خبری در روزنامه تلگراف لندن در ۲۲ اوت به چاپ رسید که متن آن از لحاظ محتوایی برای اکثر ایرانیان و آن دست از غیر
ایرانیان که کمی با ماهیت نظام اسلامی آشنایی دارند، نه تازگی داشت و نه جذابیت، ولی البته نگران کننده بود.
این روزنامه پرتیراژ
بریتانیایی نوشت: " منابع خبری و مقامات ارشد امنیتی کشورهای غربی این خبر
را تأیید کردهاند که آیتالله خامنهای به سپاه قدس دستور داده است تا حملات خود
علیه غرب و متحدانش را تشدید کند." (منبع) مردم ایران طی ۳۳ سال سلطه جمهوری اسلامی بر تمامی شئون شهروندان،
همواره شاهد ترورهای دهشتناک مخالفان و منتقدان در داخل و خارج از ایران بودهاند
و بنابراین از این نظر، این خبر تازگی ندارد. هدف این ترورها پیشبرد خط « النصر
بالرعب » بوده است. غربیها و شهروندان دیگر کشورها از جمله اسراییل نیز از آماج
حملات تروریستی و مرگبار حکومت اسلامی بوسیله عوامل خارجی خود در امان نبوده است.
با این حال با قاطعیت نمیتوان
صحت خبر روزنامه تلگراف را تصدیق کرد، زیرا تنها با اطلاعات کامل، مستند و تصدیق
شده میتوان خبر و موضوعی را تحلیل و بر اساس آن اظهار نظر کرد. اما تنها بر پایه
دادههای خود میتوان این گونه مسئله را طرح کرد که آیا در چنین زمان خطیری که
منطقه آبستن تحولات عظیمی است، حکومت انگیزه و پتانسیل برای چنین اعمال تروریستی
را دارد.
در بخشی از این گزارش
آمده که مقامات امنیتی غرب به روزنامه تلگراف گفتهاند: "نتیجهگیری
استراتژیک ایران بدین نحو است که این کشور در مقابل تهدید امنیت ملیاش « نمیتواند
منفعلانه عمل کند». با توجه به تهدیدات جدید مطرح شده در منطقه و حمایت غرب از
ارتش آزادیبخش سوریه، ائتلاف استراتژیک ایران با سوریه در معرض خطر است و این
مسئله میتواند دسترسی ایران به حزب الله لبنان را به طور جدی مختل کند."
جدا از این گزارش روزنامه
تلگراف، در خبرها و گزارشهای رسانههای مستقل، از پیش آمده که جمهوری اسلامی کمکهای
شایانی به اسد در جهت بقای حکومتش کرده است، اما به واقع چرا باید در حالی که تمامی
کشورهای منطقه و مردم سوریه برای برانداختن حکومت خونریز و جنایتکار اسد همراه و
همرای شدهاند، جمهوری اسلامی از تمام ظرفیتهای نظامی، مخابراتی و اطلاعاتی،
لجیستیکی و دیپلماتیک خود استفاده کند تا مگر چند صباحی به عمر حکومت اسد در سوریه
قوام و دوام بخشد؟ همواره گفتهاند علاج واقعه را قبل از وقوع باید کرد. پس چرا
کشورهای غربی و بویژه اروپایی با تمامی مدارک و مستنداتی که از ترورهای جمهوری
اسلامی علیه مخالفان و حتی شهروندان خود داشته است (منبع)، و این خود نقض
فاحش حقوق بشر محسوب میشود، برای یکبار هم که شده در مقابل چنین اعمال ننگینی
ایستادگی نکردهاند و پرونده ترورهای این رژیم را به شورای امنیت نبردهاند؟
درسهای
بهار عرب و جنبش سبز
نزدیک به دو سال از آغاز
بهار عرب و تحولات منطقه که از شمال آفریقا آغاز شد، گذشته است. قبل از آن، پیشلرزههای
این تحولات عظیم در نقطهای دیگر احساس شد که کانون آن ایران بود. جنبش سبز با
تمامی فراز و فرودهایش، در سه سال گذشته تاثیر بی چون و چرایی بر این تحولات داشته
است. در زمان شکلگیری جنبش سبز بعد از انتخابات پر
مناقشه در سال ۱۳۸۸، به اذعان تمامی کارشناسان، چشم و گوش تمامی
جهانیان و به خصوص مردم خاورمیانه به تحولات ایران معطوف شده بود. این جنبش درسهای
آموزنده بسیاری را در اختیار مردم تشنه به آزادی و دموکراسی در خاورمیانه گذارد؛
استفاده از پتانسیل عظیم شبکههای اجتماعی در جامعه با بکارگیری ابزارآلات مدرن،
تشکیل هستههای محلی غیرمتمرکز و با رهبری غیرمتمرکز، برگزیدن شیوههای مبارزاتی
بدون خشونت، تشویق و ترغیب بدنه اصلی نیروهای سرکوبگر و حامی حکومت برای خروج از
دایره قدرت و بسیاری از شیوههای دیگر را در دوران شکوفایی و بلوغ جنبش سبز به
دفعات شاهد بوده و در مورد آن خوانده و شنیدهایم. بیشک نمیتوان از کنار این درسهای
آموزندهای که مردم ایران در اختیار دیگر مردم منطقه گذارد، به آسانی گذشت.
