۱۳۹۰ اسفند ۷, یکشنبه

ایرانیان و مشکل اتحاد



از زمانی که گاندی، رهبری مبارزات مردم هند را علیه استعمار انگلستان برعهده گرفت، از او به عنوان مهاتما یا روح بزرگ یاد کردند، روحی که جان تازه به کالبد نحیف و نزار هند بخشید و سرآغازی شد بر پایان دهه‌ها استعمار دولت فخیمه انگلستان بر هند. مبارزات گاندی در آن سوی آب‌ها در سرزمین‌های دوردست رقم نخورد، بلکه در هند در میان مردم فقیر و درد کشیده شکل گرفت و به قدرت مردم تجهیز شد. مهاتما شرایط خوب، امکانات و ادامه تحصیل در بهترین دانشگاه انگلستان را به خود نهاد و راهی سرزمین درد‌ها و رنج‌ها شد تا فصل نویی از مبارزات بی‌خشونت را رقم بزند و الگویی برای نسل‌ها، کشورها و مردمان دنیا شود. بسیج اجتماعی هندوها با به دست گرفتن رهبری "کنگره ملی هند" ازجمله اقداماتی بود که مرکز ثقل مبارزات مردم هند برآن نهاده شده است. این حزب با ۱۵ میلیون نفر عضو و بیش از هفتاد میلیون هوادار، رهبری جنبش استقلال‌خواهی هند را علیه بریتانیایی‌های حاکم بر هند برعهده داشت.

گاندی همواره می‌گفت: «من چیز جدیدی ندارم که به دنیا یاد بدهم. حقیقت و ضد خشونت بودن هم‌سن کوه‌ها هستند.» او ازهیچ اقدامی که موجب اتحاد مردم هند شود فروگذاری نکرد. گاندی برای وحدت میان مسلمانان و هندوهای کشورش یک ماه روزه گرفت و در راهپیمایی نمک از ۱۲ مارس تا ششم آوریل ۱۹۳۰ پابه‌پای چند صد هزارنفر هندی، ۴۰۰ کیلومتر از احمدآباد تا ساحل داندی راه پیمود تا از آب دریا نمک بگیرد وبا این عمل سمبلیک "قانون مالیات نمک" قانون استعماری را به سخره بگیرد و از اعتبار بیاندازد. وی می‌گفت: "وظایف شخص نسبت به خود، به خانواده، به وطن و به جهان از یکدیگر جدا ومستقل نیستند. نمی‌توان با زیان رساندن به خود یا خانواده خود به وطن خویشخدمت کرد. به همین قرار نمی‌توان با زیان رساندن به جهان نیز به وطن خودخدمت کرد."


از راه مبارزه تحریم کالاهای انگلیسی و ایجاد اعتصاب، غولاستعماررا به لرزه درآورد و در همین زمان بود (مارس ۱۹۲۲) که حکومت حکم به جلب او داد. مهاتما گاندی هیچ مقاومتی نکرد و به انتخاب وکیل تمایلی نشان نداد و هیچ درمقام دفاع برنیامد. تنها به هواداران خود گفت: "بروید و زندان‌ها را پرکنید."


دهه‌ها بعد، آزادی‌خواهانی همچون دکتر مارتین لوترکینگ، تنزین گیاتسو، لخ والسا، استفان بیکو، آنگ‌سان سوچیو نلسون ماندلا به پیروی از روش‌های مبارزاتی او وارد کارزارهای مبارزه با استبداد، دیکتاتوری و تبعیض نژادی شدند و کشورهای خود را به آزادی و دموکراسی سوق دادند و برگ زرینی را به تاریخ مبارزاتی دوران خود افزودند.


چگونه اما مردم ضعیف هند توانستند، بر بدنه غول استعمار لرزه بیفکنند؟ چگونه مارتین لوترکینگ توانست مبارزات جنبش حقوق مدنی سیاهانآمریکا را به سرانجامی خوش برساند؟ چگونه ماندلا که ۲۷ سال از زندگی خود را در زندان گذراند (و بیشتر آن را در یک سلول انفرادی در"جزیره روبن"بود)، به مشهورترین چهره مبارزه علیه آپارتاید در آفریقای جنوبی تبدیل شد و در واقع آپارتاید را به زانو درآورد؟ چرا آنگ سان‌سوچی با گذراندن ۱۵ سال از عمر خود در حصر خانگی، در حالی که دولت نظامی برمه بین ماندن در حصر و خروج از کشور یک گزینه را پیش پای او گذاشت، حصر خانگی در وطن خود برمه را برگزید؟ آیا مگر زندگی در بین همین مردم و نشستن پای درد خانواده‌های زندانیان سیاسی زمینه‌ساز مبارزه مشروع نیست؟ چرا گروهی از طبقه الیت جامعه ایران تا عرصه را بر خود تنگ می‌بینند خاک کشور را به لقایش می‌بخشند و در مصاحبه‌های مطبوعاتی مدعی می‌شوند که هنوز با دوری از کشور مبارزات خود را پی‌گیری می‌کنند؟ آیا مبارزه جز در داخل خاک کشور عملی، ممکن و تاثیرگذار خواهد بود؟


