه‌نگاران، دین‌پژوهان و فعالان سیاسی با نوشتار و گفتار خود در مورد تبعات استقرارنظام ولایت فقیه و استبداد دینی، پادزهر آن را یعنی «سكولاریسم» (جدایی دین از نهاد دولت) را به ایرانیان بشناساند و از بازتولید استبداد دینی به اشكال دیگر جلو گیری کنند.

پی‌نوشت‌ها:

۱. شیخ مرتضی انصاری. المکاسب، قم: مکتب علامه، ۱۳۶۸. فصل بیع. ص ۱۵۴- «فاقامة الدلیل علی وجوب اطاعة الفقیه کالامام(ع) الا ما خرج بالدلیل دونه خرط اقتاط»
۲. فیرحی. ص ۲۴۲-۲۴۳
۳. حکومت اسلامی و ولایت فقیه، ۱۶۱ و ۱۶۲
۴. ماشاالله رزمی، جنبش آذربایجان و طرفداران شریعتمداری، نشر استکهلم
۵. (وبگاه خبری ایرانیان انگلستان)، اینجا.
۶. احیای تشیع. ولی نصر. ۲۰۰۶. ISBN 0-393-06211-2. ص۱۲۵ و ص۱۴۴
۷. (در گذشت آیت الله قمی)، اینجا
۸. مرتضی مطهری. پیرامون انقلاب اسلامی. انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیهٔ قم، پاییز ۶۱، صفحه ۶۷.
۹. بهشتی نیز با ولایت فقیه مخالف بود. روزآنلاین (در تاریخ ۹ تیر ۱۳۸۷)، اینجا
۱۰. اینجا
۱۱. گزارش دیده‌‌بان حقوق بشر درباره وضعیت همجنسگرایان در ایران، اینجا
۱۲. اینجا
۱۳. اینجا
۱۴. اینجا

۱۳۹۰ خرداد ۱۵, یکشنبه

رویای اصلاح‌طلبان، بازگشت به حاكمیت

اختلاف‌های روزافزون مجلس با دولت پیرامون عملكرد رئیس‌جمهور، در جریان ادغام وزارتخانه‌ها به اوج خود رسیده است.

روزیکشنبه، هشتم خردادماه سال جاری، رهبر جمهوری اسلامی در جریان دیدار با رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی ، طی سخنانی نمایندگان را به كنار گذاشتن اختلاف‌ها و مدارا با دولت فراخواند.


در بخشی از این سخنان، آقای خامنه‌ای به حوادث و رویدادهای بعد از انتخابات سال 1388 اشاره كرد و گفت: «حتی اگر با نگاه خوشبینانه به آن ماجرا نگاه کنیم، گناه بزرگ و غیر قابل اغماض فتنه‌گران این است که شبهه و خدشه ذهنی خود را به چالشی در مقابل نظام تبدیل کردند و به نظام و کشور ضربه زدند.»



او خاطر نشان كرد: «هرکاری که باعث حرکت در چارچوب مورد نظر دشمن بشود و به کشور و ملت ضربه بزند، جزو گناهان بزرگی است که خداوند از آنها نمی‌گذرد زیرا توبه از این‌گونه کارها و جبران ضربه‌ای که این‌گونه غفلت‌ها و اقدامات به ملت وارد می‌کند، عملاً امکان‌پذیر نیست.» [۱]

این سخنان را درواقع، می‌توان واكنش جدی رهبر جمهوری اسلامی به گفته‌های سیدمحمد خاتمی دانست.

چندی پیش، سیدمحمد خاتمی در دیدار با گروهی از ایثارگران جنگ هشت ساله، صحبت از بخشش و گذشت دو طرف (حكومت و مردم) به میان آورد كه با واكنش تند بخشی از اصول‌گرایان داخل حكومت روبه‌رو شد.[۲] جالب آن‌كه، این سخنان به مذاق بخشی از طرفداران جنبش سبز و اپوزیسیون حكومت نیز خوش نیامد و فضای مجازی از انتقاد نسبت به رئیس‌جمهور سابق و اصلاح‌طلب پر شد.

در این مقاله به واكنش‌ها و پیامدهای این گونه سخنان در شرایط كنونی حاكم بر سیاست كشور می‌پردازیم.

طرفداران سخنان خاتمی


بخشی از طرفداران سیدمحمد خاتمی و جنبش سبز همانند ابراهیم نبوی، واكنش و انتقادات تند بخشی از جنبش سبز و مخالفان حكومت را حاصل از درك نادرست سخنان خاتمی دانستند.[۳] این گروه از موافقان، این سخنان را به عنوان راه حلی برای خروج حاكمیت از بن‌بست پیش رو ارزیابی كردند ونتیجه آن را به نفع گسترش آزادی دانستند.

گروهی دیگر از اصلاح‌طلبان، با توجه به تحولات منطقه و سرسختی حكومت در برابر خواست مردم، شرایطی را همانند لیبی در برابر چشم حكومت ترسیم كردند.

آن‌ها سخنان محمد خاتمی را در مسیر جلوگیری از بالا رفتن هزینه برای مردم در شرایط سركوب لجام گسیخته حكومت بیان كردند.