البته جنبشهای عربی
منطقه نیز در دو سال گذشته درسهای فراموشناشدنی و تاثیرگذاری را نیز در اختیار
مردم ایران قرار دادند: صبر و پایداری، غلبه بر ناامیدی حاصل از سرکوب لگامگسیخته
حکومت، اتحاد و اجتماع اپوزیسیون بر روی نقاط مشترک و دوری از تفرقهای که یا
خودساخته است یا حکومت آنرا دامن زده، انتقال بدنه اصلی رهبری جنبش به خارج از کشور،
تاکید و اصرار بر تغییرات بنیادی در ساختار سیاسی کشور و بسیاری از موارد دیگر.
رهبر جمهوری اسلامی و حلقه امنیتی و اطلاعاتی حکومت دو سال پیش توانست از خطری جدی
که موجودیت کل نظام را تهدید میکرد برای مقطعی بگریزد، اما رژیم نیک میداند که
در عصر تکنولوژی و ارتباط گسترده مردم در دهکده جهانی، این اطلاعات و درسهای
آموزنده از هر سوی جهان مرتب در حال دست به دست شدن و بازآموزی است. بیجهت نیست
که پارازیتها بر روی شبکههای خبری ماهوارهای فارسی زبان و خارجی بوسیله دستگاههای
خریداری شده از روسیه، هر روز شدیدتر و دامنه آن در سراسر کشور گستردهتر میشود.
فیلترینگ بر روی سایتهای خبری و تحلیلی شدیدتر و ابزار آن پیچیدهتر شده است و هر
روز صحبت از طرح اینترنت پاک، حلال و ملی، شکل جدیتری به خود میگیرد.
اما سئوال اساسی اینجاست
که آیا حکومت توانسته برای آنچه جنگ نرم دشمنان میخواند و ما آن را گردش آزاد
اطلاعات مینامیم، راه چارهای اندیشیده و این چرخه سریع گردش اطلاعات را آهسته و
یا متوقف کند؟ جواب منفی است. حتی با خرجهای میلیاردی نیز نتوانسته است این گردش
را کند کرده و از نفس بیاندازد. بی شک امواج سهمگین سیر تحولات منطقه، بعد از
سرنگونی رژیم اسد به ایران خواهد رسید. برای آن زمان، اپوزیسیون باید اختلافات
خودساخته و بی ارزش را کنار گذاشته و از هم اکنون با برنامهای منسجم از فرصتهای
به دست آمده نهایت استفاده را ببرد. اپوزیسیون باید بداند که فرصت همواره برای
تغییرات بنیادی در یک کشور در دسترس نیست و در این برهه زمانی، جای هیچ نوع جنگ
برای قدرتگیری هیچ حزب و دستهای برای آینده ایران نیست. اولین قدم تشکیل کنگرهای
ملی با شرکت تمامی گروهها و احزاب مخالف از هر گرایش و تفکر است تا راه برای هدف
اولیه یعنی برکناری حکومت جمهوری ولایت فقیه و سپس انتخابات آزاد برای تعیین نوع و
شکل حکومت، هموار شود.