اتحاد برای ایران


روزگار امروز ایران، روزگار غریبی است. برخی روشنفکران جامعه ایران در خارج از کشور در فضایی باز و آزاد، خود را در مقام سخنگویان مردم می‌بینند و تمامی مبارزانی که سال‌ها طعم تلخ و زخم زندان و شکنجه چه در دوران شاه و جمهوری اسلامی را چشیده‌اند، آماج حملات ناجوانمردانه خود قرار می‌دهند و هیچ‌گاه از خود نمی‌پرسند چگونه می‌توان به اتحادی برای ایجاد دموکراسی برای ایران دست یافت. گاهی گروهی پرچم شیر و خورشید را که سال‌ها برای بخشی از ایرانیان نماد مبارزه با رژیم جمهوری اسلامی بوده است، بر نمی‌تابند و با خط‌کشی در دست، خود را از دیگران جدا می‌کنند و گاهی اندیشه‌ها و نگرش شریعتی را − که هنوز گروهی بر سر آرمان‌های آنها حکومت جمهوری اسلامی را دشمن خود می‌دانند − شخم می‌زنند و او را همکار ساواک معرفی می‌کنند. از همه‌چیزمی گویند جز اتحاد برای ایران و خلاصی از شر حکومتی که سال‌ها پای خود را بر گرده همین مردم مظلوم می‌فشارد.


نگارنده همواره جنگ و حمله نظامی را بدترین گزینه پیش روی مردم ایران می‌داند. چراکه موجب عقب افتادن استقرار دموکراسی در ایران خواهد شد، اما زمانی خواب جنگ در کشوری تعبیر خواهد شد که مردم آن کشور با حکومتی یاغی و سرکوبگر به روزمرگی عادت کنند و بدتر از همه، هرکس راه معاش را با کندن از بغل دیگری تجربه کند. زمانی جنگ دول خارجی بر ایران تحمیل می‌شود که مردم از عملکرد اپوزیسیون ناامید شوند و هر روز آرزوی ناجی‌ای برای رهایی از شر حکومت را حتی به قیمت اشغال خاک کشور و ویرانی زیرساخت‌ها در ذهن ترسیم کنند.


به یاد خاطره‌ای از اندیشمندی افتادم که درباره دوران زندان خود می‌گفت: زمانی در زندان انفرادی به‌خاطر فضای بسته و گاهی خشونت بازجویان به گوشه‌ای پناه می‌بری. بی‌خبری از فضای بیرون زندان و دوری ازخانواده به همراه دلتنگی، دمی آرامت نمی‌گذارد. در چنین شرایطی گروهی از زندانیان با زندانبان خود خوی دوستی را می‌آزمایند و به او عادت می‌کنند و اگر زندانبان به مرخصی برود هر لحظه منتظر برگشت او هستند تا دیدارها تازه شود.
نباید اجازه داد مردم به زندانبانان خود (حاکمان جمهوری اسلامی) خو بگیرند و عادت کنند. آگاهی‌رسانی در مورد چگونگی رهایی از زندان، به موازات اقدام‌های عملی برای پیشبرد مبارزات در داخل مرزها، کوچک‌ترین کاری خواهد بود که نخبگان مخالف حکومت می‌توانند انجام دهند.


