۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

دیکتاتور بزرگ و آیت الله خامنه ای



از تاریکی به روشنایی، ورود به دنیایی مهربان‌تر، دیکتاتورها می‌میرند و قدرتی که از مردم می‌گیرند به مردم بازخواهد گشت. این گفتار بخشی از دیالوگ چالی چاپلین در پایان فیلم دیکتاتور بزرگ است. دیکتاتور بزرگ را باید به عنوان شاهکاری از فیلم های چالز اسپنسر چاپلین در مقام گارگردان و بازیگر دانست. فیلمی که داستان حاکمی را روایت می کند که بعد از شکست در جنگ، به دنبال بازیابی آبروی از دست رفته شیوه حکومت دیکتاتوران را برمی گزیند و تنها راه بدست آوردن افتخار برای کشور خویش را فرمانبرداری محض مردم از فرامین خویش می پندارد.

نژاد پرستی، قوم گرایی، دین و مذهب سالاری از صفات ارجح هر دیکتاتور است. دیکتاتور بزرگ چاپلین، نژاد آریایی را یگانه نژاد برتر دانسته و کمر به نابودی دیگر تیره ها و اقوام کشورش می بندد؛ در این راه تمامی نژاد ها از آزار، ظلم و تحدی دیکتاتور در امان نیستند. فیلم اثری ضد نازیسم است، حکایت گر دیکتاتوری به نام آدنوید هینکل حاکم کشوری خیالی به نام تامانیا است که دست به قتل و عام یهودیان می زند و دنیا را درگیر جنگی خانمانسور می سازد.

شاید یکی از صحنه های جاودانه فیلم چاپلین صحنه ایست که هیتلر با بادکنکی شبیه به کره زمین به رقص و بازی می پردازد که تمثیلی از آن است که دیکتاتورها، دنیا، سرنوشت بشریت و مردمان خود را همواره با بحرانی خودساخته به بازی و سخره می گیرند تا در ورای آن ستون های تمامیت خواهی، خود کامگی و استبداد را قوام و دوامی نو بخشند. غافل از آنکه جامعه جهانی مجال خوش رقصی به دیکتاتورها را نخواهند داد و همانند صحنه ترکیدن بادکنک به یکباره صحنه ویرانی دستاوردهای خودکامگی را در برابر دیدگان جهانیان به نمایش می گذارند.


چاپلین با ظرافتی مثال زدنی هیتلر را شخصی نادان و متزلزل به صحنه می کشد که احساسات کمترین نقشی در وجود او نداشته و تنها آرزویش حکومت بر کل جهان با ابزار استبداد است. دستورات او فرامینی مرگبار است. اموری که نیاز به عقل در آن مشاهده می شود، دیکتاتور از مشاوانی کمک می گیرد که جز چاپلوسی، تملق و دادن نصایحی باب طبع دیکتاتور سودی برآنها نیست. دیکتاتور بزرگ از شکست می ترسد و ترس او از شکست به او پتانسیلی بالا از خودکشی می دهد. دیکتاتور بزرگ فیلمی بود که برخی منتقدان مسائل سیاسی درون فیلم را از این جهت جدی گرفتند که تمامی صفات، اخلاق، منش و کردار یک دیکتاتور را که همواره بین تمامی آنها مشترک است به نمایش می کشد.

دیکتاتورهای زمان ما


شاید دنیای خیالی و دیکتاتور خیالی را در فیلمی به غایت جذاب بتوان به صحنه کشید تا در پایانی فیلمی ۲ ساعته تماشاگران آن با کف و سوت از صحنه گردان آن تشکر کنند و با لبخند و شادی صندلی های سینما را ترک گویند. در این میان جز خاطره ای خوش از آن فیلم باقی نماند. اما دیکتاور حقیقی ما در دنیای واقعی در فیلمی بلند به مدت بیست و سه سال است که لبخند، شادی، رفاه، آسایش و آزادی را به یکباره از مردمان کشور خود ربوده است. دستاورد او مرگ، ترور، اعدام، زندان، فقر، تحریم و فلاکت بوده است. تنها کافی است به کارنامه سیاه بیست و چند ساله او نظری بیفکنیم تا کمدی و طنز تلخ تاریخ را بار دیگر اینبار بجای صفحه سفید سینما در دنیای واقعی نظاره کنیم.


بهائیان، یهودیان، مسیحیان، زرتشتی ها و حتی سنی ها در طول تمامی این سالها از گزند دیکتاتور در امان نماندند. تنها به گوشه ای از گفتار آیت الله علی خامنه ای بنگرید تا بغض و کینه او را نسبت به دیگر ادیان دریابید و دین و مذهب سالاری را که ریشه بشریت را خشکاند است را به عینه نظاره کنید : ” حضرت آیت الله امام خامنه ای از آنجا که در شهرستان (…) استان فارس تعداد کمی از بهائیان به شغل مغازه داری مشغول شده اند و مردم روزانه با آنها معاشرت و به داد و ستد می پردازند لذا از محضر جنابعالی استدعا می رود به سوالات زیر پاسخ نمائید


.۱-آیا بهائیان مسلمان هستند و یا کافر و نجس ؟۲-حکم سلام و دست دادن با آنها چگونه است؟۳-حکم خرید از مغازه آنها و فروش چیزی به آنها چگونه است ؟۴-آیا بر سر سفره ایشان می توان حاضر شد و از غذای این فرقه ضاله خورد ؟


جواب (آیت الله خامنه ای): جمیع افراد فرقه ضاله بهائی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است باید اجتناب کرد و بر مومنین واجب است که با جیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.


لطفا به سؤالات زیر پاسخ فرمائید:۱–معاشرت و همنشینى و دست دادن دانش ‏آموزان مسلمان با دانش آموزان پیرو فرقه گمراه بهائیت، اعم از این که دختر باشند یا پسر، مکلّف باشند یا غیر مکلّف، در داخل مدرسه یا خارج از آن، در دوران ابتدائى، متوسطه و پیش دانشگاهى، چه حکمى دارد؟۲–رفتار استادان و مربیان با دانش‏ آموزانى که بهائى بودن خود را آشکار می ‏کنند و یا یقین داریم که بهائى هستند، چگونه بایدباشد؟۳–استفاده از وسایلى که همه دانش ‏آموزان از آنها استفاده مى‏کنند مانند شیر آب آشامیدنى، شیر توالت و آفتابه آن، صابون و مانند آن، با این که علم به مرطوب بودن دست و بدن داریم، چه حکمى دارد؟

جواب (آیت الله خامنه ای) : همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است. ولى رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانش‏ آموزان بهائى باید بر اساس مقررات قانونى و اخلاق اسلامى باشد.


۴-خواهشمندیم تکلیف مؤمنین را در برخورد با فرقه گمراه بهائیت و آثار حضور پیروان آن در میان جامعه اسلامى، بیان فرمائید؟ جواب :همه مؤمنین باید با حیله ‏ها و مفاسد فرقه گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیرى کنند.

۵-گاهى بعضى از پیروان فرقه گمراه بهائیت براى ما غذا یا چیز دیگرى مى‏آورند، آیا استفاده از آنها براى ما جایز است؟ جواب :از هرگونه معاشرت با این فرقه ضالّه مضلّه، اجتناب نمائید.

۶–بهائیان بسیارى در اینجا کنار ما زندگى می ‏کنند که رفت و آمد زیادى در خانه‏هاى ما دارند. عده‏اى مى‏گویند که بهائى‏ها نجس هستند و عده‏اى هم آنها را پاک مى‏دانند. این گروه از بهائى‏ها اخلاق خوبى از خود آشکار مى‏کنند، آیا آنها نجس هستند یا پاک؟جواب :آنها نجس و دشمن دین و ایمانِ شما هستند، پس فرزندان عزیزم جدا از آنها بپرهیزید]۱[ .


حال شما به سخنان هیتلر، دیکتاتور بزرگ بنگرید که چگونه یهودیان را حیواناتی وحشی، فاسد، خائن می داند که باید با آنها به جنگ پرداخت و آنها را نابود کرد.


"یهودی موجودی خودخواه- سهل انگار و خائن به کشور و خانواده خودش است. اگرروزی کشوری را صاحب شوند یا ان را مال خود بدانند این کشور را وسیله خرابکاری جای دیگر قرار میدهدند ."کتاب نبرد من- صفحه ۴۷" یهودی کسی نیست که اشتی پذیر باشد باید همه را نابود ساخت "(نبرد من- صفحه ۱۲۴)

" مذهب برای انها(یهودیان) بازیچه ای است که می انند مانند سایر چیزها ان را ازدیگران بدزدند.(نبرد من صفحه ۱۹۲)

اگر من روزی در مقابل یهودیان به دفاع برخیزم دفاع من جهاد بزرگ من ست که خداوند ان را فرمان داده است "(کتاب نبرد من- صفحه ۵۰)

" بااین نمونه ها کم وبیش به کیفیت اخلاقی انان(یهودیان)اشنا شدم اما تنها چیزی که برای من نامفهموم می ماند نفرت وبدبینی شخصی بود که نسبت به ملت المان داشتندو با این که خودشان یهودی المانی بودند با المانی های غیر یهودی خصومت می ورزیدند و همین احساس سبب می شد که ارزش خود را در برابر ملت از دست داده و تاریخ را الوده ومردان بزرگ و سرشناس خود را در گل ولای فرو میبردند ." (کتاب نبرد من- صفحه ۴۶)

" تمدن امروز توانسته است وحشی های امازون و سیاه پوستان دور از تمدن را که چون حیوانات میزیستند به سوی قوانین انسانی بکشاند ولی در عمل مشاهده شده است که این قوم (یهودیان) خارج از طبیعت از وحشی های بی تمدن هم بی احساس تر بودند." (کتاب نبرد من- صفحه ۴۷)



" انها(یهودیان) در فن صحبت کردن دیالکتیک مخصوصی داشتند و در سفسطه بازی بسیار ماهر و استاد بودند. به تصور اینکه طرف مقابل چیزی درک نمیکند با به کاربردن بعضی کلمات فریب دهنده مانندملت وآزادی واستقرارامنیت میدان راخالی میکردند به طوری که طرف مقابل خلع سلاح میشداماچون عاجزودرمانده میماندند چون شکست خوردگان جبهه جنگ که راه فرار به رویشان بسته شده خود را به حماقت می زدند.( کتاب نبرد من- صفحه ۴۷ (


" برای من روشن شد حزبی که اعضای فعال ان دشمن سرسخت ما به شمار میایند ازافرادی تشکیل شده که اختیار زندگی یک ملت را دست دارند و برای نابودی ان نقشه میکشند. زیرا من به طور کلی عقیده داشتم که یک نفر یهودی نمی تواند المانی باشد) ."نبرد من- صفحه ۴۹(

اگر یهودی با ایمان دیوانه کنند های که به مارکسیست دارد روزی در زمین در رویزمین پیروزی به دست بیاورد؛ تاج او روی مرگ عالم انسانی است و طولی نخواهدکشید که در روی زمین موجود زنده ای باقی نخواهد ماند) نبرد من - صفحه ۵۰")


یهودیان را به طور نمونه می توان نقطه مقابل نژاد اریا دانست شاید در این جهان هیچ ملتی مانند یهود وجود نداشته باشد که اساس ان زندگی ان ها حفظ جان و منافع خویش باشد) "نبرد من صفحه ۱۸۷("


هرگز ممکن نیست غریزه فداکاری و نفع دیگران رابر منافع خود مقدم شمردن در نزدیهودیان تقویت شود چون خود را وابسته به هیچ تمدن نمی داند وبرای خودشان زندگی یکنند" (نبرد من صفحه ۱۸۷")


انچه راکه یهود در میدان صنعت و هنر ارائه میدهد غیر از دزدی و چپاول فکر نیست .به جای اینکه به خود زحمت بدهدوبرای ایجاد یک چیز تازه فکر کند از افکار و اندیشه دیگران استفاده میکند."( نبرد من- صفحه۱۸۹ )

" یهودیان در هر کشوری که بودند دارای امتیاز مخصوص نژاد خودشان بوده اند انهاهرگز نسبت به یک مذهب مخصوص ایمان و عقیده ای نداشتند و در هر موقع که وضع ایجاب میکرد یاموردسوء ظن قرارمیگرفتند دست از مذهب و عقیده خود کشیده و به صورت پیروان مذهب ان کشور در می امدند زیرا به عقیده انان مذهب و عقیده برای تامین اسایس زندگی است واگرلازم شودبرای زندگی کردن هرکس میتواندبه هرعقیده وایمانی که کقتضی باشد در اید. ( نبرد من صفحه ۱۹۲(


یهودی چون موجودی نیست که بگذارد دیگران به او حمله کنند همیشه نقش حمله کننده را بر عهده دارد و نه فقط با حمله کنندگان دشمنی دارد بلکه کسی که بخواهد با افکارانان مقاومت کند در جبهه مقابل انها قرار خواهد گرفت ) نبردمن صفحه ۲۱۲")


انقلاب عظیمی را که ما در نظر داریم به وجود بیاوریم اساس ان روی این فلسفه پایه گذاری شده است که اگر خطر یهود از المان دور نشود دیر یا زود یهودیان دنیا رامی بلعندوآقاوفرمانروای دنیا خواهند شد)نبرد من صفحه ۲۱۴) .


