۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

دیکتاتور بزرگ و آیت الله خامنه ای



از تاریکی به روشنایی، ورود به دنیایی مهربان‌تر، دیکتاتورها می‌میرند و قدرتی که از مردم می‌گیرند به مردم بازخواهد گشت. این گفتار بخشی از دیالوگ چالی چاپلین در پایان فیلم دیکتاتور بزرگ است. دیکتاتور بزرگ را باید به عنوان شاهکاری از فیلم های چالز اسپنسر چاپلین در مقام گارگردان و بازیگر دانست. فیلمی که داستان حاکمی را روایت می کند که بعد از شکست در جنگ، به دنبال بازیابی آبروی از دست رفته شیوه حکومت دیکتاتوران را برمی گزیند و تنها راه بدست آوردن افتخار برای کشور خویش را فرمانبرداری محض مردم از فرامین خویش می پندارد.

نژاد پرستی، قوم گرایی، دین و مذهب سالاری از صفات ارجح هر دیکتاتور است. دیکتاتور بزرگ چاپلین، نژاد آریایی را یگانه نژاد برتر دانسته و کمر به نابودی دیگر تیره ها و اقوام کشورش می بندد؛ در این راه تمامی نژاد ها از آزار، ظلم و تحدی دیکتاتور در امان نیستند. فیلم اثری ضد نازیسم است، حکایت گر دیکتاتوری به نام آدنوید هینکل حاکم کشوری خیالی به نام تامانیا است که دست به قتل و عام یهودیان می زند و دنیا را درگیر جنگی خانمانسور می سازد.

شاید یکی از صحنه های جاودانه فیلم چاپلین صحنه ایست که هیتلر با بادکنکی شبیه به کره زمین به رقص و بازی می پردازد که تمثیلی از آن است که دیکتاتورها، دنیا، سرنوشت بشریت و مردمان خود را همواره با بحرانی خودساخته به بازی و سخره می گیرند تا در ورای آن ستون های تمامیت خواهی، خود کامگی و استبداد را قوام و دوامی نو بخشند. غافل از آنکه جامعه جهانی مجال خوش رقصی به دیکتاتورها را نخواهند داد و همانند صحنه ترکیدن بادکنک به یکباره صحنه ویرانی دستاوردهای خودکامگی را در برابر دیدگان جهانیان به نمایش می گذارند.


چاپلین با ظرافتی مثال زدنی هیتلر را شخصی نادان و متزلزل به صحنه می کشد که احساسات کمترین نقشی در وجود او نداشته و تنها آرزویش حکومت بر کل جهان با ابزار استبداد است. دستورات او فرامینی مرگبار است. اموری که نیاز به عقل در آن مشاهده می شود، دیکتاتور از مشاوانی کمک می گیرد که جز چاپلوسی، تملق و دادن نصایحی باب طبع دیکتاتور سودی برآنها نیست. دیکتاتور بزرگ از شکست می ترسد و ترس او از شکست به او پتانسیلی بالا از خودکشی می دهد. دیکتاتور بزرگ فیلمی بود که برخی منتقدان مسائل سیاسی درون فیلم را از این جهت جدی گرفتند که تمامی صفات، اخلاق، منش و کردار یک دیکتاتور را که همواره بین تمامی آنها مشترک است به نمایش می کشد.

دیکتاتورهای زمان ما


شاید دنیای خیالی و دیکتاتور خیالی را در فیلمی به غایت جذاب بتوان به صحنه کشید تا در پایانی فیلمی ۲ ساعته تماشاگران آن با کف و سوت از صحنه گردان آن تشکر کنند و با لبخند و شادی صندلی های سینما را ترک گویند. در این میان جز خاطره ای خوش از آن فیلم باقی نماند. اما دیکتاور حقیقی ما در دنیای واقعی در فیلمی بلند به مدت بیست و سه سال است که لبخند، شادی، رفاه، آسایش و آزادی را به یکباره از مردمان کشور خود ربوده است. دستاورد او مرگ، ترور، اعدام، زندان، فقر، تحریم و فلاکت بوده است. تنها کافی است به کارنامه سیاه بیست و چند ساله او نظری بیفکنیم تا کمدی و طنز تلخ تاریخ را بار دیگر اینبار بجای صفحه سفید سینما در دنیای واقعی نظاره کنیم.