برداشت محمد خاتمی و اصلاح‌طلبان


جدای از همه سخنان موافق و مخالف در مورد گفته‌های سیدمحمد خاتمی،به نظر نگارنده
در این شرایط پرتشنج کنونی، رئیس‌جمهور سابق و حلقه مشاوران او احتمال دارد پیش از طرح این سخنان چند مسئله را مورد توجه قرار داده باشند:

۱. با توجه به شكاف به‌وجود آمده در حاكمیت و شدید شدن اختلاف‌های شخص خامنه‌ای و طرفدارانش با محمود احمدی‌نژاد پیرامون موضوع عزل وزیر اطلاعات، كنار نگذاشتن رحیم مشایی از حلقه افراد دولتی، بازداشت اطرافیان مشایی و احتمال عملی شدن زمزمه‌های مبنی بر دستگیری شخص مشایی، این امکان وجود دارد احمدی‌نژاد خود استعفا دهد یا در صورت به چالش کشیدن حکومت برکناری شخص او از قدرت، با چراغ سبزخامنه‌ای و به‌وسیله مجلس عملی شود.[۴]

۲. با توجه به نزدیكی انتخابات مجلس نهم و احتمال كنار گذاشتن محمودی احمدی‌نژاد، این احتمال نیز وجود دارد كه حكومت به اصلاح‌طلبان كه به‌طور كلی از حلقه حكومت به بیرون پرت شده‌اند، روی خوش نشان دهد و از آنها به‌عنوان آلترناتیوی برای دولت كنونی و برای گرم كردن تنور انتخابات استفاده كند.



۳. بحران اقتصادی، تورم، گرانی اقلام اساسی، حذف یارانه‌ها و نارضایتی رو به افزایش مردم از وضع كنونی، اصلاح‌طلبان را به استفاده از قدرت مردم برای فشار بر حكومت خوشبین كرده است. آنها به دنبال این هستند كه از فشار موجود برای وادار كردن حكومت در جهت پذیرش خواست اصلاح‌طلبان برای سهیم شدن در قدرت استفاده كنند. این سهم حتی اگر به اندازه طیفی حداقلی یا حتی خنثی در مجلس نهم باشد برای اصلاح‌طلبان خوشایند و به منزله پیروزی قلمداد می‌شود.

اشتباه در محاسبات


اگرچه اختلاف‌ها و درگیری‌های درون حکومت برای كسب سهم بیشتری از قدرت و ثروت هرروز ادامه دارد و به‌نظر می‌رسد با نزدیك شدن به انتخابات مجلس نیز به اوج خواهد رسید، اما این اختلاف‌ها موجب آن نخواهد شد كه خامنه‌ای، محمود احمدی‌نژاد را كه با هزینه گزاف حفظ كرده، كنار بگذارد. كنار گذاشتن احمدی‌نژاد به معنی بی‌اعتباری بیشتر برای او و افزودن به خیل مخالفانش در ایران است.



رهبر جمهوری اسلامی قصد دارد علاوه بر حذف حلقه مشایی و بستن دهان نمایندگان منتقد دولت همانند: الیاس نادران، علی مطهری، احمد توکلی، علی لاریجانی و... احمدی‌نژاد را برای دوسال آینده حفظ و مدیریت كند تا دوره او به پایان برسد.


حكومت جمهوری اسلامی، در طول عمر ۳۲ ساله خود این موضوع را به اثبات رسانده است كه اگر طیف یا جریان سیاسی‌ای (مانند ملی مذهبی‌ها، نهضت آزادی و به‌طورکلی ملیون) را از داخل حكومت کنار بگذارد و یا در خارج از حلقه حکومت گروه‌هایی چون مجاهدین خلق، چپ‌ها و ... را سرکوب و از معادلات سیاسی ایران حذف کند، راه و شانسی را برای بازگشت آن‌ها باز نخواهد گذاشت.

بنابراین تقلای اصلاح‌طلبان برای بازگشت به حكومت با توجه به كینه شخص آیت‌الله علی خامنه‌ای نسبت به این جریان كاری عبث است.

با گذشت دو سال از شروع اعتراض‌ها نسبت به نتیجه دهمین انتخابات ریاست جمهوری، حكومت از انواع ابزار سركوب و سانسور برای در هم كوبیدن مخالفان استفاده كرده است. از طرفی نداشتن برنامه مشخص از سوی مخالفان برای ادامه اعتراض‌ها و نافرمانی‌های مدنی باعث آن شده كه مخالفان نتوانند از قدرت خود به عنوان اهرم فشار بر حكومت استفاده كنند. این امر شاید منجر به بالا رفتن اعتماد به نفس حكومت شده است. ارسال ابزار سركوب و سانسور و متخصص برای فرو نشاندن موج اعتراض‌ها در سوریه را می‌توان حاصل این اعتماد به نفس حكومت ارزیابی كرد.



اگرچه برخی بر این باورند كه در شرایط كنونی گفتن سخنانی آشتی‌جویانه از نوع سخنان سیدمحمد خاتمی از نگفتن آن بهتر است، ولی نگارنده بر این نظر است كه مردم در طول دوسال گذشته با پرداخت هزینه‌های سنگین، مدتی است از اصلاح حكومت گذشته‌اند و خط تغییرات بنیادی را دنبال می‌كنند. این واقعیت را باید پذیرفت كه تكرار سخنانی از این دست علاوه بر کوبیدن آب در هاون، موجب بی‌اعتمادی بیشتر مردم نسبت به اصلاح‌طلبان و از بین رفتن پایگاه اجتماعی و سیاسی آنها در جامعه خواهد شد.

پی‌نوشت‌ها
:

۱. اینجا.
۲. اینجا.
۳. نبوی، ابراهیم. «خاتمی، حقیقت یا آزادی؟». اینجا
۴. « امام جمعه کاشان: دستگیری نزدیکان احمدی‌نژاد به دستور رهبری بود.» اینجا.