۱۳۹۰ آذر ۱۷, پنجشنبه

جنگ خیر علیه شر

آیا استفاده از راهکار نظامی برای پشتیبانی از مردم لیبی یا کشوردیگری با حکومتی خودکامه خونریز درست است یا خیر؟

بیش از نیم قرن از فاجعه انسانی و اشغال ننگین میدان "بوداپست" توسط ارتش سرخ و سرکوب مردم آزادی‌خواه در مجارستان می‌گذرد؛ فاجعه‌ای انسانی که می‌رفت آرزوهای برباد رفته مردمی تشنه آزادی را برای همیشه به یأس بدل کند. اگرچه با سقوط امپراطوری دروغین شوروی، بهار آزادی در بلوک اروپای شرقی دمیدن گرفت، اما ترس از فرجام شکست قیام علیه حکومت‌های خودکامه تا سال‌ها برای تمامی مردم طالب صلح و آزادی به کابوسی تبدیل شد و پرسش‌های فراوانی را در ذهن همه آزادی‌خواهان جهان مطرح کرد که چگونه جامعه جهانی در پی فاجعه انسانی در کشورهای دیگر می‌تواند واکنش نشان دهد؟ این پرسش با وارد شدن به قرن جهانی شدن و انقلاب تکنولوژیک رنگ و بوی تازه یافت. فجایع انسانی دیگری همانند نسل‌کشی در سودان تحت حاکمیت عمرالبشیر و کشتار شیعیان عراقی در سال ۱۹۹۴ در پی جنگ اول خلیج فارس شوکی دیگربار به وجدان به اغما رفته جهانیان وارد ساخت ولی باز پاسخی درخور توجه جز انتشار قطعنامه‌ای ضعیف در شورای امنیت سازمان ملل و نکوهش بی‌نتیجه بین‌المللی از جانب کشورهای غربی را در پی نداشت.


مسئولیت پشتیبانی


نخستین‌بار کوفی‌عنان در سال ۱۹۹۵ بود که در پی نسل‌کشی ده‌هاهزار نفردر رواندا در پی یافتن پاسخ حقوقی، سازمان ملل متحد را مجاب ساخت تا با به‌کارگیری حقوقدانانی در این نهاد و کنار گذاشتن ترس نهادینه شده در سازمان‌های حقوق بشری، شیوه‌های بی‌تفاوتی و اصل دخالت نکردن در مسئله داخلی دیگر کشورها رنگ ببازد و شاهد بیداری وجدان جهانی در برابر جنایت‌های حکومت‌های خودکامه با تکیه بر گفتار عامیانه و تهی "چهاردیواری اختیاری" باشیم.
در این راستا اصل سنتی "دخالت در مسئله داخلی کشورها" جای خود را به قانون مدرن و جهان‌شمول Responsibilty To Protect و یا RtoP داد تا شاهد واکنشی درخور به فجایع انسانی در دیگر کشورها باشیم.

RtoP چیست؟ مفهوم واژه به واژه آن به معنی "تعهد به پشتیبانی" که آن را در دانش روابط بین‌الملل "مسئولیت پشتیبانی" می‌خوانند. RtoP در سال ۲۰۰۵ شکل نوین به خود گرفت؛ قانونی مترقی برای جهانی مترقی. این اصل با تصویب اکثریت آرای تمامی اعضا در سازمان ملل به تصویب رسید. اصولی که دست شورای امنیت را برای ممانعت از سرکوب حکومت‌گران جبار علیه شهروندان خود باز گذاشت. به این معنی که اگر گروهی در داخل کشوری مورد ظلم و ستم قرار گیرند یا با جنایت سنگین همانند نسل‌کشی و کشتار دسته‌جمعی روبه‌رو شوند، به سود مردم از هر راهی که می‌تواند، از جمله راه نظامی، دخالت کند.

شالوده RtoP بر این اصل استوار است که حاکمیت یک امتیاز نیست، یک مسئولیت است و مهم‌ترین مسئولیت هر حکومتی در سراسر جهان، پاسداری از جان شهروندان خود است. اگر این اصل مسئولیت به هر شکل نقض شود، به خوبی اجرا نشود و یا حکومتی قادر به انجام آن نباشد، سازمان ملل متحد اختیار آن را می‌یابد که برای نجات جان مردم تحت ستم و بی‌دفاع پیش از هرگونه فاجعه انسانی وارد عمل شود. در این اصل از نسل‌کشی، جنایت جنگی، جنایت علیه بشریت و پاکسازی قومی یاد شده است که جهان را وارد به واکنش برای توقف این چهار مورد می‌کند.
.
امروزه منشورهای کهنه و روش‌های منسوخی همانند عدم دخالت در امور داخلی دیگر کشورها یا تنها به یک بیانیه خشک و خالی بسنده کردن که از مسئله‌های حاد جهانی چشمپوشی می‌کرد در دهکده جهانی امروز بسیار بدتر از مشکل‌های یک جنگ خودنمایی می‌کند. مواردی مانند حکومت‌هایی با ایدئولوژی انقلابی شکست‌خورده همانند جمهوری اسلامی و لیبی تحت حاکمیت معمر قذافی با نقض فاحش حقوق بشر، سرکشی با توسل به دستیابی و یا دنبال کردن جنگ‌افزارهای کشتار دسته‌جمعی و تجهیز گروه‌های تروریستی برای کشتار و ترس بیشتر، بیش از یک مداخله نظامی به جهان آسیب می‌رساند. کشتار صدها هزار نفر از شهروندان عراقی به دست صدام حسین، از بین رفتن صدهاهزارنفر در درگیری سودان، استفاده از جنگ‌افزار‌های کشتار جمعی در برخی کشورهای دنیا، نسل‌کشی در رواندا، پاک‌سازی قومی در صربستان و اعدام ده‌هاهزار نفر در سال ۶۷ طی چند هفته و کشتار ده‌ها نفر طی یک مبارزه انتخاباتی به‌دست جمهوری اسلامی از جملگی آنهاست که بی‌تفاوتی و سکوت جامعه جهانی این موارد را اگر نه تقویت، بلکه تشدید می‌کند. معمر قذافی با قتل عام کردن مردم به نام پاکسازی خانه به خانه لیبی از مخالفان، جامعه جهانی را مجبور کرد تا با به‌کارگیری اصل RtoP بر حکومت ۴۲ ساله پر از جنایت، توحش و وحشت او پایان دهد.
آیا باید به لیبی حمله نظامی می‌شد؟