بهائیان، یهودیان، مسیحیان، زرتشتی ها و حتی سنی ها در طول تمامی این سالها از گزند دیکتاتور در امان نماندند. تنها به گوشه ای از گفتار آیت الله علی خامنه ای بنگرید تا بغض و کینه او را نسبت به دیگر ادیان دریابید و دین و مذهب سالاری را که ریشه بشریت را خشکاند است را به عینه نظاره کنید : ” حضرت آیت الله امام خامنه ای از آنجا که در شهرستان (…) استان فارس تعداد کمی از بهائیان به شغل مغازه داری مشغول شده اند و مردم روزانه با آنها معاشرت و به داد و ستد می پردازند لذا از محضر جنابعالی استدعا می رود به سوالات زیر پاسخ نمائید


.۱-آیا بهائیان مسلمان هستند و یا کافر و نجس ؟۲-حکم سلام و دست دادن با آنها چگونه است؟۳-حکم خرید از مغازه آنها و فروش چیزی به آنها چگونه است ؟۴-آیا بر سر سفره ایشان می توان حاضر شد و از غذای این فرقه ضاله خورد ؟


جواب (آیت الله خامنه ای): جمیع افراد فرقه ضاله بهائی محکوم به کفر و نجاست هستند و از غذا و سایر چیزهایی که با رطوبت مسری در تماس با آنها بوده است باید اجتناب کرد و بر مومنین واجب است که با جیله و فسادگری این فرقه گمراه مقابله کنند.


لطفا به سؤالات زیر پاسخ فرمائید:۱–معاشرت و همنشینى و دست دادن دانش ‏آموزان مسلمان با دانش آموزان پیرو فرقه گمراه بهائیت، اعم از این که دختر باشند یا پسر، مکلّف باشند یا غیر مکلّف، در داخل مدرسه یا خارج از آن، در دوران ابتدائى، متوسطه و پیش دانشگاهى، چه حکمى دارد؟۲–رفتار استادان و مربیان با دانش‏ آموزانى که بهائى بودن خود را آشکار می ‏کنند و یا یقین داریم که بهائى هستند، چگونه بایدباشد؟۳–استفاده از وسایلى که همه دانش ‏آموزان از آنها استفاده مى‏کنند مانند شیر آب آشامیدنى، شیر توالت و آفتابه آن، صابون و مانند آن، با این که علم به مرطوب بودن دست و بدن داریم، چه حکمى دارد؟

جواب (آیت الله خامنه ای) : همه پیروان فرقه گمراه بهائیت محکوم به نجاست هستند و در صورت تماس آنها با چیزى، مراعات مسائل طهارت در رابطه با آنها، نسبت به امورى که مشروط به طهارت است، واجب است. ولى رفتار مدیران و معلمان و مربیان با دانش‏ آموزان بهائى باید بر اساس مقررات قانونى و اخلاق اسلامى باشد.


۴-خواهشمندیم تکلیف مؤمنین را در برخورد با فرقه گمراه بهائیت و آثار حضور پیروان آن در میان جامعه اسلامى، بیان فرمائید؟ جواب :همه مؤمنین باید با حیله ‏ها و مفاسد فرقه گمراه بهائیت مقابله نموده و از انحراف و پیوستن دیگران به آن جلوگیرى کنند.

۵-گاهى بعضى از پیروان فرقه گمراه بهائیت براى ما غذا یا چیز دیگرى مى‏آورند، آیا استفاده از آنها براى ما جایز است؟ جواب :از هرگونه معاشرت با این فرقه ضالّه مضلّه، اجتناب نمائید.