به بازی گرفتن جهانیان و جنگ خانمان سوز


دیکتاتورها همواره جهانیان را به سخره گرفته و برای جان انسانها پشیزی ارزش قائل نیستند. تجاوزات هیتلر در اروپا و آزار و شکنجه یهودیان توسط او سبب شده بود که در سال ۱۹۳۹ جنگ جهانی دوم آغاز شود. جنگی که در آن بیش از صد میلیون نفر جنگیدند و در طول آن کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر روی ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. جنگ جهانی دوم باعث کشتار دسته جمعی هولوکاست و بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی شد. در طول این جنگ خانمان سوز بیش از هفتاد میلیون نفر کشته شدند و چندین شهر بزرگ اروپا با خاک یکسان شد. دیکتاتورها همواره برای قدرت طلبی و طمع خود برای کسب به اصطلاح افتخارات همانند هیتلر نعره می کشند تا عوام را برای راهی خطرناک که پایانش جز نابودی نیست رهنمون سازند. دیکتاتورها در دنیای مهوم و خیالی خود، کشور را در اوج افتخار می بینند و جنگ را تنها راه عبور از بحران خود ساخته می دانند.

سخنرانی هیتلر در اول سپتامبر ۱۹۳۹ چند روز قبل از آغاز جنگ جهانی دوم :

"من با قلبی شجاع و روحی قوی داخل این مبارزه می‌شوم. سراسر حیاتم عبارت از نبردی است که منحصراً برای ملت خود و برای تجدید عظمت آلمان صرف کرده‌ام. در تمام این مبارزه یگانه شعارم این بوده است «ایمان نسبت به ملت آلمان». در دنیا کلمه‌ای وجود دارد که من هیچ‌وقت آنرا قبول ندارم و آن کلمة «تسلیم» می‌باشد، ولی اگر کسی تصور کند که شاید ما به سوی ایامی تیره و دشوار می‌رویم، از او تقاضا خواهم کرد زمانی را به خاطر آورد که پادشاه «پروس» با آن کشور بسیار کوچکش توانست با یکی از بزرگترین ائتلاف‌های جهان مواجه گردد، با این همه موفق شد که طی سه پیکار سخت پیروز شود زیرا که آن پادشاه دارای قلبی شجاع و مملو از ایمان بود که ما امروز به آن نیازمندیم. من این جمله را در برابر دنیا تأکید و خاطر نشان می‌کنم که دیگر هیچ‌گاه در تاریخ آلمان نوامبر ۱۹۱۸ تکرار نخواهد شد."


حال به سخنان علی خامنه ای بنگرید که کشور را در سراشیبی اضمحلال قرار داده است و وارد راهی بی بازگشت می کند که سودی جز تحریم، فقر و فلاکت ونابودی صد ها و شاید میلیون ها انسان بی گناه در آن نیست.


"حرکتمان از اول انقلاب تا امروز سیر صعودى داشته است. نتیجه‌ى این حرکتِ سیر صعودى هم پیشرفتى است که تا امروز حاصل شده است. آن مقدارى که به تناسب سالها ما به دست آورده‌ایم.


حال مسئله‌ى تحریم را مطرح کردند. امروز دشمنان ما، رادیوها، بعضى‌ها هم با اینها همزبان میشوند، هى مسئله‌ى تحریم را بزرگ میکنند، بزرگ میکنند. تحریم مال امروز و دیروز نیست؛ از اوائل، تحریم وجود داشته است. البته تشدید کردند، اثر نکرده؛ باز تدبیر دیگرى اندیشیدند، اثر نکرده است. تحریم از اول بوده است. امروز دشمنان ما - چه دولت آمریکا، چه بعضى از دولتهاى اروپائى - تحریم را مرتبط کرده‌اند به مسئله‌ى انرژى هسته‌اى. دروغ میگویند. آن روزى که اینها تحریمها را برقرار کردند، انرژى هسته‌اى در کشور نبود؛ صحبتش هم نبود.


دیکتاتور در حالی سخن از تحریم از اول انقلاب به میان می آورد که هیچگاه سابقه چنین تحریم های کمرشکنی در میان نبوده است. با نگاهی به تاریخچه تحریم ها در خواهیم یافت، برخلاف گفته علی خامنه ای تحریم ها پیش از این، کشور را اینچنین فلج نکرده بود.

تاریخچه تحریم ها


به دنبال تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و به گروگان گرفتن کارکنان سفارت، باعث آن شد تا برای نخستین بار آمریکا از ابزار تحریم برای مقابله با اقدام دانشجویان استفاده کند. پس از قطع روابط ایران و آمریکا در تاریخ ۱۸ فروردین سال ۱۳۵۹، امریکا ۱۲میلیارد دلار از دارایی های دولت ایران را مصادره کرد. در جریان جنگ ایران و عراق نیز امریکا مصوبه سازمان ملل مبنی بر عدم فروش تسلیحات نظامی به ایران و عراق، را علیه ایران اجرایی کرد. تحریمی که البته از سوی جامعه جهانی و دوستان آن زمان جمهوری اسلامی رعایت نشد و فروش تسلیحات به ایران و عراق صورت می گرفت.


در سال ۱۳۶۶ رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به اتهام حمایت جمهوری اسلامی از تروریسم تحریم های بیشتری را علیه ایران اعمال کرد. در اواخر دوره ریاست جمهوری ریگان امریکا به این نتیجه رسید که پیشرفت نظامی ایران می تواند منافع ایالات متحده در خاورمیانه را تهدید کند. براساس این تحلیل امریکا تحریم های اقتصادی دیگری را در مه ۱۹۹۳ علیه ایران تصویب کرد. تحریم هایی که با عدم همراهی کشورهای اروپایی به بن بست خورد و ناکام ماند. آمریکا انتظار داشت آلمان، انگلیس و فرانسه از خرید نفت ایران خودداری کنند، امری که هیچگاه در آن مقطع عملی نشد. این کشورها این خواسته امریکا را یک جانبه و غیرمنطقی می دانستند. در آن زمان این تحریم های سال۹۳ به نتیجه نرسد.


اما اوج فعالیت های تحریمی علیه ایران در قرن بیستم مربوط به دوره بیل کلینتون، رییس جمهور دموکرات امریکا است. در آوریل ۱۹۹۵ (اردیبهشت ۷۴) بیل کلینتون تصمیم گرفت برای اثر گذاری بیشتر تحریم ها تمام روابط اقتصادی اعم از خرید نفت و سرمایه گذاری در ایران را قطع کند. کلینتون با اعمال این سیاست به دنبال آن بود که متحدان امریکا را با تحریم ها همراه کند. براساس قانونی که به امضای کلینتون رسید و قانون «ایلسا» نامیده شد، امریکا هر شرکتی را که با ایران بیش از ۲۰ میلیون دلار تجارت داشت تهدید به تحریم کرد. اما این سیاست کلینتون هم جواب نداد و کشورهای اروپایی در تحریم های جدید نیز با امریکا همراهی نکردند، حتی بریتانیا با در پیش گرفتن سیاست «گفت وگوهای انتقادی» راه جدیدی را در پیش گرفت و امریکا را در تحریم یک جانبه ایران تنها گذاشت.


پس از روی کار آمدن دولت محمد خاتمی در سال ۱۳۷۶( ۱۹۹۷) امریکا وارد فرآیند آسان گیری در تحریم ها شد. روابط ایران با کشورهای اروپایی روز به روز بهبود یافت و حتی بحث پیرامون از سرگیری روابط ایران و امریکا مطرح شد. اما پس از روی کارآمدن بوش در امریکا و حملات یازده سپتامبر، روابط ایران و امریکا با دیگر رو به تنش پیش رفت. بوش ایران را در کنار کره شمالی و عراق به عنوان محورهای شرارت در جهان معرفی کرد. با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۴ و سخنرانی وی مبنی بر حذف اسرائیل از صفحه روزگار در همان زمان بود که بحث پرونده هسته یی ایران آرام آرام به عنوان یکی از دغدغه های اصلی غرب مطرح شد. ایران که در اواخر دوره ریاست جمهوری خاتمی فعالیت های هسته یی خود را به حالت تعلیق در آورده بود با روی کارآمدن احمدی نژاد به این تعلیق پایان داد. بحث پرونده هسته یی و اتهام حمایت ایران از «گروه های تروریستی» باعث شد که شیب فشار غرب به ایران روز به روز تندتر شود.

پارانویای دیکتاتور

حال با گذشت زمان و اوجگیری فعالیت های هسته ای ایران، دامنه فشارها و تحریم ها هر روز بیشتر و گسترده تر شده است. تحریم ها پیش از این که تنها بخش کوچکی از منابع را هدف قرار داده بود حال صنعت نفت و گاز ایران را نشانه رفته است. صادرات نفت ایران در طول تمامی دوران گذشته بعد از تحریم ها به یکباره کاهشی ۴۰ درصدی را تجربه می کند. به گفته آژانس بین‌المللی انرژی در ماه آوریل و مه سال جاری صادرات نفت ایران به ۱.۵ میلیون بشکه در روز رسیده است و این در حالی است که به گفته این آژانس در اواخر سال ۲۰۱۱، ایران روزانه ۲.۵ میلیون بشکه در روز صادر می‌کرد. در گزارش آمده است که در حال حاضر ایران روزانه ۳.۳ میلیون بشکه نفت استخراج می‌کند و نفت استخراجی به فروش نرفته را ذخیره می‌کند. میزان نفت استخراجی ایران در سال گذشته، ۳.۵ میلیون بشکه در روز بود. این کاهش صادرات نفت خود را بخوبی در اقتصاد نفتی ایران نمایان کرده است. افزایش یکباره نرخ ارز، بی ارزش شدن واحد پول ملی و خالی شدن سفره خانواده های ایرانی از دیگر پیامدهای دیگر تحریم هاست که تنها بدنه طبقه ضعیف جامعه را هدف قرار می دهد.


در جایی دیگر رهبر جمهوری اسلامی گفته است: "تحریمهائى که همه‌ى عقلا و انسانهاى باانصاف عالم وقتى نگاه میکنند، مى‌بینند اینها کارهاى غیر منطقى و در واقع وحشیانه است؛ این یک جنگِ با یک ملت است. البته در این جنگ هم به توفیق الهى مغلوب ملت ایران خواهند شد."