معمر قذافی نمونه مشخص یک دیکتاتور خونریز در جهان بود که هرسال تلفات انسانی بیشتری به دهکده جهانی وارد می‌ساخت. انفجار هواپیمای پان آمریکن بر فراز روستای لاکربی اسکاتلند و قتل ۲۷۰ نفر نمونه مشهود از توحش سازماندهی دولتی برای انتقام از مردمی بی‌گناه و بی دفاع بود.]۱[ بی‌شک کمترین هزینه‌ای که حکومت‌هایی همچون قذافی در لیبی، بشار اسد در سوریه، جمهوری اسلامی در ایران به مردم تحمیل می‌کنند، فجایعی چون قتل‌عام مردم و یافتن گورهای دسته‌جمعی در حومه بن‌غازی و طرابلس و حمص و گورستان خاوران است. آیا قبل از اعلام منطقه پرواز ممنوع بر فراز خاک لیبی توسط شورای امنیت و ناتو تصور پیروزی مردم لیبی بر سگ دیوانه خاورمیانه در ذهن‌ها خطور می‌کرد؟ حکومت لیبی حکومتی بود که در پی جست‌وجوی خانه به خانه مخالفان و اعدام دسته‌جمعی آنان و سوسک و موش خطاب کردن مخالفان خود از هیچ جنایتی فروگذاری نکرد. راه ساقط کردن چنین حکومت‌های چه می‌توانست باشد؟ تظاهرات پراکنده همراه با ترس دسته‌جمعی که با بمباران جنگنده‌های قذافی پاسخ داده می‌شد آیا جز یک جنگ نابرابر برای کشتار بیشتر انسان‌ها نبود؟

شاید بسیاری بر این‌که چرا قذافی و پسرش به‌شکل فجیعی در لیبی کشته شدند، نیروهای انقلابی لیبی را نکوهش کنند و این مورد را به عنوان نقطه سیاه حقوق بشری در کارنامه شورای انتقالی لیبی بدانند که بی‌شک نگارنده نیز بر این نظر است، اما باید این موضوع را خاطرنشان ساخت که حکومت‌های سرکوب‌گر در طول سالیان زمامداری خود، جز رجزخوانی برای مخالفان و اعدام آنها، به زندان افکندن منتقدان و روزنامه‌نگاران و کشتار دوستان، برادران، پدر و مادر و اطفال همین مردان به جان آمده، کار دیگری برای مردم خود نکردند. تمامی انسان‌ها به مانند یکدیگر نمی‌اندیشند و خشم فروخورده مردم در آینده به آتش شلیک طبانچه‌ای به دیکتاتوری در بیابانی بی‌آب و علف منتهی خواهد شد.



از طرفی، بسیاری بر این تصورند که ادامه حیات جانیانی همانند معمر قذافی چیزی جز برپایی دادگاهی نمایشی همانند دادگاه صدام حسین در بغداد و اسطوره‌سازی در پشت سخنان مهمل دیکتاتور همراه با ریشخند و نمک پاشیدن بر زخم ملتی زخم‌دیده چه می‌توانست باشد؟ به‌هر روی قذافی با کتاب سبز فریب خود به زباله‌دان تاریخ رفت و مرگ او برای دیکتاتورهای کوچک و بزرگ خاورمیانه و شمال آفریقا پیامی داشت: تا دیر نشده اصلاحات را آغاز کنید، به مردم و رای آنان احترام بگذارید، دست از جنایت علیه بشریت و تروریسم دولتی بردارید و راه دیگر بیازماید. در غیر این‌صورت سرنوشتی جز سرنوشت قذافی در انتظارتان نخواهد بود.