۶–بهائیان بسیارى در اینجا کنار ما زندگى می ‏کنند که رفت و آمد زیادى در خانه‏هاى ما دارند. عده‏اى مى‏گویند که بهائى‏ها نجس هستند و عده‏اى هم آنها را پاک مى‏دانند. این گروه از بهائى‏ها اخلاق خوبى از خود آشکار مى‏کنند، آیا آنها نجس هستند یا پاک؟جواب :آنها نجس و دشمن دین و ایمانِ شما هستند، پس فرزندان عزیزم جدا از آنها بپرهیزید]۱[ .


حال شما به سخنان هیتلر، دیکتاتور بزرگ بنگرید که چگونه یهودیان را حیواناتی وحشی، فاسد، خائن می داند که باید با آنها به جنگ پرداخت و آنها را نابود کرد.


"یهودی موجودی خودخواه- سهل انگار و خائن به کشور و خانواده خودش است. اگرروزی کشوری را صاحب شوند یا ان را مال خود بدانند این کشور را وسیله خرابکاری جای دیگر قرار میدهدند ."کتاب نبرد من- صفحه ۴۷" یهودی کسی نیست که اشتی پذیر باشد باید همه را نابود ساخت "(نبرد من- صفحه ۱۲۴)

" مذهب برای انها(یهودیان) بازیچه ای است که می انند مانند سایر چیزها ان را ازدیگران بدزدند.(نبرد من صفحه ۱۹۲)

اگر من روزی در مقابل یهودیان به دفاع برخیزم دفاع من جهاد بزرگ من ست که خداوند ان را فرمان داده است "(کتاب نبرد من- صفحه ۵۰)

" بااین نمونه ها کم وبیش به کیفیت اخلاقی انان(یهودیان)اشنا شدم اما تنها چیزی که برای من نامفهموم می ماند نفرت وبدبینی شخصی بود که نسبت به ملت المان داشتندو با این که خودشان یهودی المانی بودند با المانی های غیر یهودی خصومت می ورزیدند و همین احساس سبب می شد که ارزش خود را در برابر ملت از دست داده و تاریخ را الوده ومردان بزرگ و سرشناس خود را در گل ولای فرو میبردند ." (کتاب نبرد من- صفحه ۴۶)

" تمدن امروز توانسته است وحشی های امازون و سیاه پوستان دور از تمدن را که چون حیوانات میزیستند به سوی قوانین انسانی بکشاند ولی در عمل مشاهده شده است که این قوم (یهودیان) خارج از طبیعت از وحشی های بی تمدن هم بی احساس تر بودند." (کتاب نبرد من- صفحه ۴۷)



" انها(یهودیان) در فن صحبت کردن دیالکتیک مخصوصی داشتند و در سفسطه بازی بسیار ماهر و استاد بودند. به تصور اینکه طرف مقابل چیزی درک نمیکند با به کاربردن بعضی کلمات فریب دهنده مانندملت وآزادی واستقرارامنیت میدان راخالی میکردند به طوری که طرف مقابل خلع سلاح میشداماچون عاجزودرمانده میماندند چون شکست خوردگان جبهه جنگ که راه فرار به رویشان بسته شده خود را به حماقت می زدند.( کتاب نبرد من- صفحه ۴۷ (


" برای من روشن شد حزبی که اعضای فعال ان دشمن سرسخت ما به شمار میایند ازافرادی تشکیل شده که اختیار زندگی یک ملت را دست دارند و برای نابودی ان نقشه میکشند. زیرا من به طور کلی عقیده داشتم که یک نفر یهودی نمی تواند المانی باشد) ."نبرد من- صفحه ۴۹(

اگر یهودی با ایمان دیوانه کنند های که به مارکسیست دارد روزی در زمین در رویزمین پیروزی به دست بیاورد؛ تاج او روی مرگ عالم انسانی است و طولی نخواهدکشید که در روی زمین موجود زنده ای باقی نخواهد ماند) نبرد من - صفحه ۵۰")


یهودیان را به طور نمونه می توان نقطه مقابل نژاد اریا دانست شاید در این جهان هیچ ملتی مانند یهود وجود نداشته باشد که اساس ان زندگی ان ها حفظ جان و منافع خویش باشد) "نبرد من صفحه ۱۸۷("