مخالفان گرفتار در عصر تکنولوژیک
گویا عصر دیجیتال و واژه‌هایی همانند دهکده جهانی، اینترنت و ماهواره برای ایران خوش یمن نبوده و به ترمزی در سر راه حرکت‌های آزادی‌خوانه مردم ایران بدل شده است . برخی می‌اندیشند مبارزه تنها ظاهر شدن جلوی دوربین تلویزیون است و منتشر کردن مطلبی در فلان سایت. آنها به همین کفایت می‌کنند و محدود می‌شوند، در حالیکه تمامی مردم نیک می‌دانند در طول این ۳۳ سال حکومت اسلامی چه بر سر آنها آمده است. مردم همان گونه که نظاره‌گر عملکرد جمهوری اسلامی هستند، عملکرد مخالفان حکومت را نیز رصد می‌کنند و هر روز از خود می‌پرسند چگونه مردم منطقه از تونس، مصر و یمن تا سوریه می‌توانند و توانستند و اما ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم؟ باید فعل توانستن را بار دیگر برای ایرانیان صرف کرد. باید مردم را با قدرت جادویی خود آشتی داد. باید راهکار عملی، عقلانی و جمعی در اختیار مردم گذاشت و آنگاه انتخاب را به خود مردم وانهاد: ادامه استبداد و ویرانی یا آزادی و آبادانی؟
به راستی کنشگران سیاسی و روشنفکران حوزه عمومی چه کار عملی‌ای برای اتحاد مخالفان حکومت اسلامی انجام داده‌اند؟
آیا تا به حال به فکر ایجاد شورا یا کنگره‌ای ملی برای اجماع نیروهای اپوزیسیون سرنگونی طلب و استقرار دموکراسی در کشور بوده‌اند؟
آیا تا به حال کمپین و کارزاری جهانی برای شکستن حصر رهبران جنبش سبز، آقایان موسوی و کروبی برپا کرده‌اند؟ (بجز تعدادی از وکلاء، حقوقدانان و فعالان حقوق بشر خوشنام همانند عبدالکریم لاهیجی که البته مورد حمایت قرار نگرفتند.)
آیا نهادی برای کمک (مادی و معنوی) به خانواده‌های زندانیان سیاسی که به راستی اسطوره‌های مقاومت و شجاعت در زندان‌های هستند تشکیل شده است؟
هیچ‌گاه از خود پرسیده‌ایم خانواده حشمت‌الله طبرزدی، مجید توکلی، دکتر زیدآبادی، مجید دری، ضیاء نبوی و ... ده‌ها و صدها نفر زندانی سیاسی و عقیدتی بانام و بی‌نام در چه وضعی و با چه مشکلاتی دسته و پنجه نرم می‌کنند؟
چرا وکلای دادگستری از زیر پذیرش وکالت زندانیان سیاسی و عقیدتی شانه خالی می‌کنند و راه خارج از کشور را برمی‌گزینند؟
آیا با در خانه نشستن و قلم‌فرسایی برای کوبیدن مخالفان حکومت می‌توان نور امید به مبارزه را در دل مردم خسته ایران از جور و جفای حکومت روشن نگهداشت؟ خیر نمی‌شود. حکومت در راه بستن و حصر مردم ایران در زندانی بزرگ به نام ایران است. حتماً خبرهای مبنی بر اینترنت ملی و محدودیت‌های بیشتر را شنیده‌اید. باید راهی عملی برای شکستن سد سانسور اندیشید تا امید همچنان در دل جوانان مبارز در داخل روشن نگهداشته شود. باید دشمن مشترک، نظام ولایی جهل و جور و فساد و شخص علی خامنه‌ای به عنوان مصوب تمامی بدبختی مردم ایران را هدف قرار داد. باید به فکر اجماع و اتحاد بود. زمانی جنگ‌طلبان و نئوکان‌های ایرانی به آرزوی خود مبنی بر حمله نظامی آمریکا و ناتو به ایران و زد و بند از بالا برای رسیدن و تکیه زدن به صندلی قدرت خواهند رسید که روشنفکران و مبارزان واقعی کشور به حاشیه رانده شده باشند و درگیر اختلافات پیش پا افتاده و به اتحادی عملی برای بسیج مردم در داخل کشور نیندیشند.
انتخابات مجلس و سبزها
انتخابات مجلس در اسفندماه سال جاری برگزار خواهد شد. از هم اکنون ولی فقیه فرمان و نوید برگزاری انتخاباتی شکوهمندی با شرکت حداکثری را به طرفداران خود داده است. تحصن، تظاهرات، اجتماعات و روشنگری خارج از فضای اینترنت تمهیداتی‌ است که سبزها از اکنون در فکر عملی کردن آنها هستند.
در مدت مبارزات انتخاباتی حکومت مجبور به باز کردن فضا خواهد شد اگر چنین نکند انتخاباتی بی‌رمق خواهد داشت (هرچند بخشی ازحکومت به این هم راضی است). فضایی برای ارتباط بین شبکه‌های اجتماعی از هر گرایش و طبقه‌ای، چه دانشجو، چه کارگر، معلم و دانش‌آموز می‌تواند راه را برای دیکتاتورها برای برگزاری انتخاباتی فرمایشی، سخت‌تر و مشکل‌تر کند.
تا زمانی که مقاومتی مشروع، بی‌خشونت، مداوم و مردمی در مقابل دیکتاتورها شکل نگیرد، آنها با آزادی عمل بیشتر اهداف ضد بشری و ویرانی کشور را محقق خواهند ساخت. تشکیل نشست‌هایی با درهای باز به روی رسانه‌ها و حضور تمامی طیف‌ها از هر گروه و دسته‌ای با اهدافی مشترک (که همانا استقرار دموکراسی در ایران و ارائه راه حل است)، ازجمله اقدامات عملی خارج‌نشینان خواهد بود که موجب ایجاد امید در دل جوانان و دلگرمی در داخل کشور خواهد شد.