آیا باید از دگرگونی بنیادی به سبک لیبی ترسید؟


انقلاب ۵۷ ایران بسیاری را ترسانده است. انقلابی که حتی هم نسلی‌های دوران بعد از انقلاب را به فکر فرو می‌برد که آیا سرنوشت تمامی کشورها با انقلاب به بی‌راهه خواهد رفت؟ اگر پاسخ مثبت است، چند ده سال دیگر، چند صد سال دیگر و یا چند نسل دیگر مردم باید تاوان و بهای حکومت‌های دیکتاتوری و خون‌ریز را بپردازند؟ آیا چون رئیس شورای انقلابی لیبی، فرمان برپایی قوانین شرعی اسلامی در لیبی و آزادی چندهمسری را داد، کار لیبی در همین گام نخست به پایان رسیده است و به قول معروف سالی که نکوست از بهارش پیداست؟

ساختار فرهنگی و اجتماعی در هر کشور از تونس تا لیبی و از لیبی تا مصر و از مصر تا ایران متفاوت است. ۹۸ درصد مردم لیبی مسلمان سنی هستند و نزدیک به ۱۲۰ قبیله در این کشور وجوددارد. در چندسال گذشته گرایش‌های آشکار و فزاینده‌ای از اسلام‌گرایی سنتی در لیبی دیدهشده ‌است.]۲[ ساختار قبیله‌ای و عشیره‌ای بر پایه قوانین اسلامی و تبعیت مطلق از اسلام در لیبی همچنان دست بالا را دارد. بسیاری در لیبی از دیده خشم به قذافی برای معامله و خوشامدگویی پشت پرده او با غرب در پشت شعار‌های پوپولیستی ضد غربی و تفکرات ضد اسلامی‌اش می‌نگریستند و این موضوع را نباید از نظر دور داشت اکثر افرادی که در نیروهای جنگجو علیه قذافی شرکت داشتند، اسلام‌گرا هستند؛ از جمله فرماندار شهر بن‌غازی که مصطفی عبدالجلیل، رئیس شواری انتقالی در نخستین روز بعد از آزادی از شر حکومت قذافی در آن سخنرانی می‌کرد.


گسترش آگاهی جمعی در کشورها قبل از هر تغییر و تحول بنیادین جایگاه ویژه‌ای در نتایج بعدی خواهد داشت. در جریان انقلاب ۵۷ ایران روحانیت با توجه به عقده صدساله خود به رهبری آیت‌الله خمینی سوار بر موج احساسات مردمی شدند که تنها انتظار این مردم نه احیای اسلام شیعی و قوانینی بر پایه شریعت اسلامی بلکه برقرای آزادی و استقلال و حکومت قانون بود. دسترسی نداشتن اکثریت مردم به رسانه‌های آزاد به دلیل اختناق و سانسور لجام گسیخته در حکومت پهلوی راه را برای کلی‌گویی و خدعه در مورد سیاست‌های آتی بعد از حکومت پهلوی توسط شالاتان‌های سیاسی باز گذاشت تا انقلاب را به بی‌راهه‌ای به ناکجاآباد ولایت مطلقه فقیه رهنمون سازند. در این بین فرهنگ بت‌سازی از شخصی همچون خمینی در سپهر سیاسی آن زمان بازار مکاره داغی بود، (هنوز البته این فرهنگ وجود دارد) و نتیجه آن در دیدن عکس وی در ماه جلوه‌ای عوام‌فریبانه به خود گرفت. وادادگی و انفعالی بودن نیروهای سیاسی که از پشتوانه مردمی برخوردار بودند در جریان‌های بعد از انقلاب، سرکوب لجام گسیخته توسط حکومت اسلامی بخصوص در جریان جنگ هشت‌ساله خود مزید بر علت شد تا نیروهای آزادی‌خواه و دموکراتیک در ایران به حاشیه رانده شوند و جا برای نیروهای سرکوب‌گر در پشت نقاب ایدئولوژی خمینیسم باز شود.

امروز اما، سطح بالای آگاهی به دلیل جامعه جوان تحصیل کرده در ایران و کسب تجربه‌های گرانقدر بعد از سه دهه اختناق و سرکوب حکومت اسلامی بر پایه ولایت مطلقه فقیه، فضایی در ایران به‌وجود آورده که کمتر کسی به فکر برقراری مجدد جمهوری اسلامی از نوع دیگر یا غیر اسلامی استبدادی بر اساس حکومت فردی خواهد بود.

اگرچه شورای انتقالی لیبی بی‌هیچ رودربایستی از ابتدا بر اجرا و تصویب حکومت بر پایه شریعت تاکید داشت و مورد پشتیبانی مردم لیبی نیز قرار گرفت اما اینک، قضاوت در مورد لیبی تنها با یک سخنرانی در مورد قوانین اسلامی کاری عجولانه خواهد بود.[۳] در این موارد یک موضوع از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است و آن خواست اکثریت مردم برای تعیین نوع حکومت در پای صندوق‌های رای است که هرکس در هرمقام و منسبی باید به آن مقید و ملتزم باشد زیرا این قاعده بازی دموکراسی است.
نتیجه
جنگ خیر علیه شر، بر پایه اصول قانونی جهانشمول RtoP شیوه نوینی برای برخورد و برچیدن حکومت‌های دیکتاتوری در جهان است که جز زبان زور زبان دیگری قابل درک برای آنان نیست. حکومت برساخته دیکتاتور با پارادایم رفتاری سرکوبگرانه با ادامه راه خود جز تخریب پایه و اصول انسانی، کشتار بیشتر و فجیع‌تر و مرگ تدریجی برای شهروندان خود سود و نتیجه‌ای نخواهد داشت. زوال و خط بطلان کشیدن بر حاکم‌های مستبد و خونریزی همچون معمر قذافی، سیدعلی خامنه‌ای، بشار اسد، علی عبدالله صالح و ... که از میلیاردها دلار نفتی و غیر نفتی برای ایجاد دستگاه‌های سرکوب گوناگون دولتی و غیر دولتی از سانسور تا نیروهای اطلاعاتی نظامی و لباس شخصی بهره برده‌اند، تنها به‌دست مردمی به جان آمده میسر خواهد بود.