هرگز ممکن نیست غریزه فداکاری و نفع دیگران رابر منافع خود مقدم شمردن در نزدیهودیان تقویت شود چون خود را وابسته به هیچ تمدن نمی داند وبرای خودشان زندگی یکنند" (نبرد من صفحه ۱۸۷")


انچه راکه یهود در میدان صنعت و هنر ارائه میدهد غیر از دزدی و چپاول فکر نیست .به جای اینکه به خود زحمت بدهدوبرای ایجاد یک چیز تازه فکر کند از افکار و اندیشه دیگران استفاده میکند."( نبرد من- صفحه۱۸۹ )

" یهودیان در هر کشوری که بودند دارای امتیاز مخصوص نژاد خودشان بوده اند انهاهرگز نسبت به یک مذهب مخصوص ایمان و عقیده ای نداشتند و در هر موقع که وضع ایجاب میکرد یاموردسوء ظن قرارمیگرفتند دست از مذهب و عقیده خود کشیده و به صورت پیروان مذهب ان کشور در می امدند زیرا به عقیده انان مذهب و عقیده برای تامین اسایس زندگی است واگرلازم شودبرای زندگی کردن هرکس میتواندبه هرعقیده وایمانی که کقتضی باشد در اید. ( نبرد من صفحه ۱۹۲(


یهودی چون موجودی نیست که بگذارد دیگران به او حمله کنند همیشه نقش حمله کننده را بر عهده دارد و نه فقط با حمله کنندگان دشمنی دارد بلکه کسی که بخواهد با افکارانان مقاومت کند در جبهه مقابل انها قرار خواهد گرفت ) نبردمن صفحه ۲۱۲")


انقلاب عظیمی را که ما در نظر داریم به وجود بیاوریم اساس ان روی این فلسفه پایه گذاری شده است که اگر خطر یهود از المان دور نشود دیر یا زود یهودیان دنیا رامی بلعندوآقاوفرمانروای دنیا خواهند شد)نبرد من صفحه ۲۱۴) .


به بازی گرفتن جهانیان و جنگ خانمان سوز


دیکتاتورها همواره جهانیان را به سخره گرفته و برای جان انسانها پشیزی ارزش قائل نیستند. تجاوزات هیتلر در اروپا و آزار و شکنجه یهودیان توسط او سبب شده بود که در سال ۱۹۳۹ جنگ جهانی دوم آغاز شود. جنگی که در آن بیش از صد میلیون نفر جنگیدند و در طول آن کشورهای مختلف تمام توان اقتصادی و علمی خود را بر روی ساخت تسلیحات جنگی متمرکز کردند. جنگ جهانی دوم باعث کشتار دسته جمعی هولوکاست و بمباران هسته ای هیروشیما و ناکازاکی شد. در طول این جنگ خانمان سوز بیش از هفتاد میلیون نفر کشته شدند و چندین شهر بزرگ اروپا با خاک یکسان شد. دیکتاتورها همواره برای قدرت طلبی و طمع خود برای کسب به اصطلاح افتخارات همانند هیتلر نعره می کشند تا عوام را برای راهی خطرناک که پایانش جز نابودی نیست رهنمون سازند. دیکتاتورها در دنیای مهوم و خیالی خود، کشور را در اوج افتخار می بینند و جنگ را تنها راه عبور از بحران خود ساخته می دانند.

سخنرانی هیتلر در اول سپتامبر ۱۹۳۹ چند روز قبل از آغاز جنگ جهانی دوم :