"پیشرفتهاى همه‌جانبه‌ى کشور ما در دو دهه‌ى اخیر واقعیتى است که در برابر چشم همگان قرار دارد و رصدکنندگان رسمى بین‌المللى مکرراً بدان اذعان کرده‌اند؛ و این همه در شرائط تحریمها و فشارهاى اقتصادى و تهاجم تبلیغاتى شبکه‌هاى وابسته به آمریکا و صهیونیسم اتفاق افتاده است. تحریمهائى که یاوه‌گویان، آن را فلج‌کننده نامیدند، نه تنها ما را فلج نکرده است و نخواهد کرد، بلکه گامهاى ما را محکمتر، و همت ما را بلندتر، و اطمینان ما را به درستى تحلیلهاى خود و نیز به توانائى درون‌زاى ملتمان راسختر کرده است."


دیکتاتورها همواره خود را پیروز می دانند و در افکار بیمار گونه خود می پندارند که تمامی دنیا به جنگ به آنها برخواسته اند. دنیای آنها مملو از پارانویای خیانت و دشمنی و توطئه است. ترس از شکست لحظه ای آنها را آسوده نمی گزارد. این ترس همواره افکار خطرناک که جنبه خودکشی و یا مرگ یا زندگی را دارد در آنها تقویت می کند. از نظر هیتلر در روسیه یهودیها الهام بخش کمونیسم بوده و آن را رهبری می کردند، لذا این باور در زمان جنگ بر تعصب وی برای تهاجم به روسیه دامن می زد. هیتلر همواره می پنداشت که حالا بلشویسم شرّ دیگری است که یهودیان بر پا داشته اند. او در افکار پارنویایی خود می پنداشت که توطئه بین المللی یهودی به وجود آمده و مارکسیم بین المللی و امور مالی جهانی را در برگرفته است. هیتلر هم مانند دیگر افراد یهود ستیز نظرش این بود که وجود سند موسوم به «پروتکل های سران یهود» ادعای او را ثابت می کند(۲۴) اما واقعیت این بود که دستگاه پلیس مخفی روسیه تزاری،‌ معروف به اواخرانا(۲۵)، قبل از جنگ جهانی اول آن سند را جعل کرد تا ناخشنودی مردم روسیه را از رژیم تزاری، متوجه یهودیان بنماید]۲[.


صدور فرمان تشکیل گروه حمله «SA» و سازمان «FC» یا و احدهای مسلح برای سرکوب جنبش های انقلابی بر همین اساس بود. همه ی مشاوران هیتلر بنا بر همان تفکرات با او هم رای وهم عقیده بودند که به آلمان خیانت شده است و اکنون با «تهدید سرخ» روبه رو هستند. قتل عام ۶ میلیون یهودی، تعقیب وکشتار مخالفان برپایی کورهای آدم سوزی و گورهای دسته جمعی تماماً فرامین مرگبار هیتلر را در تاریخ است که به عنوان نسل کشی ثبت شده است ]۳[.


سخنان آیت الله خامنه ای نیز حکایتی یکسان از افکار مشابه دیکتاتورها در مورد پارانویای توطئه جهانیان علیه آنها را دارد. در سخنرانی های رهبر جمهوری اسلامی به ندرت می توان سخنانی یافت که واژه دشمن و دسیسه آنها برای براندازی او وجود نداشته باشد. گویا سیاستمداران تمام دول شرقی و غربی تمامی کارها و برنامه های سیاسی و اقتصادی خود را فرو گزارده اند و تمامی هم و غم آنها براندازی دیکتاتور است. این طرح توطئه طیف گسترده ای از موضوعات را از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ و حتی هنر را در بر می گیرد.


” یکى از نکاتى که باید در مواجهه‌ى با دنیاى غرب کاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است که در اختیار غربى‌هاست. اینها از هنر حداکثر استفاده را کرده‌اند براى ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویت‌سوز؛ بخصوص از هنرهاى نمایشى، بخصوص از سینما حداکثر استفاده را کرده‌اند. اینها به صورت پروژه‌اى یک ملت را تحت مطالعه قرار میدهند، نقاط ضعفش را پیدا میکنند، از روان‌شناس و جامعه‌شناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده میکنند، راههاى تسلط بر این ملت را پیدا میکنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هالیوود سفارش میکنند که بسازد و میسازد. بسیارى از فیلمهائى که براى ماها و براى کشورهائى نظیر ما میسازند.”


شما عمق پارانویای آقای خامنه ای را ببینید که تا کجا ریشه دوانده است، ارگان های تبلیغی و فرهنگی حکومت با تمامی ابزار سانسور همواره در اختیار اهداف سیاسی و فرهنگی حکومت بوده اند، حال رهبر جمهوری اسلامی آنها را متهم به درافتاد در سکولاریسم و توطئه دشمن می کند.


” مراقب باشیم دچار سطحى‌گرى و ظاهرگرائى نشویم، دچار تحجر نشویم – این یک طرف قضیه است – دچار سکولاریسمِ پنهان هم نشویم. گاهى اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینى است؛ حرف، حرف دینى است؛ شعار، شعار دینى است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائى دین از زندگى است؛ آنچه که بر زبان جارى میشود، در برنامه‌ریزى‌ها و در عمل دخالتى ندارد.”

سیاست های هسته ای و مشاوران نادان

سیاست های هسته ای حکومت یکی از حساس ترین و چالش برانگیزترین، سیاست های خارجی حکومت است. پروژه هسته ای تمامی برنامه ها داخلی و سرنوشت یک ملت را در گرو خود قرار داده است. این موضوع خود یکی از اشتباهات مهلک و مرگباری است که حکومت برای مردم خویش به ارمغان آورده است. در طول تمام این مدت حکومت می توانست با سیاست های معقول بر پایه اعتماد سازی متقابل این موضوع ( سیاست هسته ای) را به نقطه قوت برای همدلی و انسجام ملی میان ایرانیان تبدیل سازد. اما آنچه شاهد آن بودی تقابل با غرب و رجز خوانی در دستور کار حکومتگران جمهوری اسلامی قرار گرفته است. ترس از شکست و سر خم کردن در برابر قوانین بین المللی، دیکتاتور را به فکر خودکشی و یا خودزنی (جنگ خانمانسوز) انداخته است.

حتی اگر بپذیریم که جمهوری اسلامی به دنبال ساخت بمب اتم نیست و سلاح کشتار دسته جمعی را گناه و حرام می داند، آیا دنبال کردن این سیاست ها ارزش تمامی این همه مشقت، فقر، تحریم و نابودی زیر بناهای اقتصادی کشور را دارد؟ گویا همیشه تاریخ در مورد دیکتاتورها قضاوت و سرنوشتی یکسانی را رقم زده است، سرنوشتی که جز مرگ و نابودی برای خود و مردمان کشور خود دستاوردی دیگری را به ارمغان نیاورده است. کافیست به پیامدهای جنگ جهانی دوم و مرگ میلیون ها انسان بی گناه نظری بیفکنیم تا دستاوردهای دیکتاتورها را در ورای تفکرات مشاوران نادان و متملق دریابیم.

پی نوشت ها:

۱۳۹۱ آذر ۲۶, یکشنبه

شورای امنیت، علاج واقعه قبل از وقوع





خبری در روزنامه تلگراف لندن در ۲۲ اوت به چاپ رسید که متن آن از لحاظ محتوایی برای اکثر ایرانیان و آن دست از غیر
ایرانیان که کمی با ماهیت نظام اسلامی آشنایی دارند، نه تازگی داشت و نه جذابیت، ولی البته نگران کننده بود.

این روزنامه پرتیراژ بریتانیایی نوشت: " منابع خبری و مقامات ارشد امنیتی کشور‌های غربی این خبر را تأیید کرده‌اند که آیت‌الله خامنه‌ای به سپاه قدس دستور داده است تا حملات خود علیه غرب و متحدانش را تشدید کند." (منبع) مردم ایران طی ۳۳ سال سلطه جمهوری اسلامی بر تمامی شئون شهروندان، همواره شاهد ترورهای دهشتناک مخالفان و منتقدان در داخل و خارج از ایران بوده‌اند و بنابراین از این نظر، این خبر تازگی ندارد. هدف این ترورها پیشبرد خط « النصر بالرعب » بوده است. غربی‌ها و شهروندان دیگر کشورها از جمله اسراییل نیز از آماج حملات تروریستی و مرگبار حکومت اسلامی بوسیله عوامل خارجی خود در امان نبوده‌ است.

با این حال با قاطعیت نمی‌توان صحت خبر روزنامه ‌تلگراف را تصدیق کرد، زیرا تنها با اطلاعات کامل، مستند و تصدیق شده می‌توان خبر و موضوعی را تحلیل و بر اساس آن اظهار نظر کرد. اما تنها بر پایه داده‌های خود می‌توان این گونه مسئله را طرح کرد که آیا در چنین زمان خطیری که منطقه آبستن تحولات عظیمی است، حکومت انگیزه و پتانسیل برای چنین اعمال تروریستی را دارد.

در بخشی از این گزارش آمده که مقامات امنیتی غرب به روزنامه تلگراف گفته‌اند: "نتیجه‌گیری استراتژیک ایران بدین نحو است که این کشور در مقابل تهدید امنیت ملی‌اش « نمی‌تواند منفعلانه عمل کند». با توجه به تهدیدات جدید مطرح شده در منطقه و حمایت غرب از ارتش آزادی‌بخش سوریه، ائتلاف استراتژیک ایران با سوریه در معرض خطر است و این مسئله می‌تواند دسترسی ایران به حزب الله لبنان را به طور جدی مختل کند."

جدا از این گزارش روزنامه تلگراف، در خبرها و گزارش‌های رسانه‌های مستقل، از پیش آمده که جمهوری اسلامی کمک‌های شایانی به اسد در جهت بقای حکومتش کرده است، اما به واقع چرا باید در حالی که تمامی کشورهای منطقه و مردم سوریه برای برانداختن حکومت خونریز و جنایتکار اسد همراه و هم‌رای شده‌اند، جمهوری اسلامی از تمام ظرفیت‌های نظامی، مخابراتی و اطلاعاتی، لجیستیکی و دیپلماتیک خود استفاده کند تا مگر چند صباحی به عمر حکومت اسد در سوریه قوام و دوام بخشد؟ همواره گفته‌اند علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. پس چرا کشورهای غربی و بویژه اروپایی با تمامی مدارک و مستنداتی که از ترورهای جمهوری اسلامی علیه مخالفان و حتی شهروندان خود داشته است (منبع)، و این خود نقض فاحش حقوق بشر محسوب می‌شود، برای یکبار هم که شده در مقابل چنین اعمال ننگینی ایستادگی نکرده‌اند و پرونده ترورهای این رژیم را به شورای امنیت نبرده‌اند؟

درس‌های بهار عرب و جنبش سبز

نزدیک به دو سال از آغاز بهار عرب و تحولات منطقه که از شمال آفریقا آغاز شد، گذشته است. قبل از آن، پیش‌لرزه‌های این تحولات عظیم در نقطه‌ای دیگر احساس شد که کانون آن ایران بود. جنبش سبز با تمامی فراز و فرودهایش، در سه سال گذشته تاثیر بی چون و چرایی بر این تحولات داشته است. در زمان شکل‌گیری جنبش سبز بعد از انتخابات پر مناقشه در سال ۱۳۸۸، به اذعان تمامی کارشناسان، چشم و گوش تمامی جهانیان و به خصوص مردم خاورمیانه به تحولات ایران معطوف شده بود. این جنبش درس‌های آموزنده بسیاری را در اختیار مردم تشنه به آزادی و دموکراسی در خاورمیانه گذارد؛ استفاده از پتانسیل عظیم شبکه‌های اجتماعی در جامعه با بکارگیری ابزارآلات مدرن، تشکیل هسته‌های محلی غیر‌متمرکز و با رهبری غیر‌متمرکز، برگزیدن شیوه‌های مبارزاتی بدون خشونت، تشویق و ترغیب بدنه اصلی نیروهای سرکوبگر و حامی حکومت برای خروج از دایره قدرت و بسیاری از شیوه‌های دیگر را در دوران شکوفایی و بلوغ جنبش سبز به دفعات شاهد بوده و در مورد آن خوانده و شنیده‌ایم. بی‌شک نمی‌توان از کنار این درس‌های آموزنده‌ای که مردم ایران در اختیار دیگر مردم منطقه گذارد، به آسانی گذشت.