در جریان بعد از انتخابات ۱۳۸۸ اگرچه هدف نهایی معترضان لغو نتایج دهمین انتخابات ریاست جمهوری با شعار محوری "رای من کجاست" بود، اما حکومت نه تنها در برابر این خواست کوچک‌ترین عقب‌نشینی‌ای نکرد که حتی حاضر نشد هیئتی بی‌طرف برای رسیدگی به ادعای تقلب در انتخابات را تشکیل دهد. به‌جای آن سیاست مشت آهنین را برگزید. این سیاست با تحمیل هزینه‌های سنگین بر بدنه جنبش سبز جلوی پویایی و شرکت فعال شهروندان را هرچه بیشتر گرفت. اعمال سیاست استقلال و تبری جستن از هرگونه کمک بین‌المللی از جانب رهبران جنبش سبز حتی از سازمان ملل متحد جنبش را به حالت انفعالی واداشت و در زیر ضربات پیاپی سنگین حکومت به ناچار خیابان‌ها را در اختیار نیروهای سرکوب قرار دادند.

به هرجهت، روش‌های جدید رهایی‌بخش در حال نتیجه دادن است: سازماندهی و بسیج منابع، نزدیکی هرچه بیشتر نیروهای اپوزسیون داخلی و خارجی، ایجاد شورای ملی با تمامی نیروها با نگرش‌های گوناگون با دیالکتیک دمکراسی‌خواهانه، سازماندهی تظاهرات اعتراضی و اعتصاب‌های گسترده در سراسر کشورهای تحت اشغال دیکتاتورها و دست آخر درخواست پشتیبانی و کمک همه‌جانبه از جامعه جهانی برای پشتیبانی از مردم بی‌دفاع غیر نظامی در پی تعرض نیروهای سرکوبگر، بی شک شاهرگ حکومت‌های دیکتاتوری را مسدود خواهد کرد. نتیجه‌ای که حتی دولتمردان آمریکایی نیز به اشتباه خود در مورد عدم حمایت از نیروهای آزادی‌خواه در ایران پی برده‌اند. بی جهت نبود که خانم هیلاری کلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا در مصاحبه اخیر خود با شبکه تلویزیونی صدای آمریکا در پشتیبانی از حرکت‌های اعتراضی در ایران گفت: "فکر می‌کنم اگر دوباره این اتفاق بیفتد (تظاهرات اعتراضی)، جنبش سبز یا هر جنبش دیگری درایران هوشمندانه خواهد بود اگر اعلام کند که ما می‌خواهیم همه دنیا از ماحمایت کند. کاری که مخالفان دولت در لیبی کردند."


پانویس‌ها:


[۱] در۲۳ اکتبر۱۹۵۶ در بوداپست، دانشجویان در حمایت از اصلاحات به خیابان­ها ریختند و ده­ها هزار تن از کارگران نیز به آنها پیوستند. در چهارم نوامبر واحدهای ارتش سرخ به مجارستان و به ویژه به بوداپست فرستاده شدند. قبل از اینکه مسکو کنترل خیابان­ها را به دست بگیرد چندین‌روز پیکار خونین در گرفت. در طی انقلاب، دوهزار و پانصد مجارستانی کشته و بیست‌هزار نفر مجروح و دویست‌هزار نفر متواری شدند. در آن هنگام تعداد بیشتری دستگیر شده بودند. سردمداران شناخته­ شده همچون ناگی زندانی شدند. او در سال ۱۹۵۸ محاکمه و اعدام و در منطقه­ای نامعلوم دفن شد. ۲۳۳ نفر اعدام شدند. اکثر آنها کارگران جوان و مبارزان خیابانی بودند
.

۱۳۹۰ آبان ۱۳, جمعه

عراق در چنگال ژنرال وحشت


این روزها نامش بر سر زبانهای دیپلمات‌های غربی و غیرغربی است، در هر قطعنامه تحریمی که ربطی به ایران دارد باید نامی از آن به میان بیاید. در نزد عده‌ای امروزه تروریسم با این نام بیش از القاعده گره خورده است. دستگاه‌های امنیتی غربی نام ‌"شبح" و "ژنرال وحشت" را روی فرمانده آن گذارده‌اند. ایرانیان هم کمابیش آن را می‌شناسند: نیروی قدس سپاه به فرماندهی قاسم سلیمانی.



چندروز قبل روزنامه عربی الشرقالاوسط چاپ لندن گزارشی را در مورد نفوذ سپاه قدس در تمامی زمینه‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی و به‌ویژه در منطقه حفاظت شده سبز بغداد از قول یک مقام ارشد امنیتی عراقی به چاپ رساند. این مقام ارشد امنیتی از ذکر نام خود در این گزارش خودداری کرده است. در زیر این گزارش را همراه با اطلاعاتی تکمیلی در مورد نیروی قدس سپاه باهم می‌خوانیم.