با نگاهی به شرایط جوانان در ایران، می‌بینیم آنها علی‌رغم مشکلات بسیار همانند بی‌کاری، بی‌پولی، نداشتن امید به آینده روشن در کشور و... آماده دادن هرگونه هزینه‌ای هستند. هم‌اکنون فراخوان‌هایی در شبکه‌های اجتماعی مجازی (صفحه فیس بوک ۲۵ بهمن) مبنی بر راه‌اندازی حرکت‌های اعتراضی از سوی سبزها منتشر شده است. نزدیکی به سالروز تظاهرات تاریخی ۲۵ بهمن سال ۱۳۸۹و حصر رهبران جنبش سبز در کنار انتخابات فرمایشی مجلس، فعالان را به فکر برگزاری تظاهراتی اعتراضی در این روز و تداوم آن تا روز انتخابات مجلس انداخته است. البته این فرآخوان‌ها اگرچه ازطرف منابع نزدیک به شورای هماهنگی راه سبز امید به صورت ضمنی تایید شده است، اما هنوز شورای هماهنگی اطلاعیه‌ای در مورد این روز منتشر نساخته است. گویا در حال سبک و سنگین کردن این اکسیون‌ها هستند.[۱]

نوشداروی بعد از مرگ سهراب
انتشار خبر آغاز فعالیت غنی‌سازی اورانیوم تا غلظت ۲۰ درصدی توسط مقامات جمهوری اسلامی در سایت "فردو" قم، واکنش تند کشورهای غربی را در پیش داشته است. ویلیام هیگ، وزیر امور خارجه بریتانیا، این اقدام جمهوری اسلامی را تحریک‌آمیز خواند و در همین حال، آمریکا و آلمان از این اقدام ایرانانتقاد کرده‌اند و گفته‌اند چنین رویکردی نقض تعهدات بین‌المللی تهران است. جیل تودور، سخنگوی آژانس در بیانیه‌ای روز دوشنبه تولید غنی‌سازی اورانیوم تا ۲۰ درصددر تاسیسات غنی سازی فردو را تایید کرد. از سوی دیگر، کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بخصوص عربستان سعودی نگران جاه‌طلبی هسته‌ای جمهوری اسلامی است که البته عملکرد و گفتار غیر مسئولانه افرادی همانند محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد مبنی بر بستن تنگه هرمز بر نگرانی‌های کشورهای منطقه افزوده است. خرید مداوم تجهیزات و مهمات برای جنگی تمام عیار توسط کشورهای عربی منطقه و حضور دائم و گسترده ناوهای جنگی ومجهز آمریکا، بریتانیا، فرانسه در آب‌های خلیج فارس احتمال خطر حمله نظامی به ایران را قوی‌تر کرده است.[۲]
نگارنده به‌عنوان کسی که سال‌ها در داخل ایران زندگی کرده است، تا این حد شرایط فکری و ذهنی مردم در داخل ایران را آماده برای حمله نظامی ندیده‌ام. گرانی، تورم، فقر، بی‌کاری، فشارهای اقتصادی و اجتماعی بر جوانان و خانواده‌ها به همراه ناکارآمدی دولت کارد را به استخوان مردم رسانده است، اما وجود فضای نا امید و عدم سازماندهی اقشار مردم مانع از هرگونه خیزش اعتراضی در داخل ایران شده است. ایران در این بزنگاه تاریخی، بیش از هر زمان دیگر به اتحاد و سازماندهی منابع برای تغییر نظام ولایی نیاز دارد؛ پیش از آنکه نوشدارویی باشد بعد از مرگ سهراب.
پانویس‌ها