البته جنبش‌های عربی منطقه نیز در دو سال گذشته درسهای فرامو‌ش‌ناشدنی و تاثیرگذاری را نیز در اختیار مردم ایران قرار دادند: صبر و پایداری، غلبه بر ناامیدی حاصل از سرکوب لگام‌گسیخته حکومت، اتحاد و اجتماع اپوزیسیون بر روی نقاط مشترک و دوری از تفرقه‌ای که یا خودساخته است یا حکومت آنرا دامن زده، انتقال بدنه اصلی رهبری جنبش به خارج از کشور، تاکید و اصرار بر تغییرات بنیادی در ساختار سیاسی کشور و بسیاری از موارد دیگر. رهبر جمهوری اسلامی و حلقه امنیتی و اطلاعاتی حکومت دو سال پیش توانست از خطری جدی که موجودیت کل نظام را تهدید می‌کرد برای مقطعی بگریزد، اما رژیم نیک می‌داند که در عصر تکنولوژی و ارتباط گسترده مردم در دهکده جهانی، این اطلاعات و درس‌های آموزنده از هر سوی جهان مرتب در حال دست به دست شدن و بازآموزی است. بی‌جهت نیست که پارازیت‌ها بر روی شبکه‌های خبری ماهواره‌ای فارسی زبان و خارجی بوسیله دستگاه‌های خریداری شده از روسیه، هر روز شدیدتر و دامنه آن در سراسر کشور گسترده‌تر می‌شود. فیلترینگ بر روی سایت‌های خبری و تحلیلی شدیدتر و ابزار آن پیچیده‌تر شده است و هر روز صحبت از طرح اینترنت پاک، حلال و ملی، شکل جدی‌تری به خود می‌گیرد.


اما سئوال اساسی اینجاست که آیا حکومت توانسته برای آنچه جنگ نرم دشمنان می‌خواند و ما آن را گردش آزاد اطلاعات می‌نامیم، راه چاره‌ای اندیشیده و این چرخه سریع گردش اطلاعات را آهسته و یا متوقف کند؟ جواب منفی است. حتی با خرج‌های میلیاردی نیز نتوانسته است این گردش را کند کرده و از نفس بیاندازد. بی شک امواج سهمگین سیر تحولات منطقه، بعد از سرنگونی رژیم اسد به ایران خواهد رسید. برای آن زمان، اپوزیسیون باید اختلافات خودساخته و بی ارزش را کنار گذاشته و از هم اکنون با برنامه‌ای منسجم از فرصت‌های به دست آمده نهایت استفاده را ببرد. اپوزیسیون باید بداند که فرصت همواره برای تغییرات بنیادی در یک کشور در دسترس نیست و در این برهه زمانی، جای هیچ نوع جنگ برای قدرت‌گیری هیچ حزب و دسته‌ای برای آینده ایران نیست. اولین قدم تشکیل کنگره‌ای ملی با شرکت تمامی گروه‌ها و احزاب مخالف از هر گرایش و تفکر است تا راه برای هدف اولیه یعنی برکناری حکومت جمهوری ولایت فقیه و سپس انتخابات آزاد برای تعیین نوع و شکل حکومت، هموار شود.


حکومت از هم‌اکنون در حال برنامه‌ریزی حساب شده برای مقابله با خطرهای آتی است، جمهوری اسلامی از فاز برخورد نرم و نرم‌افزاری گذشته، آلارم‌های خطرش به صدا درآمده و وارد فاز عملیاتی سخت و میدانی شده است. تهدیدات حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، و دیگر مقامات امنیتی رژیم برای مقابله با غرب تا اینجای کار عملی شده است (منبع). ترورهای مشابه با شیوه‌های یکسان شهروندان و دیپلمات‌های اسرائیلی در بانکوک، تفلیس، دهلی نو و بلغارستان تا به حال جان ۶ نفر را گرفته و دهها نفر را زخمی کرده است. این عملیات‌ تروریستی هر بار ابعاد پیچیده‌تری بخود گرفته است. اگر سپاه قدس در تایلند و تفلیس از عوامل غیر حرفه‌ای استفاده کردند که به ناکامی و افتضاح کشیده شد (منبع)، در مقابل، عملیات در بلغارستان با بهره‌گیری از عوامل غیر ایرانی، بسیار بی‌نقص و بدون گذاردن کوچکترین رد‌پایی از عامل ترور (دستگاه‌های اطلاعاتی و امنیتی نتوانستند در ساعات اولیه هویت اصلی و ملیت وی را تشخیص دهند) جان چندین نفر را گرفت، با این حال نخست وزیر بلغارستان پس از دیدار با نخست وزیر انگلستان طی مصاحبه‌ای مطبوعاتی به نقل از دیوید کامرون گفت که اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان در پس انفجار اتوبوس گردشگران اسرائیلی در فرودگاه بورگاس بوده‌اند.(منبع) چندی پیش نیز روزنامه واشنگتون‌پست نیز در گزارشی به نقل از منابع اطلاعاتی و امنیتی غرب از طرح تروریستی جمهوری اسلامی برای ترور دیپلمات‌های آمریکایی، اسراییلی و یهودیان در هفت کشور جهان پرده برداشت (منبع). از این پس، جمهوری اسلامی برای بقا می‌جنگد و در این راه، ویرانی کشور، کشته و زخمی شدن هزاران و حتی میلیونها انسان بی‌گناه برای او محلی از اعراب ندارد، چرا که به گفته آیت الله خمینی مهم " حفظ نظام است که از اوجب واجبات است."


سقوط اسد، حلقه محاصره تروریست ها


۱. کمک‌های مالی - بعد از جنگ ۳۳ روزه اسراییل با حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶، اغلب زیر ساخت‌های لبنان به‌خصوص در جنوب کشور، بطور کامل نابود شد، بسیاری از نیروها و فرماندهان ارشد حزب الله لبنان کشته یا اسیر شده و قدرت نظامی و انبارهای تسلیحاتی و موشکی آن نابود شد. اما در کمتر از یک سال توسط جمهوری اسلامی، نه تنها انبارهای موشکی حزب الله به حالت اصلی خود بازگشت بلکه به موشک‌هایی با برد بیشتر و بالاتر تجهیز شد. در سال ۲۰۰۲، کمک‌های مالی جمهوری اسلامی به حزب الله رقمی بالغ بر ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار تخمین زده شده است (منبع) که بعد از جنگ اسرائیل با حزب الله این مبلغ به ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار در سال جدای از مبالغی برای بازسازی جنوب لبنان، برآورد شده است (منبع). ولید فرز، مدیر ارشد پروژه « آینده تروریسم در بنیاد دفاع از دموکراسی» در واشنگتون، در مقاله‌ای بر پایه اطلاعاتی مستند، مدعی شده است که از سال ۲۰۰۸ به بعد، این کمک‌های مالی از ۳۰۰ میلیون دلار در سال به مبلغی حدود ۱ میلیارد دلار افزایش یافته است. (منبع اول، منبع دوم)


۲. کمک‌های تسلیحاتی و نظامی- پیش از جنگ ۳۳ روزه، تعداد راکت‌های کوتاه‌برد حزب الله در حدود ۱۰ تا ۱۶ هزار راکت تخمین زده شده که پس از جنگ این تعداد بر اثر حملات هوایی ارتش اسراییل و تخریب آن به هفت هزار رسید که بر اساس تخمین سال ۲۰۱۰ با کمک‌های نظام اسلامی این تعداد به چهل‌هزار رسیده است (منبع). همچنین حزب الله بعد از جنگ به موشک‌های دور برد دست یافت. حزب الله تا سال ۲۰۱۰ با ۵۰۰ موشک زلزال با برد ۱۲۳، ۲۱۷ و ۲۹۷ کیلومتر که می‌تواند تل‌آویو را هدف قرار دهد و همینطور به موشک‌های فجر ۳ و ۵ با برد ۴۵ تا ۷۰ کیلومتر که می‌تواند به شهرهای شمالی اسرائیل از جمله حیفا (سومین شهر بزرگ اسرائیل) برسد، مجهز شد. (منبع) همچنین هواپیماهای بدون سرنشین ابابیل ۳ و مرصاد ۱ با قدرت پرتاب ۴۵ کیلوگرم مواد منفجره، بعد از جنگ ۳۳ روزه در اختیار حزب الله قرار گرفت. حزب الله با بکارگیری رادارهای پیشرفته ساخت روسیه و اهدایی جمهوری اسلامی که عمدتاً در مرز با اسراییل کارگذاشته شده است، به شنود و پخش پارازیت بر روی سیستم‌های مخابراتی اسراییل می‌پردازد. علاوه بر این، انبارهای حزب الله از موشک‌های کروز ضد کشتی c-۸۰۲ ، شاهین ۱، فاتح ۱۱۰، زلزال ۲، موشک‌های روسی scud مدل C و D، موشک‌های روسی Sagger مدل AT-۳، و Fagot مدل AT-۴، ضد تانک روسی AT-۵Spandre ، AT-۱۳ Metis، و AT-۱۴ Kornet و آر جی پی ۲۹، پر شد که تمامی آنها برای یک جنگ تمام‌عیار در منطقه کافی است. (منبع)

در بعد تبلیغاتی، شبکه تلویزیونی « المنار»، ارگان رسمی و تبلیغی حزب الله، با پخش برنامه‌های آموزشی استشهادی و تروریستی به‌ صورت ۲۴ ساعته بر روی سه ماهواره را باید به این فهرست افزود. این شبکه ۱۵ میلیون دلار در سال هزینه دارد که تقریباً برابر با نیمی از هزینه‌های سالانه شبکه تلویزیونی الجزیره است (منبع). خرج فراوان آن را نیز حکومت اسلامی از خزانه مردم ایران می‌پردازد.

از نوامبر سال ۲۰۰۶ ، یعنی سه ماه پس از جنگ، هر ماه حدود ۳۰۰ نفر از اعضای حزب الله با سفر به تهران تحت آموزش‌های ویژه چریکی و رزمی نظامی قرار می‌گیرند و در مجموع تاکنون ۴۵۰۰ نیروی حزب الله برای طی دوره‌های سه ماهه آموزش نظامی صحرایی و تمرین راکت‌اندازی به تهران فرستاده شده‌اند. (منبع) ارقام و تسلیحات اهدایی جمهوری اسلامی به حزب الله لبنان تنها بر حسب تخمین‌های مقامات امنیتی و نظامی دیگر کشورها برآورد و منتشر شده و این تنها گوشه‌ای از دست دلبازی‌های میلیون‌دلاری حکومت اسلامی به پروکسی خود در منطقه است. تمامی این کمک‌ها عمدتاً از طریق هواپیماهای باربری به سوریه و از آنجا به جنوب لبنان منتقل شده و یا از طریق کشتی و از بندر بیروت بار‌گیری می‌شود. لازم به ذکر است که گروه‌های مسلح دیگری همانند حماس و جهاد اسلامی نیز از این مواهب جمهوری اسلامی متنعم می‌شوند. اما با سقوط بشار اسد، تمامی این کمک‌های تسلیحاتی و نظامی به عوامل نظام اسلامی در لبنان قطع شده و حزب الله و دیگر گروه‌های تروریستی تحت فشار شدید از جهت تامین تسلیحات و منابع مالی قرار خواهند گرفت.


منافع اقتصادی غرب و حقوق بشر


یکی از عوامل اصلی که همواره غرب و به‌ خصوص کشورهای اروپایی را به سکوت و انفعال در برابر نقض حقوق بشر توسط جمهوری اسلامی واداشته، منافع اقتصادی بوده است. این کشورها همواره چشم بر روی ترور مخالفان، اعدام‌های دسته جمعی، آزار و ایذای اقلیت‌های مذهبی و بطور کل نقض فاحش حقوق بشر بسته‌اند.