ژنرال وحشت

نام او قاسم سلیمانی است. ۵۴ ساله و زاده شهرستان بافت از توابع استان کرمان است. در نوجوانی پیشه بنایی را برای خود برگزید و از این طریق روزی می‌گذراند. بعد از گذراندن دوره تحصیلات اجباریِ پنج‌ساله دبستان، در سال ۱۳۵۳ ماله وخشت و گل و شاقول را کنار می‌گذارد و به عنوان پیمانکار در سازمان آب کرمان آغاز به کار می‌کند. جنگ که آغاز می‌شود، شور و شر جوانی او را به بسیج وصل می‌کند و راهی جبهه‌ها می‌شود. در طول جنگ زمان زیادی لازم نیست تا توانایی‌های خود را به فرماندهان ارشد جنگ نشان دهد. راه پیشرفت، او را به یکی از فرماندهان بسیج هم ولایتی‌های خود بدل می‌کند و پس از مدتی لشکری از کارگران کرمانی را شکل می‌دهد که نام آن را "لشکر ۴۱ ثارالله" می‌نهند. در طول جنگ لشگر ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم خود را در عملیات‌های سخت به اثبات می‌رساند.
پس از پایان جنگ هشت‌ساله، لشکر ۴۱ ثارالله تحت فرماندهی سردار قاسم سلیمانی در نبردهای مرزی جوابی مثبت به سران نظام می‌دهد؛ ازجمله سرکوب کردها در مناطق غربی ایران. سپس به زادگاه خود بافت بازمی‌گردد و به کارهای امنیتی در خصوص مبارزه با اشرار و قاچاقچیان مواد مخدر در مناطق مرزهای شرقی ایران می‌پردازد.
او در مدت انجام فعالیت‌های خود در این زمینه، به گفته مقامات جمهوری اسلامی توانست امنیتی نسبی اما پایدار در این مناطق ایجاد کند. آشنایی او با مناطق کویری و صحرایی و شناخت او از قبایل و عشیره‌های استان سیستان و بلوچستان در زمینه پیشبرد اهداف او کمک شایانی کرد.

ارتباط قاسم سلیمانی با آیت‌الله علی خامنه‌ای ارتباطی بیش از یک فرمانده و سرباز است. جلسات وقت و بی‌وقت و قراردادن آقای خامنه‌ای در جریان مهم‌ترین اطلاعات فوق سری، روابط آنها را هرچه دوستانه‌تر و صمیمانه‌تر کرده است. این ارتباط و آشنایی به اواخر دهه پنجاه بازمی‌گردد. ماه رمضان سال ۱۳۵۵ تا ۱۳۵۶ آقای سلیمانی در مجالس مذهبی و عزاداری واعظانقلابیحجتالاسلام رضا کامیاب شرکت می‌جست و خود را از مریدان او می‌دانست. ارتباط نزدیک آقای سلیمانی با آقای کامیاب و از طرفی دوستی نزدیک آقای کامیاب با آقای خامنه‌ای در مشهد، سنگ بنای ارتباط نزدیک و پیچیده آقای سلیمانی و آقای خامنه‌ای را در سال‌های بعد بنا نهاد. آقای کامیاب در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی شرکت کرد، اما بخت یار او نبود و در سال ۱۳۶۰ توسط مجاهدین خلق ترور و در دم کشته شد.

در سال ۱۳۷۹، آقای خامنه‌ای، فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی، آقای سلیمانی را به عنوان فرمانده یکی از قوای پنجگانه سپاه پاسداران، "نیروی قدس" برگزید. از آن زمان به بعد او نه تنها از رسانه‌های دیداری و شنیداری ناپدید شد بلکه هیچ‌گاه دیگر در مجالس عمومی و هیئت‌های عزاداری آفتابی نشد. او حالا به یکه‌تاز عملیات‌های خارج از کشور تبدیل شده بود. می‌گویند از دوستان نزدیک و صمیمی عماد مغنیه لبنانی معروف به حاج رضوان بود که در اثر انفجار بمبی که در۱۲ فوریه ۲۰۰۸ در هدرست صندلی اتومبیل پاجیرویش جاسازی شده بود کشته شد.


از ترور تا میانجی‌گری


در اواخر آوریل ۲۰۰۸ گزارشی در روزنامه آمریکایی مک کلثی درج شد، در این مورد که آقای سلیمانی در اردیبهشت سال ۱۳۸۷ برایتوقف درگیری‌های خونین میان نیروهای امنیتی عراق که بیشترشان شیعه هستند و نیروهایرادیکال مقتدی‌صدر در شهر نجف، کربلا و ناصریه، پا در میانی کرده است و توانسته این غائله را بخواباند.[۱]

در نشست مهم دیگری که در نقطه مرزی ایران و عراق در مریوان انجام شد وبه گفته منبعی که نخواست نامش فاش شود، جلال طالبانی، درخواستی به ژنرال قاسم داد مبنی بر این‌که نبردها و ناآرامی‌هامتوقف شود. به گفته این مقامات، آقای سلیمانی نیز روز پس از آن، پیامی به شبه نظامیان شیعه ارسال می‌کند وبلافاصله نبردها متوقف می‌شود.