"من با قلبی شجاع و روحی قوی داخل این مبارزه می‌شوم. سراسر حیاتم عبارت از نبردی است که منحصراً برای ملت خود و برای تجدید عظمت آلمان صرف کرده‌ام. در تمام این مبارزه یگانه شعارم این بوده است «ایمان نسبت به ملت آلمان». در دنیا کلمه‌ای وجود دارد که من هیچ‌وقت آنرا قبول ندارم و آن کلمة «تسلیم» می‌باشد، ولی اگر کسی تصور کند که شاید ما به سوی ایامی تیره و دشوار می‌رویم، از او تقاضا خواهم کرد زمانی را به خاطر آورد که پادشاه «پروس» با آن کشور بسیار کوچکش توانست با یکی از بزرگترین ائتلاف‌های جهان مواجه گردد، با این همه موفق شد که طی سه پیکار سخت پیروز شود زیرا که آن پادشاه دارای قلبی شجاع و مملو از ایمان بود که ما امروز به آن نیازمندیم. من این جمله را در برابر دنیا تأکید و خاطر نشان می‌کنم که دیگر هیچ‌گاه در تاریخ آلمان نوامبر ۱۹۱۸ تکرار نخواهد شد."


حال به سخنان علی خامنه ای بنگرید که کشور را در سراشیبی اضمحلال قرار داده است و وارد راهی بی بازگشت می کند که سودی جز تحریم، فقر و فلاکت ونابودی صد ها و شاید میلیون ها انسان بی گناه در آن نیست.


"حرکتمان از اول انقلاب تا امروز سیر صعودى داشته است. نتیجه‌ى این حرکتِ سیر صعودى هم پیشرفتى است که تا امروز حاصل شده است. آن مقدارى که به تناسب سالها ما به دست آورده‌ایم.


حال مسئله‌ى تحریم را مطرح کردند. امروز دشمنان ما، رادیوها، بعضى‌ها هم با اینها همزبان میشوند، هى مسئله‌ى تحریم را بزرگ میکنند، بزرگ میکنند. تحریم مال امروز و دیروز نیست؛ از اوائل، تحریم وجود داشته است. البته تشدید کردند، اثر نکرده؛ باز تدبیر دیگرى اندیشیدند، اثر نکرده است. تحریم از اول بوده است. امروز دشمنان ما - چه دولت آمریکا، چه بعضى از دولتهاى اروپائى - تحریم را مرتبط کرده‌اند به مسئله‌ى انرژى هسته‌اى. دروغ میگویند. آن روزى که اینها تحریمها را برقرار کردند، انرژى هسته‌اى در کشور نبود؛ صحبتش هم نبود.


دیکتاتور در حالی سخن از تحریم از اول انقلاب به میان می آورد که هیچگاه سابقه چنین تحریم های کمرشکنی در میان نبوده است. با نگاهی به تاریخچه تحریم ها در خواهیم یافت، برخلاف گفته علی خامنه ای تحریم ها پیش از این، کشور را اینچنین فلج نکرده بود.

تاریخچه تحریم ها


به دنبال تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام و به گروگان گرفتن کارکنان سفارت، باعث آن شد تا برای نخستین بار آمریکا از ابزار تحریم برای مقابله با اقدام دانشجویان استفاده کند. پس از قطع روابط ایران و آمریکا در تاریخ ۱۸ فروردین سال ۱۳۵۹، امریکا ۱۲میلیارد دلار از دارایی های دولت ایران را مصادره کرد. در جریان جنگ ایران و عراق نیز امریکا مصوبه سازمان ملل مبنی بر عدم فروش تسلیحات نظامی به ایران و عراق، را علیه ایران اجرایی کرد. تحریمی که البته از سوی جامعه جهانی و دوستان آن زمان جمهوری اسلامی رعایت نشد و فروش تسلیحات به ایران و عراق صورت می گرفت.


در سال ۱۳۶۶ رونالد ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا به اتهام حمایت جمهوری اسلامی از تروریسم تحریم های بیشتری را علیه ایران اعمال کرد. در اواخر دوره ریاست جمهوری ریگان امریکا به این نتیجه رسید که پیشرفت نظامی ایران می تواند منافع ایالات متحده در خاورمیانه را تهدید کند. براساس این تحلیل امریکا تحریم های اقتصادی دیگری را در مه ۱۹۹۳ علیه ایران تصویب کرد. تحریم هایی که با عدم همراهی کشورهای اروپایی به بن بست خورد و ناکام ماند. آمریکا انتظار داشت آلمان، انگلیس و فرانسه از خرید نفت ایران خودداری کنند، امری که هیچگاه در آن مقطع عملی نشد. این کشورها این خواسته امریکا را یک جانبه و غیرمنطقی می دانستند. در آن زمان این تحریم های سال۹۳ به نتیجه نرسد.