 ایران یکی از اعضای اوپک و بین چهار کشور بزرگ از نظر دارا بودن منابع گازی و نفتی است. با توجه به آمارهای اوپک و نهادهای انرژی جهان، میزان تولید نفت ایران به اندازه‌ای است که این کشور را به یکی از بازیگران اصلی بازار انرژی جهان تبدیل کرده است. با وجود وابستگی هرچه بیشتر کشور به نفت و صادرات نفتی که همانند خوره به جان اقتصاد ضعیف ایران افتاده است، همین طلای سیاه به نوعی دیگر خود به استحکام پایه‌ و بقای رژیم استبداد دینی خدمت کرده است و باعث شده تا کشورها برای تامین منافع سوختی، اقتصادی و کوتاه‌مدت خود در مقاطعی چشم بر ارزش‌ها و قوانین جهان‌شمولی همانند رعایت حقوق بشر ببندند.


 بر اساس داده‌های سازمان اطلاعات انرژی آمریکا (U.S. Energy Information Administration- eia) در سال ۲۰۱۰، ایران سومین صادرکننده نفت خام در جهان بعد از عربستان سعودی و روسیه بوده است و تنها در نیمه اول سال ۲۰۱۱، صادرات نفت ایران به اتحادیه اروپا برابر با ۴۵۲۰۰۰ بشکه در روز و در حدود ۱۸ درصد از کل صادرات نفت ایران را شامل شده است. فرانسه و انگلستان با خرید به ترتیب ۴۹۰۰۰ و ۱۱۰۰۰ بشکه در روز، دو کشوری هستند که بیشترین مقدار نفت خود را از ایران وارد کرده‌اند. (منبع) درآمد حاصل از این فروش مبلغی بالغ بر ۷۳ میلیارد دلار برآورد شده است. این مبلغ در مقایسه با ۷۱.۵۷ میلیارد در سال ۲۰۱۰، افزایشی ۱.۴ میلیاردی داشته است. این مبالغ، برخلاف گفته‌های کذب و دروغ‌های مقامات جمهوری اسلامی و به ویژه شخص محمود احمدی نژاد که وعده آوردن پول نفت بر سر سفره‌های مردم را داد، نه تنها تاثیری بر اوضاع نابسامان اقتصاد خانواده‌ها نگذاشت بلکه هر روز شاهد وخیم شدن شرایط معاش طبقه‌های متوسط و متوسط به پایین جامعه هستیم و در عوض ابزار سرکوب رژیم هر روز برنده‌تر شده است. از سوی دیگر، بنا بر آمار اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی، مبلغ کل واردات کشور در سال ۱۳۹۰ از اتحادیه اروپا مبلغی بالغ بر ۹ میلیارد و دویست و هشتاد میلیون دلاربوده که نزدیک به یک چهارم کل واردات کشور را شامل می‌شود. کشورهایی مانند آلمان، انگلستان، ایتالیا، اتریش و هلند به ترتیب بیشترین صادرات به ایران را داشته‌اند.

با توجه به این حجم بالای روابط و معاملات تجاری، بی‌جهت نیست که از پیش، کشورهای غربی از در مماشات با رژیم اسلامی 
درآمده‌اند. همین امر راه را برای لگدمال کردن حقوق بشر، سرکوب مردم و فعالان مدنی توسط نظام اسلامی، هموار کرده است. 
بی شک این بازی تلخ بازنده‌های دیگری به جز اپوزیسیون و مردم آزادی‌خواه ایران خواهد داشت و آن کسانی نیستند جز
دولتمردان کشورهای غربی که سال‌ها پیش باید در حمایت از مردم ایران و خیزش آنها و علیه ستمی که بر آنان رفته است، پرونده 
ترورها، اعدام‌ها و نقض فاحش حقوق بشر ملاها را به شورای امنیت ارجاع می‌دادند.


۱۳۹۱ آبان ۲۷, شنبه

کنش علمای شیعه در برابر حکومت جائر





حکومت صفویه از آن دست حکومت‌هایی بود که از یک سو به مذهب شیعه رسمیت بخشید و شیعه را دین رسمی کشور نام نهاد و از سوی دیگر فقها و علمای شیعه را به عنوان حامی و پشتیبان ایدئولوژیک خود بصورت رسمی در کنار خود داشت. این حکومت توانست مشروعیت و مقبولیت خود را با استفاده ابزاری از علمای شیعه از عامه و توده‌های مردم بازستاند و در این راه به موفقیت نسبی نیز دست یابد.

نیم قرن است که از حکومت صفویه تا قاجاریه و از قاجاریه تا پهلوی این چرخه استفاده کاربردی از علمای شیعه دست به دست چرخیده است تا به امروز در شکل حکومتی دینی استبدادی باز نمودی دوباره یافته است. در این مقال مجال بازخوانی نقش علمای شیعی در استحکام بنیان حکومت‌های قاجار و پهلوی نیست، اما می‌توان از حکومت صفویه به عنوان شکلی از حکومت بر پایه ایدئولوژی شیعی که در آن بحث در مورد پیوند ملیت و اسلامیت و یا بطور کلی اسلام سیاسی از نوع شیعی در طول تاریخ برجسته شده است، آغاز کرد.

معیارهای سنجش حکومت‌ها

با این سخن باب این نوشتار را می‌توان این گونه باز کرد: در نظریه سنتی شیعه، همواره حکومت جائر در مقابل حکومت عادل قرار داشته است که در این بستر حکومت عادل با معیارهای شرعی مورد ارزیابی قرار می‌گرفت، ولی برخلاف گذشته انسان‌ها حکومت‌ها را با معیارهای عرفی به عادل و ظالم (دموکراسی / دیکتاتوری ...) تقسیم می‌کنند. اندیشه معاصر، صرف‌نظر از نسبت حکومت‌ها با دین و بنای ایدئولوژیک و الهیات و کلامی، می‌تواند برنهد که حکومتی بطور نسبی عادل تراست یا ظالم تر. معیار‌های عرفی معیارهایی هستند از قبیل رفتار شکل حکومت با شهروندان، رعایت حقوق بشر، توزیع عادلانه ثروت و قدرت، وجود و یا عدم وجود فاصله طبقاتی و همچنین شاخص‌های که در زندگی انسانی مبتنی برآزادی و عدالت هستند. بر پایه آنها می‌توان تصمیم گرفت که آیا در مورد حکومتی خاص می‌توان صفت عادل را به کار برد یا ظالم را. بعنوان نمونه باتوجه به این شاخص‌ها می‌توان گفت که حکومت کمونیستی بر پایه شالوده نظریانترناسیونالیسم پرولتری لنین در شوروی عادلانه تر بود و یا حکومت عربستان سعودی با پادشاهی مطلقه آل سعود با نگاهی سنی‌سالار؛ یعنی بطور کلی معیار سنجش در دنیای امروزی برخلاف گذشته کاملاً عرفی است.

اما در کلام شیعه سنتی، معیارهای عرفی در مورد جور و عدل و حکومت عادل و جائر هیچ جایگاهی ندارد و در آن بطورکلی معیاری کاملاً شرعی مطرح است، در این راستا معیار حکومت شرعی حکومت معصوم است که در سنت کلام شیعه سنتی حکومت معصوم از آن مقام ولایت و امامت که یک منصب الهی است، بوده و بعد از پیامبر اسلام به رهبری معصوم رسیده است که حال این امام معصوم رهبری امور مذهبی، معنوی، مادی و حتی سیاسی را تحت اختیار خود دارد.


بر اساس چنین دیدگاهی است که از آن به بعد در تفسیر آیه » یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم « اولی الامر را با معصوم یکی گرفته و بر این مبنا غیر از معصوم کسی دیگر را اولی الامر نمی‌دانستند.


در حقیقت، شیعه از این آیه برای تعیین تکلیف مصادیق استفاده کرده و با اتکای به آن همه حکومتهایی را که در راس آن معصوم قرار نداشت، نا مشروع می‌دانست. بر همین مبنا هرگز شاهد کنش سیاسی در عصر غیبت علیه قدرت در راس در طول قرون ۴و ۵ و۶ نبوده ایم که دقیقاً ریشه در خلاء تئوریکی علمای شیعه دارد که آنها همواره با این مسئله دست به گریبان بوده‌اند که هر حکومتی باید در راس آن امام معصوم قرار گیرد وتا زمانی که این امام معصوم بر مسند نیست، حکومت نامشروع بوده، و هر قیام و کنش سیاسی در جهت برانداختن حکومتی که نامشروع است بلا موضوع خواهد بود، زیرا آلترناتیو مشروعی برای آن وجود ندارد. این چنین است که در بسیاری مواقع علما شیعه بجای موضعگیری و یا مخالفت در برابر حکومت جائر و ستمکارهمکاری و قرابت تنگاتنگی با حکومت دارند.

کنش سیاسی علمای شیعه امامی


کنش سیاسی علمای شیعه دوازده امامی بعد از غیبت به دو نوع خلاصه شد: یکی کنش همسازگرایانه با حکومت مستقر موجود و یکی دیگر کنش نا همسازگرایانه با آن که این کنش عبارت بود از امتناع و کناره‌گیری از به دست گرفتن مناسب و شراکت در قدرت سیاسی و بهره‌مند شدن از امتیازات اقتصادی و اجتماعی بعد از آن، که البته در این میان نیز هیچ گونه تلاشی و اقدامی از جانب هیچکدام از دو گروه در جهت سرنگونی حکومت وقت صورت نمی‌گرفت.


در کنار این نگرش می‌توان کنش همسازگرایانه را کنشی مشروط به عمل طرف مقابل یعنی حکومت دانست، یعنی اگر حکومت به علمای شیعی و جامعه شیعی اجازه امور زندگی و فعالیت خود را می‌داد که آزادانه بتوانند جلسات درس و وعظ و تبلیغی خودشان را داشته باشند، آنها به همین نسبت با حکومت مقابل از در نزدیکی و همکاری برمی آمدند و پس از آن تلاش داشتند تا این شیوه برخورد رفتاری را به تدریج تئوریزه کنند.


البته در دوره‌های مختلف علمایی هم بودند که به نظریه سنتی سخت پایبند بودند و هر گونه همکاری با حکومت مور نظر را حرام می‌دانستند و منع می‌کردند ولی بطور کلی تلاش برای براندازی و سرنگونی حکومت وقت را به لحاظ نظری جایز نمی‌دانستند، و این علما معمولاً کاملاً غیر سیاسی بودند، برخلاف دیگر شاخه‌های شیعی همانند زیدیه، علوی، کیسانیه، حربیه، یونسیه و واقفیه که فارغ ازچنین موانعی هیچگاه خود را در چارچوب چنین طرح ایدئولوژیکی محصور نکردند.

البته از زمان سقوط خلافت عباسی این واقعیت به تدریج خود را در تحولات عرصه‌های عمومی و سیاسی تحمیل کرد که باید برای خروج از این بن بست ایدئولوژیک که در نظریه‌های فقهی وجود دارد راه حل‌های تازه‌ای پیدا کرد زیرا نمی‌توان به سبک و سیاق گذشته ارتباط معنوی با قلوب مردم شیعه برقرار داشت.

تئوریزه کردن کنش همسازگرایانه

علمای شیعه در دوره‌های مختلف برای تئوریزه کردن همکاری و کنش همسازگرایانه خود با حکومت و برای حفظ وجهه مذهبی و روحانی خود در بین اکثریت شیعه صریحتاً در حمایت از دولت وقت می‌گویند که این دولت همان دولتی است که وعده داده شده قبل از ظهور امام زمان می‌آید. در حقیقت تلاش دارند تا حکومت وقت را به عنوان حکومتی آخر زمانی معرفی کنند که در حال فراهم کردن مقدمات ظهور است. بنابراین تمامی ستایش‌ها و تجلیل‌ها نسبت به حکومت صفویه به این دلیل است که آنها حق حکومت دارند و این حق نه از جانب شخصی زمینی بلکه از جانب خدا و مهدی موعود به حکومت واگذار شده است ]۱[.