قاسم سلیمانی در ژانویه سال ۲۰۰۵، زمانی به عراق وارد شد که عراقی‌ها برای نخستین‌بارپس از سقوط صدام حسین، به پای صندوق‌های رأی ‌رفتند تا آینده کشور خود را رقم زنند. در حالی که آمریکاو غرببا حمایت از ائتلاف العراقیه (که شبکه تلویزیونی‌ای به همین نام دارد) و نخست‌وزیری ایاد علاوی دست بالا را داشت. آقای سلیمانی فعالیت خود را درحمایت از شیعیان طرفدار ایران کلید زد و به شدت به راهنمایی آنان برایپیروزی در انتخابات مشغول شد؛ از کمک‌های لجستیکی و تبلیغاتی تا امنیتی و اطلاعاتی. پس از انتخابات، زمانی که جورج بوش انگشت‌های آغشته به مرکب مردم عراقرا نشان پیروزی بزرگی برای دمکراسی دانست، آقای علاوی و متحدانش انتخابات را باخته بودند و درعوض، متحدان جمهوری اسلامی عرصه سیاست عراق را از آن خود کردند. یک سال بعد، در آوریل سال ۲۰۰۶ آمریکا باز هم نگران بن‌بست مذاکرات برای برگزیدن نخست‌‌وزیر جدید عراق پس از دومیندور انتخابات مجلس عراق شد و این بار آقای سلیمانی به منطقه سبز رفت تا باسیاستمداران شیعه مذاکره و تضمین کند که انتخاب نهایی عراق، مورد پذیرش تهران نیز هست و در پایان هم عراقی‌ها بر سر نخست‌ وزیری نوری مالکیبه توافق رسیدند.


عادل عبدالمهدی، معاون رئیس‌جمهور عراق و از مقاماتمجلس اعلای اسلامی عراق در این زمینه می‌گوید:"آمریکایی‌ها از یک طرف از این جریان خوشحال بودند، چرا که بن‌بست به پایانرسیده بود و از سوی دیگر، ناراحت که سلیمانی را در منطقه سبز می‌دیدند".


در این زمینه زلمای خلیل‌زاد نیز می‌گوید: "در آن زمان، صحبت‌هایی از ورودوی به منطقه سبز بود. همانقدر که مقامات آمریکایی سلیمانی را به جنگ افروزیمتهم می‌کنند، او در ایجاد صلح برای رسیدن به اهدافش فعال بوده است.او ماه گذشته [آوریل سال ۲۰۰۸] در پایان دادن به درگیری‌های نیروهای مقتدی صدر و نیروهایعراقی در بصره، نقشی حیاتی داشت؛ تهدیدی که می‌رفت ناآرامی‌های آن گسترشبیابد و پیامدهای وخیمی به ویژه برای منابع نفتی عراق در پی داشته باشد."


نیرویی برای صدور انقلاب


نیروی قدس یاسپاه قدس نیروی ویژه و زیرشاخه‌ای از نیروهای پنجگانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درایران است که مسئول فعالیت‌های نظامی برون‌مرزی را برعهده دارد. این نیرو در جریان جنگ ایران و عراقتاسیس شد و هدف اصلی آن عملیات در خاک عراق و هدف ایدئولوژیک آن صدور انقلاب به دیگر کشورهابود. نیروهای قدس درجنگ ایران و عراق به‌عنوان نیروی مرزیسپاه پاسداران تشکیل شدو فعالیتش را با حمایت ازکردهابرای مقابله باصدام حسین در زمان جنگ ادامه داد. این نیرو با حمایت ازاحمدشاه مسعوددرجنگ شوروی در افغانستانو بعدها در مقابله باطالبان دامنه فعالیتش را گسترش داد. همچنین گزارش‌هایی از نیروهای قدس مبنی بر حمایت از جنگجوهای اسلام‌گرای بوسنیایی در جنگ یوگسلاوی در دست است.

حال این نیرو در پوشش فعالیت‌های فرهنگی و هنری نیز در خارج از ایران فعالیت‌های ایضایی و اطلاعاتی دارد. ساخت فیلم‌های مستند ضد غربی در خارج از ایران ازجمله کارهای این نیروی برون مرزی است.


عملیات سپاه قدس ازخونین‌ترین و مرگبارترین عملیات‌های تروریستی در خارج از ایران بوده است. انفجار مقر تفنگداران آمریکایی و فرانسوی در بیروت پایتخت لبنان در۲۱ اکتبر سال ۱۹۸۳ یکی از این عملیات مرگبار است. دو انفجار در این محل به‏وسیله دو نفر از اعضای حزب‌الله لبنان با پشتیبانی نیروی قدس صورت گرفت. راننده دو کامیون هرکدام با مواد منفجره‌ای در حدود ۵۴۰۰ کیلوگرم TNT از میان صفوف نگهبانان هر دوساختمان گذشتند و به بلوک‌های ساختمان کوبیدند و موجب انفجاری مهیب شدند. در این انفجار‌ها بیش از ۲۸۶ تناز نیروهای آمریکایی و فرانسوی کشته شدند که در این میان آمریکا با بیش از۲۳۰کشته و ۸۰ زخمی بیشترین تلفات را متحمل شد. نیروهای آمریکا و فرانسه به‏ دنبال این حوادث ازلبنان خارج شدند و سربازان اسرائیلی نیز تا ماه ژوئن ۱۹۸۵میلادی، بخشاعظمی از خاک لبنان را تخلیه کردند
.
روز ۲۵ژوئن سال ۱۹۹۶ انفجاری در برج‌های خوبر و در پایگاه نیروهای آمریکایی در شهر دهران عربستان رخ داد. این‌بار هم مواد منفجر قاچاق شده از لبنان با کامیونی از نوع تانکر انتقال گاز بود و حاوی ده‌‌هزار کیلوگرم TNT که منجر به کشته شدن ۱۹نفر سرباز آمریکایی و مجروح شدن حدود ۴۰۰نفر شد. لوئیس فری، رئیس سابق اداره تحقیقات فدرال آمریکا (اف.بی.آی) که در آن زمان برای تحقیق به عربستان اعزام شده بود در مصاحبه‌ایبا مجله نیویورکر به تاریخ ۱۴ مه ۲۰۰۱ بر نقش سپاه پاسداران و نیرویقدس در این عملیات تروریستی تأکید کرد.[۲]