اما اوج فعالیت های تحریمی علیه ایران در قرن بیستم مربوط به دوره بیل کلینتون، رییس جمهور دموکرات امریکا است. در آوریل ۱۹۹۵ (اردیبهشت ۷۴) بیل کلینتون تصمیم گرفت برای اثر گذاری بیشتر تحریم ها تمام روابط اقتصادی اعم از خرید نفت و سرمایه گذاری در ایران را قطع کند. کلینتون با اعمال این سیاست به دنبال آن بود که متحدان امریکا را با تحریم ها همراه کند. براساس قانونی که به امضای کلینتون رسید و قانون «ایلسا» نامیده شد، امریکا هر شرکتی را که با ایران بیش از ۲۰ میلیون دلار تجارت داشت تهدید به تحریم کرد. اما این سیاست کلینتون هم جواب نداد و کشورهای اروپایی در تحریم های جدید نیز با امریکا همراهی نکردند، حتی بریتانیا با در پیش گرفتن سیاست «گفت وگوهای انتقادی» راه جدیدی را در پیش گرفت و امریکا را در تحریم یک جانبه ایران تنها گذاشت.


پس از روی کار آمدن دولت محمد خاتمی در سال ۱۳۷۶( ۱۹۹۷) امریکا وارد فرآیند آسان گیری در تحریم ها شد. روابط ایران با کشورهای اروپایی روز به روز بهبود یافت و حتی بحث پیرامون از سرگیری روابط ایران و امریکا مطرح شد. اما پس از روی کارآمدن بوش در امریکا و حملات یازده سپتامبر، روابط ایران و امریکا با دیگر رو به تنش پیش رفت. بوش ایران را در کنار کره شمالی و عراق به عنوان محورهای شرارت در جهان معرفی کرد. با روی کار آمدن محمود احمدی نژاد در سال ۲۰۰۴ و سخنرانی وی مبنی بر حذف اسرائیل از صفحه روزگار در همان زمان بود که بحث پرونده هسته یی ایران آرام آرام به عنوان یکی از دغدغه های اصلی غرب مطرح شد. ایران که در اواخر دوره ریاست جمهوری خاتمی فعالیت های هسته یی خود را به حالت تعلیق در آورده بود با روی کارآمدن احمدی نژاد به این تعلیق پایان داد. بحث پرونده هسته یی و اتهام حمایت ایران از «گروه های تروریستی» باعث شد که شیب فشار غرب به ایران روز به روز تندتر شود.

پارانویای دیکتاتور

حال با گذشت زمان و اوجگیری فعالیت های هسته ای ایران، دامنه فشارها و تحریم ها هر روز بیشتر و گسترده تر شده است. تحریم ها پیش از این که تنها بخش کوچکی از منابع را هدف قرار داده بود حال صنعت نفت و گاز ایران را نشانه رفته است. صادرات نفت ایران در طول تمامی دوران گذشته بعد از تحریم ها به یکباره کاهشی ۴۰ درصدی را تجربه می کند. به گفته آژانس بین‌المللی انرژی در ماه آوریل و مه سال جاری صادرات نفت ایران به ۱.۵ میلیون بشکه در روز رسیده است و این در حالی است که به گفته این آژانس در اواخر سال ۲۰۱۱، ایران روزانه ۲.۵ میلیون بشکه در روز صادر می‌کرد. در گزارش آمده است که در حال حاضر ایران روزانه ۳.۳ میلیون بشکه نفت استخراج می‌کند و نفت استخراجی به فروش نرفته را ذخیره می‌کند. میزان نفت استخراجی ایران در سال گذشته، ۳.۵ میلیون بشکه در روز بود. این کاهش صادرات نفت خود را بخوبی در اقتصاد نفتی ایران نمایان کرده است. افزایش یکباره نرخ ارز، بی ارزش شدن واحد پول ملی و خالی شدن سفره خانواده های ایرانی از دیگر پیامدهای دیگر تحریم هاست که تنها بدنه طبقه ضعیف جامعه را هدف قرار می دهد.