در ادامه این تئوریزه کردن نزدیکی و همکاری با حکومت، در تفکرات سیاسی مسلمانان بخصوص علمای شیعی از قرن دوم به بعد این گونه بود که برای گریز از فتنه باید به حکومت، ولو حکومت استیلایی، قهرآمیز و جابر، تن داد.


در صدر اسلام از جنگ‌های داخلی و کشمکش‌های متعددی به عنوان "فتنه" یاد شده‌است. مانند کشمکش‌های بین علی و معاویه که با رسیدن معاویه به مسند حکومت اسلامی پایان یافت، قیام حسین، امام سوم شیعه علیه یزید (توسط منابع نزدیک به امویان)، خروج ابن زبیر علیه یزید در مکه، قیام شیعیان عراق و ایران علیه سلسله اموی که به سرنگونی امویان منجر شد. همچنین از شکل‌گیری و انشقاق مسلمانان و تشکیل شیعه و سنی نیز به عنوان فتنه یاد ‌شده‌است.


"فتنه" در عربی به معنای زمانی است که میان دو یا چند نفر نزاعی رخ دهد و انسان از تشخیص خوب از بد واماند و معنی دیگر آن امتحان و اختیار و در قرآن معادل گمراهی و گناه، فضیحت و عذاب و آشوب و اختلاف نیز مورد توجه بوده است: » قاتلوهم حتی لاتکون فتنه « (با آنان بجنگید تا فتنه‌ای باقی نماند − سوره بقره، آیه ۱۹۳).


در تفکر علمای شیعه در فتنه مفهومی بود که اطاعت از حکومت‌ها را توجیه می‌کرد. به نظر آنان از فتنه به معنای امروزی یعنی «جنبش» باید جلوگیری کرد و چون خطرناک است و باید آن را سرکوب کرد. در نگاه شیعه سنتی فتنه موجب بی نظمی و به دنبال آن ناامنی است، پس این حق برای مردم وارد نیست تا علیه حکومت حتی ظالم قیام کنند، باید از آن اطاعت کرد و به موازات این سلب حق از مردم، این حق برای حکومت محفوظ است تا هر فتنه را در نطفه خفه کند.


در کناراین تفکرات از پیش ساخته مفاهیمی مانند وحدت و جلوگیری از شقه شقه شدن مسلمانان نیز در اولویت بود. اگر شاه بد است و ظالم است، نباید به او اعتراض کرد و علیه او شورید. نهایتاً باید دعا کرد. دولت مستقر به هر شکلی باید تایید شود، هم بنا به دلایل ایدئولوژیک و هم به دلایل اقتصادی و سیاسی.

بر این پایه، علمای شیعه بطور کامل حکومت صفویه را از لحاظ شرعی، مشروع می‌دانستند و مشروعیت این حکومت که خود به معنای آن بود که حکومت و حکومتگران از سوی حکومت شوندگان دارای مشروعیت بوده و مورد پذیرش قرار گرفته است، این مشروعیت حکومت بخش عمده آن مدیون موجه سازی از جانب علمای شیعه بوده است.

شیعه چگونه انقلابی شد؟

انقلابی شدن شیعه نه از طریق مکانیزم فقه صورت گرفت و نه از طریق فقها که ارتباطی معنادار با حکومتهای غیر مشروع داشتن،د بلکه سیر انقلابی شدن شیعه از طریق تصوف (مسلکی که با مذهب آمیخته است و طرفداران این مسلک عقیده دارند که این طریقه بهترین راه برای رسیدن به حق است و انسان پس از تامل و تفکر و تجربه و مشاهده و سیر و سلوک می‌تواند به مقصود نهایی و مطلوب اصلی خود برسد) و از طریق ایدئولوژی ترکیبی که عمدتاً هم غالی و باطنی هستند شکل گرفت و از این طریق به درجات مختلف انقلابیگری ورود شد.

به عنوان نمونه پس از یکصد و بیست سال استیلای قوم تاتار و مغول بر ایران و بسیاری از مناطق آسیا، قیامی مردمی در باشتین و سبزوار خراسان علیه ظلم و تعدی حاکمان مغول و عاملان آنان به وقوع پیوست که به قیام سربداران شهرت یافت که از لحاظ وسعت، بزرگ‌ترین و از نظر تاریخی مهم‌ترین جنبش آزادیبخش خاورمیانه در قرن هشتم هجری بود.


شیخ حسن جوری که خود درویش و از شاگردان شیخ خلیفه مازندرانی بود، یکی از رهبرانِ قیام سربداران در سده هفتم هجری بود. اندیشه او بر محورهای تشیع اثنی عشری، تاکید بر مسئله ولایت و جهان‌بینی مهدویت استوار بود. جنبش او جنبش دراویش شیعه بود. با نگاهی به جنبش‌هایی که در قرن هفتم به بعد به وجود آمد − سربداران، مرعشیان، حروفیان، مشعشعیان، نعمت الهیه، نقشبندیه، نوربخشیان، صفویان – می‌بینیم که همه دارای ایدئولوژی هزاره‌گرا (millenaristique)، معادگرا (Eschatologique) و موعودگراهستند و نگاهی آخر زمانی دارند.[۱]

ایده‌آل حکومت شیعه

ایده‌آل حکومت شیعه سنتی، حکومت امام زمان است که حکومتی است اتوپیایی (Utopia)، یعنی دل‌بسته به تشکیل یک آرمان‌شهر. در دوره صفویه، در عصر "غیبت کبرا"، سازمان حکومتی صفویان در آغاز آمیزه‌ای از ساختار رده‌بندی صوفیان و ساختار سنتی پادشاهی در ایران بود. به این شکل که در نوک هرم قدرت شاه قرار داشت که هم فرمانروایی تام را در اختیار داشت و هم مرشد کامل بود − قدرتمندترین فرد در سیستم حکومتی صفویه. پس از او وکیل یا وکیل نفس نفیس همایون بود. وکیل دارای نقش وزیر اعظم (رییس دیوان‌سالاری) بود و همچنین میانجی بود بین مرشد کامل و صوفیان.


دراین ساختار حکومت، سازمان قضایی به دو بخش عرفی و شرعی تقسیم می‌شد. بخش عرفی دربرگیرندهٔ رسیدگی به اموری بود وابسته به نگهداری نظم و امنیت و سازمان سیاسی بود، و کار بخش شرعی رسیدگی به دعاوی حقوقی و شرعی بود.


ریاست بخش رسیدگی به دعاوی عرفی با مقام دیوان بیگی بود و مسئولین رسیدگی به این دعاوی در شهرهاداروغه‌ها بودند. رابطه قدرت مذهبی با قدرت سیاسی باعث شد که اداره برخی از تشکیلات دولتی مانند امور قضایی و اوقاف و امور مالکیت توسط نیروهای مذهبی خصوصا علما انجام گیرد. ریاست نظام قضایی شرعی بر عهده "صدر" بود که بالاترین مقام دینی در دولت را دارا بود و خود از میان علمای نام‌ور شیعه (فقیه) گزینش می‌شد. قاضی‌های شرع نیز از میان علمای شیعه (ملاها) گزینش شده و توسط صدر گماشته می‌شدند. از کارهای دیگر صدر، رسیدگی به کارهای موقوفات در کشور بود. [۲]

شاه در زمینه قدرت سیاسی نایب امام زمان می‌شود و فقیه در زمینه اقتدار مذهبی. به نوعی یک نیابت دوگانه و دووجهی وجود دارد که بر اساس آن اگر نایب امام زمان در زمینه قدرت سیاسی نامشروع باشد، بنابراین نایب فقیه نیز نامشروع است. شاه مشروعیت می‌گیرد، به دلیل این که وقتی امام نباشد، بالاخره جامعه نیاز به نظم دارد. در ورای این حکومت ناظم و نظم دهنده، می‌توان به ظهور امام زمان دست یافت.

با وجود این نیابت دوگانه و دوجهی، شاه همواره ادعا دارد مشروعیت و مقبولیت حکومت را از امام زمان و دست آخر از خدا دریافت می‌‌کند. به عنوان نمونه شاه عباس رسماً می‌گوید این حکومت از آن من نیست و از آن امام زمان است و در طویله دو تا اسب با زین طلا و آبخور و نعل طلا نگه می‌داشت، یکی برای امام زمان و دیگری برای خودش که به محض این که امام زمان ظهور کرد سوار آن شود و به استقبال امام رود و امام هم سوار دیگری شود و او هم در رکاب امام برود و دنیا را پر از عدل و داد کند.

فقها با دستکاری کلام و از طریق بحث نیابت پایه‌های حکومت را استحکام بخشیدند. علی رغم دو قرن تبلیغات صفویه، ترویج تشیع به عنوان مذهب رسمی کشور خطراتی در پیش روی حکومت قرار داد. در همان آغاز کار صفویه، بعضی از مشاوران اسماعیل از واکنش حاصل از شیعه‌سازی نگران بودند و می‌گفتند ازدویست تا سیصد هزار نفر مردم تبریز دو سوم سنی هستند و ما می‌ترسیم مردم بگویند فرمانروای شیعی نمی‌خواهند و اگر مردم از قبول تشیع خودداری کنند چه کاری می‌توانیم بکنیم؟ پاسخ شاه اسماعیل پاسخ مشت آهنین بود. او می‌گفت مامور انجام این کار است و خداوند و امامان معصوم همراه اویند و از هیچکس هم باکی ندارد و می‌گفت "به یاری خدا، اگر رعیت حرفی بگویند شمشیر می‌کشم و یک کس را زنده نمی‌گذاریم" .

به طور کلی سیاست مذهبی دولت صفوی در طول دوام آن ، سرکوب کسانی بود که با آراء و عقاید مذهبی آنان همراه نبودند. سرکوب مذهبی صفوی، تنها به غیرایرانیان وایرانیان اهل تسنن محدود نمی‌شد، بلکه ایرانیان غیر مسلمان (اقلیت‌های مذهبی ) نیز مورد تعرض حکومت قرار می‌گرفتند، نوع و میزان این تعدی در هر دوره و بنابر سیاست ویژه زمامداران وقت تغییری می‌کرد.به طور کلی اقلیت‌های مذهبی عهد صفوی ، جدا از گروه محدودی از هندیان، عبارت بودند از زردشتیان، یهودیان، مسیحیان، که هر سه گروه در کلیه ادوار صفوی به استثنای دوره کوتاهی از عهد شاه عباس یکم که سیاست مذهبی ویژه‌ای را دنبال می‌کرد، مورد اذیت و ایذا قرار می‌گرفتند. برای اقلیتهای مذهبی، علاوه بر اینکه بایستی جزیه پرداخت کنند، مالیاتهای دیگری نیز در نظر گرفته شده بود. [۳]

نتیجه :

اگرچه نزدیک به سه قرن از سقوط حکومت صفویه گذشته است، ولی همچنان تاثیرات و ریشه‌های این تفکرات در نظریات اکثریت علمای شیعه پابرجاست. روحانیون و علمای حکومتی در برابر هر جور و ستم بنا به مقتضیات زمان، منافع شخصی، سیاسی و اقتصادی‌‌ای که حاصل از همراهی و همکاری با حکمرانان است سکوت می‌کردند. روحانیون و علمای غیر حکومتی نیز بنابر بر همان نظریات خودساخته تئوریزه شده به نوعی به بی عملی در برابر حمایت از جنبش‌های مردمی در برابر حکومت‌های جائر کشیده می‌شدند.

با توجه به این سنت‌های جاافتاده تاریخی، به هیچ روی نمی‌توان بر روی حمایت فقیهان از حقوق اساسی شهروندان و ایستادگی در برابر حکومت‌های جائر و خودکامه حساب کرد، مگر آنکه رابطه آنان با حکومت دگرگون شود و در فکر آنان تغییری اساسی پدید آید. شرط تحول آن است که نوعی تنش در رابطه میان نهاد دین و حکومت پدید آید، تنشی که منجر به استقلال نهاد روحانیت از حکومت ‌شود و به دنبال آن تغییراتی اساسی در فقه شیعه پیدا شود، به صورتی که تئوری‌هایی متناسب با جهان بینی امروز جانشین دید‌گاه‌های فعلی شود و ارتباطی منطقی میان قوانین شرعی و عرفی برای حمایت از قوانین و ارزش‌های جهان‌شمولی مانند حقوق بشر، دفاع از دموکراسی و آزادی برقرار گردد.