وی گفت: "در سال ۱۹۹۷ ولیعهدوقت عربستان سعودی، امیر عبدالله، در حاشیه اجلاس سران کشورهای اسلامی دراسلام‌آباد، خطاب به رفسنجانی گفته بود: "ما می‌دانیم شما عملیات خوبر راانجام دادید." رفسنجانی در پاسخ اصرار داشته که خودش شخصاً درگیر این کارنبوده و با اشاره به خامنه‌ای گفته است:" او این کار را کرده است".


نفوذ در منطقه سبز بغداد


یک مقام سابق امنیتی عراقی در گفت‌وگو با الشرق‌الاوسط در تاریخ ۱۸ اکتبر ۲۰۱۱ فاش کرد: " تعداد بسیاری از نیروهای سپاه پاسداران که متعلق به نیروی قدس سپاه هستند در منطقه محافظت شده سبز بغداد حضور دارند که سفارتخانه‌های غربی و عربی و ادارات و خانه‌های مقامات دولتی و اعضای پارلمان عراق در آن قرار دارد." این منبع افزود: "اعضای نیروی قدس که تحت امر قاسم سلیمانی، فرمانده نیروی قدس قرار دارند در تمامی بخش‌ها و استان‌های عراق حضور چشمگیری دارند."

این منبع که به‌شرط ناشناس ماندن خود از طریق تلفن از بغداد با الشرق‌الاوسط مصاحبه می‌کرد، گفت: "اعضای سپاه پاسداران به درون منطقه سبز با پوشش محافظ فیزیکی مقامات دولتی و سیاستمداران عراقی که اکثراً از طرفداران احزاب شیعه عراقی هستند، نفوذ کرده‌اند."

این مقام که پیش از این پست مهم و برجسته‌ای را در سرویس‌های امنیتی عراق برعهده داشته است، افزود: "زمانی که پست حساسی را در نیروهای امنیتی برعهده داشتم، در مورد نفوذ اعضای نیروهای سپاه پاسداران ایران در نیروهای امنیتی عراق و خصوصاً در وزارت کشور هشدار دادم. در آن زمان گزارشی دادم که بسیاری از نیروهای شبه نظامی متعلق به بعضی از احزاب شیعه عراقی در تیم‌های حفاظتی مقامات دولتی رخنه کرده‌اند." (این مقام ارشد امنیتی با احتیاط در مورد این مسئله صحبت می‌کرد.)

او در ادامه افزود: "در زمانی که ما از شورای وزرای ریاست جمهوری و مقامات دولتی و نماینده‌های هیئت رئیس مجلس و اعضای مجلس درخواست کردیم تا اسامی و بیوگرافی این افرادی را که در پوشش محافظ فعالیت می‌کنند برای ما فراهم کنند تنها تعداد بسیار کمی از مقامات، اطلاعاتی آن هم به‌صورت کلی در مورد این افراد به ما دادند و بسیاری دیگر کوچک‌ترین اطلاعاتی در مورد این افراد در اختیار ما نگذاشتند."

به گفته این مقام سابق امنیتی، "عراقی‌ها در ایران به عضویت نیروی قدس درآمده‌اند و برای کار در پوشش محافظ اشخاص در داخل و خارج منطقه سبز فعالیت می‌کنند. به عبارت دیگر، تیم محافظ اشخاص شیعه عراقی به‌وسیله افسران سپاه پاسداران در عراق آموزش دیده‌اند و بعضی از این افسران در مهمانسرای وزرای مجلس در مرکز منطقه سبز حضور دارند."


این مقام سابق امنیتی خاطر نشان ساخت: "اعضای نیروی قدس آدرس تمامی خانه‌ها و دفاتر مقامات عراقی را به‌جز مقامات کرد در داخل و خارج منطقه سبز بغداد به‌خوبی می‌دانند. منظورم این است که مقامات کرد همانند جلال طالبانی، رئیس‌جمهور، روز نوری شاویس، معاون نخست‌وزیر، فواد ماسوم، رهبر جناح کرد در پارلمان عراق، هوشیار زیباری، وزیر امور خارجه و بقیه مقامات کرد در نخست‌وزیری در پایتخت عراق تیم محافظ خود را از بین نیروهای کرد انتخاب کرده‌اند که به آنها نزدیک هستند و می‌شناسند."

به عقیده وی، "این موضوع عجیبی نیست که تمامی نیروهای قدس سپاه در تمامی بخش‌های عراق پراکنده هستند و نفوذ دارند. فرمانداری‌های جنوب عراق تحت کنترل کامل سپاه پاسداران هستند و اعضای ایرانی سپاه هرگونه طرح و عملیات تروریستی را می‌توانند علیه شرایط امنیتی عراق مدیریت و اجرا کنند. به‌هرحال نیروهای قدس سپاه از تاثیر و نفوذ گسترده خود در بغداد و استان‌های مرکزی خرسند و راضی است. آنها حتی به مناطق کردنشین با تاسیس شرکت‌های تجاری نفوذ کرده‌اند که به‌طور مستقیم به‌وسیله سپاه قدس هدایت و اداره می‌شود."