در جایی دیگر رهبر جمهوری اسلامی گفته است: "تحریمهائى که همه‌ى عقلا و انسانهاى باانصاف عالم وقتى نگاه میکنند، مى‌بینند اینها کارهاى غیر منطقى و در واقع وحشیانه است؛ این یک جنگِ با یک ملت است. البته در این جنگ هم به توفیق الهى مغلوب ملت ایران خواهند شد."


"پیشرفتهاى همه‌جانبه‌ى کشور ما در دو دهه‌ى اخیر واقعیتى است که در برابر چشم همگان قرار دارد و رصدکنندگان رسمى بین‌المللى مکرراً بدان اذعان کرده‌اند؛ و این همه در شرائط تحریمها و فشارهاى اقتصادى و تهاجم تبلیغاتى شبکه‌هاى وابسته به آمریکا و صهیونیسم اتفاق افتاده است. تحریمهائى که یاوه‌گویان، آن را فلج‌کننده نامیدند، نه تنها ما را فلج نکرده است و نخواهد کرد، بلکه گامهاى ما را محکمتر، و همت ما را بلندتر، و اطمینان ما را به درستى تحلیلهاى خود و نیز به توانائى درون‌زاى ملتمان راسختر کرده است."


دیکتاتورها همواره خود را پیروز می دانند و در افکار بیمار گونه خود می پندارند که تمامی دنیا به جنگ به آنها برخواسته اند. دنیای آنها مملو از پارانویای خیانت و دشمنی و توطئه است. ترس از شکست لحظه ای آنها را آسوده نمی گزارد. این ترس همواره افکار خطرناک که جنبه خودکشی و یا مرگ یا زندگی را دارد در آنها تقویت می کند. از نظر هیتلر در روسیه یهودیها الهام بخش کمونیسم بوده و آن را رهبری می کردند، لذا این باور در زمان جنگ بر تعصب وی برای تهاجم به روسیه دامن می زد. هیتلر همواره می پنداشت که حالا بلشویسم شرّ دیگری است که یهودیان بر پا داشته اند. او در افکار پارنویایی خود می پنداشت که توطئه بین المللی یهودی به وجود آمده و مارکسیم بین المللی و امور مالی جهانی را در برگرفته است. هیتلر هم مانند دیگر افراد یهود ستیز نظرش این بود که وجود سند موسوم به «پروتکل های سران یهود» ادعای او را ثابت می کند(۲۴) اما واقعیت این بود که دستگاه پلیس مخفی روسیه تزاری،‌ معروف به اواخرانا(۲۵)، قبل از جنگ جهانی اول آن سند را جعل کرد تا ناخشنودی مردم روسیه را از رژیم تزاری، متوجه یهودیان بنماید]۲[.


صدور فرمان تشکیل گروه حمله «SA» و سازمان «FC» یا و احدهای مسلح برای سرکوب جنبش های انقلابی بر همین اساس بود. همه ی مشاوران هیتلر بنا بر همان تفکرات با او هم رای وهم عقیده بودند که به آلمان خیانت شده است و اکنون با «تهدید سرخ» روبه رو هستند. قتل عام ۶ میلیون یهودی، تعقیب وکشتار مخالفان برپایی کورهای آدم سوزی و گورهای دسته جمعی تماماً فرامین مرگبار هیتلر را در تاریخ است که به عنوان نسل کشی ثبت شده است ]۳[.


سخنان آیت الله خامنه ای نیز حکایتی یکسان از افکار مشابه دیکتاتورها در مورد پارانویای توطئه جهانیان علیه آنها را دارد. در سخنرانی های رهبر جمهوری اسلامی به ندرت می توان سخنانی یافت که واژه دشمن و دسیسه آنها برای براندازی او وجود نداشته باشد. گویا سیاستمداران تمام دول شرقی و غربی تمامی کارها و برنامه های سیاسی و اقتصادی خود را فرو گزارده اند و تمامی هم و غم آنها براندازی دیکتاتور است. این طرح توطئه طیف گسترده ای از موضوعات را از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ و حتی هنر را در بر می گیرد.