پانویس‌ها :

۱. مقدمه‌ای بر مناسبات دین و دولت در ایران عصر صفویه، سید هاشم آقاجری، طرح نو/۱۳۹۰

۲. سفرنامه کمپفر- نویسنده انگلبرت کمپفر- مترجم کیکاوس جهانداری، تهران خوارزمی

۳. ویژگی‌های مذهبی ایران عصر صفویه

۴. تغییرات اجتماعی-اقتصادی در ایران عصر صفوی. ناشر : نی نویسنده : داریوش نویدی مترجم : هاشم آقاجری. ١٣٨٦

۱۳۹۱ مرداد ۱۷, سه‌شنبه

بازار آشفته در اقتصادی نابسامان



 با گذشت زمان گویا تحریم‌های بین‌المللی توان و رمق اقتصاد از نفس‌افتاده ایران را به‌تدریج از کالبد بیمار آن خارج می‌سازد و در این میان، بازار ارز و کالاهای اساسی هم روزهای آشفته‌ای را سپری می‌کنند. این آشفتگی مقامات جمهوری اسلامی و به‌خصوص مجلس و کمسیون اقتصادی آن را به فکر چاره‌ای انداخته تا مگر با درمان کوتاه‌مدت از وخامت بیشتر حال این بیمار (اقتصاد دولتی) جلوگیری کنند.

در هفته‌ای که گذشت ارزش دلار به کف کانال ۱۹۰۰ ‌تومان سقوط کرده بود. اما به‌دنبال هیجان ناشی از حذف ارز مسافرتی به‌یکباره قیمت‌ها در بازار آزاد بالا رفت و از روز چهارشنبه (۴ مرداد) به رشد صعودی خود به سرعت افزود و یکشنبه ۸ مردادماه تا‌ مرز ۱۹۷۵ تومان نیز رسید. در همین روز هر دلار آمریکا در چهارراه استانبول‌ ۱۹۶۲ تومان خریداری شد و ۱۹۷۰ تومان به‌فروش ‌رفت. این در حالی بود که پوند ۳۱۰۰ تومان در هنگام فروش قیمت خورد. یورو هم در این روز از سوی صراف‌ها ۲۴۳۷ تومان خریداری می‌شد و در هنگام فروش هم ۲۴۴۷ تومان ارزش داشت.


طرح ۹ ماده‌ای برای خروج از بحران

در تازه‌ترین اقدام، مجلس شورای اسلامی طرحی ۹ ماده‌ای را تنظیم و ارائه کرده است تا نیازهای ارزی غیر ضروری از جمله واردات کالاهای تجملی و ارز مسافرتی را مشمول دریافت ارز دولتی نکند. مجلس، ساماندهی نظام ارزی کشور را در راستای حمایت از تولید داخل می‌داند و بر این بارو است که با چنین طرح‌های موقتی می‌توان ایران را به خودکفایی برساند و واردات را کاهش دهد. در حالی‌که تصمیم‌گیرندگان ارشد اقتصادی جمهوری اسلامی بر اساس توافقی از پیش تعیین‌شده، تخصیص ارز به کالاهای اساسی و نهاد‌ها را در اولویت قرار داده بودند اما به‌نظر می‌رسد با این طرح بخش اعظم ارز دولتی به‌وسیله گروه مواد غذایی جذب شده و تولید بار دیگر قربانی سیاست‌های کوتاه‌‌مدت و تسکینی تنظیم بازار خواهد شد.

بر اساس ماده یک این طرح که در کمیسیون اقتصادی مجلس مطرح شده است آمده: « به منظور استفاده بهینه از ظرفیت‌های اقتصادی کشور و کاهش نیازهای ارزی و تکیه بر توانایی‌های تولید داخل و حذف نیازهای غیر ضروری ارزی از جمله واردات کالاهای تجملی، ارز مسافرتی و نظایر آن دولت مکلف به تشکیل و فعال‌سازی کمیته‌های تخصیص ارز است.»

در ماده سه نیز آمده است: «دولت مکلف است تأمین ارز برای واردات با نرخ مرجع را صرفاً به کالاهای اساسی و استراتژیک راهبردی محدود کند.»


کالاهایی که در ماده سه این طرح از آنها یاد شده، می‌بایست در عرض یک ماه پس از تصویب این قانون توسط دولت تهیه و به تصویب هیأت وزیران برسد و به منظور به‌روز بودن این فهرست در مدت یک‌ماهه توسط دولت مورد بررسی دوباره قرار گرفته و تغییرات آن به اطلاع کمیسیون‌های اقتصادی، صنایع و کشاورزی مجلس ابلاغ شود. این طرح همچنین تسهیلات ویژه گمرکی را نیز برای دو گروه یادشده تعیین و گمرک را مکلف کرده است تا تشریفات ترخیص کالاهای اساسی موضوع این ماده را طی آیین‌نامه‌ای به حداکثر ۴۸ ساعت برساند.


بر همین اساس بانک مرکزی نیز موظف شده تا با همکاری وزارتخانه مرتبط نسبت به تخصیص فوری و خارج از نوبت ارز مورد نیاز برای واردات اقدام کند. این طرح ماده‌ای نیز برای متولیان تنظیم بازار دارد. آنها بر اساس ماده پنج وزارت صنعت، معدن و تجارت و وزارت جهاد کشاورزی موظف خواهند شد تأمین کالاهای اساسی در بازار را به‌گونه‌ای ساماندهی کنند که میانگین قیمت این کالاها در طول یک هفته نسبت به میانگین هفته قبل بیش از سه‌درصد افزایش پیدا نکند و در غیر این صورت نسبت به ایجاد تعادل در بازار اقدام کنند.


بر اساس این گزارش در ماده هفت نیز تبصره‌ای تنبیهی برای متخلفان نیز گنجانده شده است، بر این مبنی که اگر واردکنندگان، ارز دریافتی از دولت را در محلی غیر از محل مصرفی اصلی در نظام بانکی هزینه کنند، به میزان دو برابر ارز دریافتی جریمه خواهند شد و در صورت سر باز زدن از پرداخت جریمه طبق قوانین مجازات اسلامی به مجازات‌های همانند ابطال کارت بازرگانی و محرومیت از فعالیت‌های تجاری محکوم خواهند شد و متخلفان دولتی را نیز به جریمه‌های همانند تذکر، درج در پرونده، تعلیق و انفصال دایم از خدمات دولتی تهدید کرده‌اند.

با این حال تجربه نشان داده است که چنین طرح‌هایی در نهایت به ایجاد انحصار، رانت‌خواری دولتی برخی افراد نزدیک به حلقه قدرت و ثروت و غیر پاسخگو منجر خواهد ‌شد، زیرا هیچ دستگاه اجرایی و اداری در کشور وجود ندارد تا اعمال پیشگیرانه و تنبیهی را در مورد این افراد و گروه‌ها نزدیک به اجرا گذارد و دست آخر نیز باید منتظر اختلاس‌های میلیادی و محاکمه‌های نمایشی عاملان دون‌پایه در غیاب دانه‌درشت‌ها بود.


سکه همچنان در تب و تاب


همزمان با رشد قیمت دلار در بازار ارز، سکه هم‌ گران شد و به پیشروی در مرز ۷۰۰‌هزار‌‌تومان ادامه داد. این در حالی بود که بازارهای جهانی هم هفته کاری خود را با رشد سریع قیمت‌ها به پایان رساند. هفته گذشته برای بازار جهانی روزهای احیای طلای۱۶۰۰ دلاری بود. روز جمعه یعنی در آخرین روز کاری هفته (۶ مرداد)، ارزش هر اونس طلا به ‌۱۶۲۷ دلار رسید.


در این میان می‌توان کاهش شدید ارزش دلار را عامل اصلی گرانی طلا دانست، به عبارت دیگر کاهش ارزش دلار در برابر یورو دلیل اصلی افزایش امیدواری‌ها نسبت به بهبود وضعیت اقتصادی منطقه یورو و مهم‌ترین علت افزایش قیمت طلا طی روزهای اخیر بوده است. ارزش یورو پس از آن افزایش یافت که رییس بانک مرکزی اروپا تأکید کرد که این بانک و دولت‌های عضو منطقه یورو آماده‌اند تا در اقدامی هماهنگ هزینه‌های استقراض اسپانیا و ایتالیا را کاهش دهند. اولین روز کاری بازار داخلی، ارزش هر سکه بهار آزادی به ۷۴۲‌ هزار‌‌تومان رسید. هر سکه بهار آزادی طرح جدید هم ۷۳۹‌ هزار‌‌تومان قیمت خورد. این رشد البته در مقابل پرتاب قیمت دلار و طلا چندان چشمگیر نیست.


بازار بورس بر روی مدار منفی


یکشنبه، ۸ مردادماه، شاخص بورس تهران بعد از رشد کم ۱۴ واحدی که نشان از بهبود اوضاع در اولین ساعات معاملات می‌داد، به یکباره در پی کاهش بهای سهام شرکت‌های خودرو و سپس پتروشیمی و فلزی و تک‌سهم‌های بزرگ، ارقام مثبت شاخص از ساعت ۹ و ۴۵ دقیقه بر روی مدار منفی قرار گرفت تا باز هم این متغیر با سقوط آزاد با سر به زمین بخورد و به منفی تبدیل شود. این مسیر نزولی اولین روز کاری تا پایان ادامه یافت تا رکود نزولی دیگری را به نام خود رقم زند. به این ترتیب در همین روز شاخص بورس باز هم به دلیل کاهش قیمت سهام اغلب شرکت‌ها از ارقام مثبت به منفی تغییر جهت داد و با ۶۵ واحد افت به ۲۳ قدمی نزول به کانال ۲۴‌هزارتایی رسید.


در نتیجه شروع دومین هفته از مردادماه هم برای بازار بورس روز تلخ دیگری رقم خورد و سرمایه‌گذاران را برای خرید دچار ترس و تردید کرد و بار دیگر تجربه کاهش قیمت سهام اغلب شرکت‌های بزرگ، شاخص بورس، رشد سایر بازار‌ها و عدم پیاده‌سازی حمایت‌های عملی دولت تکرار شد.


بر اساس آمار در اولین روز کاری هفته سرمایه‌گذاری غدیر، فولاد خوزستان، گروه بهمن، ایران‌خودرو، فولاد آلیاژی ایران و حفاری شمال بیشترین تأثیر منفی را بر شاخص ثبت کرد و باعث شد شاخص کل ۶۵ پله نزول کند و به رقم ۲۵هزار و ۲۳ واحد برسد.


حذف مرغ از سبد کالای کارمندان


به گزارش ایسنا معاون توسعه بازرگانی داخلی وزارت صنعت، معدن و تجارت گفته است: "مرغ از سبد کالای ماه رمضان کارمندان حذف شد." حسن رادمرد افزود است: " متأسفانه بودجه لازم برای گنجاندن مرغ در سبد کالای ماه رمضان تأمین نشد و به همین دلیل فقط روغن، شکر و برنج در سبد کالای کارمندان گنجانده شد. وی خاطر نشان ساخته است: "بودجه خرید مرغ به اندازه کافی نیست، بنابراین اگر این بودجه به‌طور کامل تأمین شود، مرغ نیز در فرصت مناسب به کارمندان تحویل داده خواهد شد و در غیر این صورت این کالا حذف می‌شود". لازم به ذکر است بحران در زمینه عرضه مرغ همچنان در کشور رشدی صعودی داشته است و قیمت آن در برخی مواقع حتی به کیلویی ۹۰۰۰ تومان نیز رسیده است.