حکومت از هماکنون در حال
برنامهریزی حساب شده برای مقابله با خطرهای آتی است، جمهوری اسلامی از فاز برخورد
نرم و نرمافزاری گذشته، آلارمهای خطرش به صدا درآمده و وارد فاز عملیاتی سخت و
میدانی شده است. تهدیدات حیدر مصلحی، وزیر اطلاعات، و دیگر مقامات امنیتی رژیم
برای مقابله با غرب تا اینجای کار عملی شده است (منبع). ترورهای مشابه با شیوههای یکسان
شهروندان و دیپلماتهای اسرائیلی در بانکوک، تفلیس، دهلی نو و بلغارستان تا به حال
جان ۶ نفر را گرفته و دهها نفر را زخمی کرده است. این
عملیات تروریستی هر بار ابعاد پیچیدهتری بخود گرفته است. اگر سپاه قدس در تایلند
و تفلیس از عوامل غیر حرفهای استفاده کردند که به ناکامی و افتضاح کشیده شد (منبع)، در مقابل،
عملیات در بلغارستان با بهرهگیری از عوامل غیر ایرانی، بسیار بینقص و بدون
گذاردن کوچکترین ردپایی از عامل ترور (دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی نتوانستند در
ساعات اولیه هویت اصلی و ملیت وی را تشخیص دهند) جان چندین نفر را گرفت، با این
حال نخست وزیر بلغارستان پس از دیدار با نخست وزیر انگلستان طی مصاحبهای مطبوعاتی
به نقل از دیوید کامرون گفت که اطلاعاتی در اختیار دارد که نشان میدهد جمهوری
اسلامی و حزب الله لبنان در پس انفجار اتوبوس گردشگران اسرائیلی در فرودگاه بورگاس
بودهاند.(منبع) چندی پیش نیز
روزنامه واشنگتونپست نیز در گزارشی به نقل از منابع اطلاعاتی و امنیتی غرب از طرح
تروریستی جمهوری اسلامی برای ترور دیپلماتهای آمریکایی، اسراییلی و یهودیان در
هفت کشور جهان پرده برداشت (منبع). از این پس،
جمهوری اسلامی برای بقا میجنگد و در این راه، ویرانی کشور، کشته و زخمی شدن
هزاران و حتی میلیونها انسان بیگناه برای او محلی از اعراب ندارد، چرا که به گفته
آیت الله خمینی مهم " حفظ نظام است که از اوجب واجبات است."
سقوط
اسد، حلقه محاصره تروریست ها
۱. کمکهای مالی - بعد از جنگ ۳۳ روزه اسراییل با حزب الله لبنان در سال ۲۰۰۶، اغلب زیر ساختهای لبنان بهخصوص در جنوب کشور،
بطور کامل نابود شد، بسیاری از نیروها و فرماندهان ارشد حزب الله لبنان کشته یا
اسیر شده و قدرت نظامی و انبارهای تسلیحاتی و موشکی آن نابود شد. اما در کمتر از
یک سال توسط جمهوری اسلامی، نه تنها انبارهای موشکی حزب الله به حالت اصلی خود
بازگشت بلکه به موشکهایی با برد بیشتر و بالاتر تجهیز شد. در سال ۲۰۰۲، کمکهای مالی جمهوری اسلامی به حزب الله رقمی
بالغ بر ۶۰ تا ۱۰۰ میلیون دلار تخمین زده شده است (منبع) که بعد از جنگ اسرائیل با حزب الله این
مبلغ به ۲۰۰ تا ۳۰۰ میلیون دلار در سال جدای از مبالغی برای بازسازی جنوب لبنان، برآورد
شده است (منبع). ولید فرز،
مدیر ارشد پروژه « آینده تروریسم در بنیاد دفاع از دموکراسی» در واشنگتون، در
مقالهای بر پایه اطلاعاتی مستند، مدعی شده است که از سال ۲۰۰۸ به بعد، این کمکهای مالی از ۳۰۰ میلیون دلار در سال به مبلغی حدود ۱ میلیارد دلار افزایش یافته است. (منبع اول، منبع دوم)