” یکى از نکاتى که باید در مواجهه‌ى با دنیاى غرب کاملاً به آن توجه داشت، عامل و ابزار هنرى است که در اختیار غربى‌هاست. اینها از هنر حداکثر استفاده را کرده‌اند براى ترویج این فرهنگ غلط و منحط و هویت‌سوز؛ بخصوص از هنرهاى نمایشى، بخصوص از سینما حداکثر استفاده را کرده‌اند. اینها به صورت پروژه‌اى یک ملت را تحت مطالعه قرار میدهند، نقاط ضعفش را پیدا میکنند، از روان‌شناس و جامعه‌شناس و مورخ و هنرمند و اینها استفاده میکنند، راههاى تسلط بر این ملت را پیدا میکنند؛ بعد به فیلمساز، به فلان بنگاه هنرى در هالیوود سفارش میکنند که بسازد و میسازد. بسیارى از فیلمهائى که براى ماها و براى کشورهائى نظیر ما میسازند.”


شما عمق پارانویای آقای خامنه ای را ببینید که تا کجا ریشه دوانده است، ارگان های تبلیغی و فرهنگی حکومت با تمامی ابزار سانسور همواره در اختیار اهداف سیاسی و فرهنگی حکومت بوده اند، حال رهبر جمهوری اسلامی آنها را متهم به درافتاد در سکولاریسم و توطئه دشمن می کند.


” مراقب باشیم دچار سطحى‌گرى و ظاهرگرائى نشویم، دچار تحجر نشویم – این یک طرف قضیه است – دچار سکولاریسمِ پنهان هم نشویم. گاهى اوقات در ظاهر، تبلیغات، تبلیغات دینى است؛ حرف، حرف دینى است؛ شعار، شعار دینى است؛ اما در باطن، سکولاریسم است؛ جدائى دین از زندگى است؛ آنچه که بر زبان جارى میشود، در برنامه‌ریزى‌ها و در عمل دخالتى ندارد.”

سیاست های هسته ای و مشاوران نادان

سیاست های هسته ای حکومت یکی از حساس ترین و چالش برانگیزترین، سیاست های خارجی حکومت است. پروژه هسته ای تمامی برنامه ها داخلی و سرنوشت یک ملت را در گرو خود قرار داده است. این موضوع خود یکی از اشتباهات مهلک و مرگباری است که حکومت برای مردم خویش به ارمغان آورده است. در طول تمام این مدت حکومت می توانست با سیاست های معقول بر پایه اعتماد سازی متقابل این موضوع ( سیاست هسته ای) را به نقطه قوت برای همدلی و انسجام ملی میان ایرانیان تبدیل سازد. اما آنچه شاهد آن بودی تقابل با غرب و رجز خوانی در دستور کار حکومتگران جمهوری اسلامی قرار گرفته است. ترس از شکست و سر خم کردن در برابر قوانین بین المللی، دیکتاتور را به فکر خودکشی و یا خودزنی (جنگ خانمانسوز) انداخته است.

حتی اگر بپذیریم که جمهوری اسلامی به دنبال ساخت بمب اتم نیست و سلاح کشتار دسته جمعی را گناه و حرام می داند، آیا دنبال کردن این سیاست ها ارزش تمامی این همه مشقت، فقر، تحریم و نابودی زیر بناهای اقتصادی کشور را دارد؟ گویا همیشه تاریخ در مورد دیکتاتورها قضاوت و سرنوشتی یکسانی را رقم زده است، سرنوشتی که جز مرگ و نابودی برای خود و مردمان کشور خود دستاوردی دیگری را به ارمغان نیاورده است. کافیست به پیامدهای جنگ جهانی دوم و مرگ میلیون ها انسان بی گناه نظری بیفکنیم تا دستاوردهای دیکتاتورها را در ورای تفکرات مشاوران نادان و متملق دریابیم.

پی نوشت ها:

0 نظرات:

ارسال یک نظر