کاهش قدرت خرید، افزایش تقاضا برای برنج خارجی


در خبری دیگر، دبیر انجمن شالیکاران در گفت‌وگو با ایلنا اظهار داشته است: "عرضه برنج ایرانی با قیمت مناسب و پایین به مصرف‌کننده، نیازمند تخصیص یارانه‌ای از سوی دولت به این بخش است". وی با اشاره به قیمت پایین برنج خارجی موجود در بازار تصریح کرد است: "در حال حاضر قیمت برنج خارجی که وارد بازار ایران می‌شود بسیار پایین است که این محصول با توجه به قدرت خرید پایین خانوارها، مورد استقبال مصرف‌کننده ایرانی قرار می‌گیرد. عده‌ای نیز از این شرایط به نفع خود سوءاستفاده می‌کنند".


در حال حاضر قیمت بهترین و باکیفیت‌ترین برنج ایرانی در شمال کشور حدود ۳۵۰۰ تا ۳۶۰۰ تومان است. حال آنکه وقتی همین محصول به بازار تهران می‌رسد، با حداقل قیمت ۵۵۰۰ تومان عرضه می‌شود.

افزایش قیمت مسکن

خبرگزاری مهر به نقل از مرکز آمار ایران از افزایش ۲۴/۱ درصدی قیمت هر متر مربع زیربنای مسکونی در نقاط شهری کشور در نیمه اول سال ۹۰ نسبت به نیمه اول سال ۸۹ خبر داد. براساس گزارش مرکز آمار ایران، بررسی معاملات ثبت شده در سامانه اطلاعات مدیریت معاملات املاک و مستغلات کشور در نیمه اول ۱۳۹۰ برای تمام شهرهای کشور که توسط مرکز آمار ایران انجام شده است نشان می‌دهد، متوسط قیمت خرید و فروش هر مترمربع زیربنای مسکونی معامله شده از طریق بنگاه‌های معاملات ملکی در کل کشور هشت‌میلیون و ۶۷۵‌هزار ریال بوده است که رشد ۲۴/۱ درصدی را نشان می‌دهد و همچنین بنا بر آخرین آمار، متوسط اجاره ماهانه به علاوه سه‌درصد ودیعه پرداختی بابت اجاره یک مترمربع زیربنای مسکونی معامله شده از طریق بنگاه‌های معاملات ملکی در کل کشور ۴۱‌ هزار و ۶۷۸ ریال بوده که نسبت به دوره قبل ۲۴/۴ ‌درصد افزایش داشته است.
 

تالاب زیبای چغاخور در حال نابودی است




 هر دم از این باغ بری می‌رسد. گویا هر روزه باید منتظر خبری ناگوار زیست محیطی در مورد از بین رفتن یک اثر طبیعی با گونه جانوری و گیاهی بود. ایران یکی از کشورهایی است که دارای طبیعت بکر و بی‌نظیری است و البته به‌‌ همان اندازه نیز این کشور، دارای دستگاه‌های اجرایی دولتی بی‌نظیر برای نابودی این طبیعت است.

هنوز فعالان محیط زیست در سوگ به گل نشستن تالاب گاوخونی به‌سر می‌برند که فاجعه زیست‌محیطی دیگری در گوشه دیگر از کشور در حال اتفاق افتادن و روی دادن است. این‌بار در مورد یکی از زیبا‌ترین تالاب‌های ایران: تالاب چغاخور، در شهرستان بروجن استان چهار محال بختیاری در سال ۱۳۸۹ به عنوان بیست و سومین تالاب بین المللی ایران در کنوانسیون رامسر ثبت شده است. این تالاب در مسیر جاده شهرکرد- خوزستان قرار گرفته و از شهرکرد ۶۵ کیلومتر فاصله دارد.


تالاب بین‌المللی چغاخور با مساحت حدود دو هزار و ۳۰۰ هکتار در دامنه ارتفاعات بر آفتاب و در نزدیکی شهر بلداجی واقع شده است و رشته کوه کلار نیز در سمت جنوب غربی مشرف به تالاب است که قله آن ۳۸۳۰ متر از سطح دریا ارتفاع دارد. عمق این تالاب در بهترین شرایط و موقعیت بارندگی به سه متر می‌رسد. فضای وسیع، هوای مطبوع، چشم‌انداز زیبا و آب این تالاب که همچون آینه‌ای در زیر نور خورشید در حال درخشیدن است، چغاخور را به یکی از کانون‌های اصلی گردشگری استان چهار محال بختیاری تبدیل کرده است.
 
آب و هوای تالاب چغاخور متأثر از چهار نوع توده هوا که شامل توده هوای قطبی و پرفشار از سمت اروپا، توده‌های هوای مدیترانه، توده‌هاى هواى قطبى از شمال کشور و توده حاره بحری است.


هوای معتدل در تابستان یکی از جذابیت‌های تفریحی این ناحیه است. منابع آبی این تالاب عموماً از طریق جوی‌ها و چشمه‌های حاشیه کوه کلار تأمین می‌شود. با توجه به محرومیت و فقر بسیاری از اهالی استان چهارمحال و بختیاری، با سرمایه‌گذاری مناسب بر روی این جاذبه طبیعی می‌توان گردشگران بسیاری را به این منطقه محروم کشاند و البته باعث بهبود وضعیت اقتصادی مردمان این نقطه از کشور شد.

پوشش گیاهی و موجودات تالاب


پوشش نیزاری این تالاب، این طبیعت بکر را به یکی از مناسب‌ترین محل‌های حضور حیات وحش و به‌ویژه پرندگان نادر تبدیل کرده است، مناطق حاشیه‌ای این تالاب از حساس‌ترین و آسیب‌پذیر‌ترین قسمت‌های این محیط طبیعی است، زیرا در درون خود گونه‌های متنوع گیاهی و جانوری را پرورش می‌دهد و عامل اصلی برای رشد قابل توجه جمعیت پرندگان شده تا تالاب و مناطق اطراف آن به عنوان «بهشت پرندگان» لقب گیرد.


از سوی دیگر، وسعت و زیبایی این مجموعه تالاب، چهار محال بختیاری را به یکی از شاهراه‌های اصلی عبور پرندگان مهاجر و آبزی از کشورهای اروپا، روسیه و استان‌های شمالی ایران که به سمت کشورهای حوزه خلیج فارس در حرکت هستند، تبدیل کرده است. چغاخور پرندگانی همانند مرغابی، انواع حواصیل، لک‌لک سفید، خروس کولی، کشیم، باکلان، مرغابی سانان، فلامینگو، یلوه، اکراس، قو، سلیم، کاکانی‌ها را در خود جای داده است و آبزیانی مانند ماهی کپور، گامبوزیاد (ماهی گور خری)، زرد پر، عروس، کپور، فیتوفاک، آمور و شیرماهی و خزندگانی همانند لاک‌پشت آبزی، انواع قورباغه و حیواناتی نظیر گراز، شغال، گرگ، روباه، خرگوش، سمورسنگی و شنگ در مجاورت این تالاب زندگی می‌کنند.


پوشش گیاهی تالاب از آن جمله می‌توان بید، مرغ جگن، پتامژتون، پلی گونیم، ساز و غیره اشاره کرد که به گونه‌ای نم‌گیر، شناور و غوطه‌ور جلوه‌ای منحصر به‌فرد به این تالاب داده است.

 
دست وزارت نیرو و سپاه در نابودی چغاخور


شوربختانه، سومین تالاب بین‌المللی ایران با تمامی این زیبایی‌ها در معرض خطر جدی نابودی قرار گرفته و سرنوشتی همانند تالاب گاوخونی در انتظار آن است. در این راه گویا دستگاه اجرایی دولت سمبه‌اش از سازمان حفظ محیط زیست پرزور‌تر است و گوش شنوایی برای شنیدن آه و فغان طبیعت در حال مرگ وجود ندارد.


پروژه تونل جابجایی آب از سبزکوه به این تالاب همه شرایط را برای حذف آن از فهرست تالاب‌های ایران فراهم کرده است، به منظور تأمین آب شرب و صنعت و کشاورزی منطقه بروجن قرار است سالانه در حدود ۶۷ میلیارد متر مکعب آب از حوضه سبزکوه از طریق تونل مستقیم به داخل تالاب چغاخور سرازیر شود، که لازمه احداث این تونل بالا بردن ارتفاع سد احداثی در محل خروجی تالاب از ۶ متر به ۱۱ متر است.


اعتراض روستاییان و کشاورزان منطقه به این طرح به دلیل زیر آب رفتن زمین‌هایشان، باعث شد تا این پروژه مدتی مسکوت بماند و خیال فعالان محیط زیست برای مدتی راحت شود، ولی خبرهای تازه تأیید‌شده در رسانه‌های محلی حکایت از آن دارد که «قرارگاه خاتم‌الانبیاء سپاه» بر اساس قراردادی دو ساله برای پایان دادن به این طرح، نصب دستگاه‌های حفاری تونل «TBM» خریداری شده از چین را آغاز کرده است. آنچه مشخص است زیر آب رفتن این تالاب زندگی کلیه موجودات و حیوانات در این محیط بکر را در معرض خطر انقراض قرار خواهد داد. از سوی دیگر، با وجود آنکه در حال حاضر هیچ رودخانه‌ای وارد تالاب نمی‌شود، در صورت انتقال آب سبزکوه از میان اراضی آسیب‌پذیر، به‌موجب رسوب‌گذاری، رسوبات بر جای‌مانده از آن به تنهایی قادرند حیات تالاب را به نابودی بکشانند.


اما اعتراض اهالی محلی در مجاورت تالاب به این طرح، گزینه دومی را برای آب‌رسانی پیش روی مسئولان اجرایی وزارت نیرو قرار داد؛ که البته این طرح نیز غیر کار‌شناسی و مخرب برای محیط زیست ارزیابی شده است. وزارت نیرو در ابتدای امر به‌دلیل عدم رسیدن به توافق بر سر قیمت زمین‌های مجاور تالاب و جلب نظر روستاییان، تصمیم گرفته است آب را از طریق کانالی به خارج از چغاخور هدایت کند که باز خروجی آب‌های هدایت شده از طریق تونل به این تالاب منتهی خواهد شد و در این صورت سازمان حفاظت محیط زیست در برابر عمل انجام شده وزارت نیرو و سپاه قرار خواهد گرفت و چاره‌ای جز به نظاره نشستن فعالان محیط زیست برای مرگ این تالاب بین‌المللی باقی نخواهد ماند.


خطر تخلیه صد‌ها تن خاک حاصل از خاکبرداری از احداث تونل، این امکان را به‌وجود می‌آورد که پیمانکاران برای پایین آوردن هزینه‌ها این حجم قابل توجه خاک را در مرغزارهای حاشیه تالاب خالی کنندکه باعث به هم خوردن اکوسیستم طبیعی چغاخور می‌شود.


به گفته حسین جعفری، یکی از فعالان محلی محیط زیست، تنها راه حل مشکل آب آشامیدنی مردم منطقه، اجرای طرح حفر کانال‌های انتقال آب از کنار تالاب که هزینه‌ای بسیار کمتری خواهد داشت و احداث مخزنی در جایی با فاصله از تالاب است که با زمین‌های کشاورزی روستاییان نیز فاصله داشته باشد، با این‌کار هم هزینه کمتری صرف می‌شود و هم حیات تالاب با ارزش چغاخور حفظ می‌شود، با این حال اما براساس طرحی که در حال اجراست تا چندی دیگر تالاب به مخزن سد تبدیل شده و از شرایط عادی خارج خواهد شد.


از عوامل مخرب دیگر، استفاده افراد سودجو از تبدیل کاربری مرغزارهای حاشیه تالاب به زمین‌های کشاورزی است که این اقدام بدون کمترین مخالفت و مقاومتی از سوی نهاد‌های زیرربط دولتی در حال انجام است. آنچه مشخص است پروژه‌ای هدفمند برای نابودی این تالاب اندیشیده شده است که با اجرای آن بار دیگر فعالان و دوستاران محیط زیست در سوگ مرگ اثر طبیعی دیگر و با زیبایی‌های فراوان که یکی از سرمایه‌های ملی ایران است، خواهند نشست.