۲. کمکهای تسلیحاتی و نظامی- پیش از جنگ ۳۳ روزه، تعداد راکتهای کوتاهبرد حزب الله در حدود
۱۰ تا ۱۶ هزار راکت تخمین زده شده که پس از جنگ این تعداد بر اثر حملات هوایی
ارتش اسراییل و تخریب آن به هفت هزار رسید که بر اساس تخمین سال ۲۰۱۰ با کمکهای نظام اسلامی این تعداد به چهلهزار
رسیده است (منبع). همچنین حزب
الله بعد از جنگ به موشکهای دور برد دست یافت. حزب الله تا سال ۲۰۱۰ با ۵۰۰ موشک زلزال با برد ۱۲۳، ۲۱۷ و ۲۹۷ کیلومتر که میتواند تلآویو را هدف قرار دهد و همینطور به موشکهای
فجر ۳ و ۵ با برد ۴۵ تا ۷۰ کیلومتر که میتواند به شهرهای شمالی اسرائیل از
جمله حیفا (سومین شهر بزرگ اسرائیل) برسد، مجهز شد. (منبع) همچنین
هواپیماهای بدون سرنشین ابابیل ۳ و مرصاد ۱ با قدرت پرتاب ۴۵ کیلوگرم مواد منفجره، بعد از جنگ ۳۳ روزه در اختیار حزب الله قرار گرفت. حزب الله با
بکارگیری رادارهای پیشرفته ساخت روسیه و اهدایی جمهوری اسلامی که عمدتاً در مرز با
اسراییل کارگذاشته شده است، به شنود و پخش پارازیت بر روی سیستمهای مخابراتی
اسراییل میپردازد. علاوه بر این، انبارهای حزب الله از موشکهای کروز ضد کشتی c-۸۰۲ ، شاهین ۱، فاتح ۱۱۰، زلزال ۲، موشکهای روسی scud مدل C و D، موشکهای روسی Sagger مدل AT-۳، و Fagot مدل AT-۴، ضد تانک روسی AT-۵Spandre ، AT-۱۳ Metis، و AT-۱۴ Kornet و آر جی پی ۲۹، پر شد که تمامی آنها برای یک جنگ تمامعیار در
منطقه کافی است. (منبع)
در بعد تبلیغاتی، شبکه
تلویزیونی « المنار»، ارگان رسمی و تبلیغی حزب الله، با پخش برنامههای آموزشی
استشهادی و تروریستی به صورت ۲۴ ساعته بر روی سه ماهواره را باید به این فهرست افزود. این شبکه ۱۵ میلیون دلار در سال هزینه دارد که تقریباً برابر
با نیمی از هزینههای سالانه شبکه تلویزیونی الجزیره است (منبع). خرج فراوان آن
را نیز حکومت اسلامی از خزانه مردم ایران میپردازد.
از نوامبر سال ۲۰۰۶ ، یعنی سه ماه پس از جنگ، هر ماه حدود ۳۰۰ نفر از اعضای حزب الله با سفر به تهران تحت آموزشهای
ویژه چریکی و رزمی نظامی قرار میگیرند و در مجموع تاکنون ۴۵۰۰ نیروی حزب الله برای طی دورههای سه ماهه آموزش
نظامی صحرایی و تمرین راکتاندازی به تهران فرستاده شدهاند. (منبع) ارقام و
تسلیحات اهدایی جمهوری اسلامی به حزب الله لبنان تنها بر حسب تخمینهای مقامات
امنیتی و نظامی دیگر کشورها برآورد و منتشر شده و این تنها گوشهای از دست دلبازیهای
میلیوندلاری حکومت اسلامی به پروکسی خود در منطقه است. تمامی این کمکها عمدتاً
از طریق هواپیماهای باربری به سوریه و از آنجا به جنوب لبنان منتقل شده و یا از
طریق کشتی و از بندر بیروت بارگیری میشود. لازم به ذکر است که گروههای مسلح
دیگری همانند حماس و جهاد اسلامی نیز از این مواهب جمهوری اسلامی متنعم میشوند.
اما با سقوط بشار اسد، تمامی این کمکهای تسلیحاتی و نظامی به عوامل نظام اسلامی
در لبنان قطع شده و حزب الله و دیگر گروههای تروریستی تحت فشار شدید از جهت تامین
تسلیحات و منابع مالی قرار خواهند گرفت.
منافع
اقتصادی غرب و حقوق بشر
یکی از عوامل اصلی که
همواره غرب و به خصوص کشورهای اروپایی را به سکوت و انفعال در برابر نقض حقوق بشر
توسط جمهوری اسلامی واداشته، منافع اقتصادی بوده است. این کشورها همواره چشم بر
روی ترور مخالفان، اعدامهای دسته جمعی، آزار و ایذای اقلیتهای مذهبی و بطور کل نقض
فاحش حقوق بشر بستهاند.
ایران یکی از اعضای
اوپک و بین چهار کشور بزرگ از نظر دارا بودن منابع گازی و نفتی است. با توجه به
آمارهای اوپک و نهادهای انرژی جهان، میزان تولید نفت ایران به اندازهای است که
این کشور را به یکی از بازیگران اصلی بازار انرژی جهان تبدیل کرده است. با وجود وابستگی هرچه بیشتر کشور به نفت و صادرات
نفتی که همانند خوره به جان اقتصاد ضعیف ایران افتاده است، همین طلای سیاه به نوعی
دیگر خود به استحکام پایه و بقای رژیم استبداد دینی خدمت کرده است و باعث شده تا
کشورها برای تامین منافع سوختی، اقتصادی و کوتاهمدت خود در مقاطعی چشم بر ارزشها
و قوانین جهانشمولی همانند رعایت حقوق بشر ببندند.
بر اساس دادههای
سازمان اطلاعات انرژی آمریکا (U.S. Energy Information Administration- eia) در سال ۲۰۱۰، ایران سومین صادرکننده نفت خام در جهان بعد از
عربستان سعودی و روسیه بوده است و تنها در نیمه اول سال ۲۰۱۱، صادرات نفت ایران به اتحادیه اروپا برابر با ۴۵۲۰۰۰ بشکه در روز و در حدود ۱۸ درصد از کل صادرات نفت ایران را شامل شده است.
فرانسه و انگلستان با خرید به ترتیب ۴۹۰۰۰ و ۱۱۰۰۰ بشکه در روز، دو کشوری هستند که بیشترین مقدار
نفت خود را از ایران وارد کردهاند. (منبع) درآمد حاصل از این فروش مبلغی بالغ بر ۷۳ میلیارد دلار برآورد شده است. این مبلغ در مقایسه
با ۷۱.۵۷ میلیارد در سال ۲۰۱۰، افزایشی ۱.۴ میلیاردی داشته است. این مبالغ، برخلاف گفتههای کذب و دروغهای
مقامات جمهوری اسلامی و به ویژه شخص محمود احمدی نژاد که وعده آوردن پول نفت بر سر
سفرههای مردم را داد، نه تنها تاثیری بر اوضاع نابسامان اقتصاد خانوادهها نگذاشت
بلکه هر روز شاهد وخیم شدن شرایط معاش طبقههای متوسط و متوسط به پایین جامعه
هستیم و در عوض ابزار سرکوب رژیم هر روز برندهتر شده است. از سوی دیگر، بنا بر
آمار اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی، مبلغ کل واردات کشور در سال ۱۳۹۰ از اتحادیه اروپا مبلغی بالغ بر ۹ میلیارد و دویست و هشتاد میلیون دلاربوده که
نزدیک به یک چهارم کل واردات کشور را شامل میشود. کشورهایی مانند آلمان،
انگلستان، ایتالیا، اتریش و هلند به ترتیب بیشترین صادرات به ایران را داشتهاند.
با توجه به این حجم بالای روابط و معاملات تجاری، بیجهت نیست که از پیش، کشورهای غربی از در مماشات با رژیم اسلامی
درآمدهاند. همین امر راه را برای لگدمال کردن حقوق بشر، سرکوب مردم و فعالان مدنی توسط نظام اسلامی، هموار کرده است.
بی شک این بازی تلخ بازندههای دیگری به جز اپوزیسیون و مردم آزادیخواه ایران خواهد داشت و آن کسانی نیستند جز
دولتمردان کشورهای غربی که سالها پیش باید در حمایت از مردم ایران و خیزش آنها و علیه ستمی که بر آنان رفته است، پرونده
ترورها، اعدامها و نقض فاحش حقوق بشر ملاها را به شورای امنیت ارجاع میدادند.
0 نظرات:
ارسال یک نظر