این مقام سابق امنیتی بر این باور است که سپاه قدس در پشت واقعه جنایت النخیب، نزدیک به ۳۰ عراقی را که در راه زیارت از مقبره حضرت زینب بودند، به کام مرگ کشاند: یکگروه مسلح در ۱۲ ماه سپتامبر گذشته اتوبوس زائران عراقی را که از زیارتمرقد حضرت زینب در سوریه بازمی‌گشتند، در منطقه الوادی القذر واقع در۷۰کیلومتری جنوب شهر النخیب ربود .پس از آن نیروهای امنیتی عراق جسد ۲۲نفر را یافتند که با شلیک گلوله کشته شده بودند. اکثر این شهروندان عراقیاهل شهر کربلا بودند و دو نفر دیگر نیز از اهالی شهر فلوجه در استانالانبار بودند. هدف از جنایت النخیب ایجاد تفرقه و فتنه طایفه‌ای در عراق از جانب نیروهای امنیتی عراقی ارزیابی شد.


او اشاره کرد: "نیروی قدس به شدت به‌دنبال کنترل جاده بین عراق و سوریه است و مسئولیت این نیرو گماردن نیروهای نظامی و امنیتی در حد فاصل این جاده است تا بر تمامی مناطق سنی‌نشین خصوصاً در فرمانداری الانبار تسلط کامل داشته باشد."


این مقام سابق امنیتی بر این عقیده است که "نیروی قدس به‌دنبال ایجاد جای پایی در بین مرز عراق و عربستان سعودی هستند و چندین‌بار تلاش‌هایی برای کنترل آن انجام داده‌اند، اما قبایل عرب عراقی النجف و الدیوانیه از حضور آنها در این مناطق جلوگیری کرده‌اند".


او گفت: "جای تعجب وجود دارد اگر نیروهای قدس بخواهند هر مقام عراقی و دیپلمات غربی را در منطقه سبز و یا خارج از آن ترور کنند و این کار را نتوانند انجام دهند."


او در عین حال هشدار داد: "خطر حضور نیروهای سپاه پاسداران و قدس در مناطق حساس بغداد و استان‌های دیگر عراق جدی است و امکان یک کودتای نظامی امنیتی در عراق وجود دارد؛ بخصوص وقتی نیروهای آمریکایی از عراق خارج شوند و این چیزی است که مقامات ایرانی خواهان آن هستند."


این مقام امنیتی عراقی می‌گوید: "نیروی قدس توانایی هرگونه عملیات تروریستی را در هرجایی، حتی مناطقی که فرسنگ‌ها با ایران فاصله دارد ازجمله در خاک ایالات متحده آمریکا، آسیا، آفریقا و عراق دارد. برای نیروهای قدس هر گونه عملیات تروریستی در خاک عراق بسیار آسان است."


به گفته وی، " جمهوری اسلامی در حال شکل‌دهی به دولت دلخواه خود در عراق است و در تمامی سیاست‌های امنیتی و اقتصادی عراق حضور چشمگیر دارد و در این مورد نیازی به حضور حتی نیمی از مردم عراق نیز احساس نمی‌شود."


این مقام سابق عراقی معتقد است: "هیچکس جرئت دخالت و صحبت در مورد نفوذ نیروهای قدس سپاه در عراق را ندارد و اگر کسی در این موضوع دخالت کند، حذف خواهد شد."
منابع:




۳. الشرق الأوسط : الکشف عن وجود عناصر من فیلق القدس فی المنطقة الخضراء

۱۳۹۰ مهر ۲۹, جمعه

رمزگشایی از توطته ترور در واشینگتن

در حالی که نگاه تمامی جهانیان به کف خیابان‌ها و فریاد‌های معترضان عرب و غربی در گرماگرم بهارعربی در خاورمیانه و جنبش والاستریت در قلب اقتصاد دنیا، آمریکا دوخته شده است، پردهبرداری از طرح ترور عادل الجبیر سفیر عربستان در کافه میلانو جورج تاون واشینگتن بسیاری را در بهت وحیرت فرو برد. طرحی که به گفته برخی از مقامات آمریکایی همانند رابرت مولر، رییس اف‌بی‌آی، "بیشتر شبیه یک فیلمنامه هالیودی است اما تاثیرات و تلفات آن می‌توانست واقعی و ویرانگر باشد".


جدا از انکار مقامات جمهوری اسلامی از طرح ترور یاد شده که آن را سناریوی آمریکایی برای منحرف کردن افکار عمومی از جنبش ضد سرمایهداری والاستریت می‌دانند، بسیاری دیگر این طرح را سرآغاز برخورد سخت ایالات متحده با جمهوری اسلامی قلمداد می‌کنند که زمینه‌ها و پیامد‌های اقتصادی و سیاسی آن در دنیای دیپلماسی فعال کنونی در حال شکلگیری است و در صورت تحقق می‌تواند نتایج ویرانگری قبل از هرگونه برخورد برای حکومت اسلامی به بار بیاورد. در این مقاله به رمزگشایی از طرح ترور در واشینگتن و پیامدها و نتایج چنین اقداماتی در سپهر سیاسی بینالمللی در ارتباط با ایران خواهیم پرداخت.


دلایل طرح ترور چه می‌توانست باشد؟


از جمله خصوصیات بارز و مشهود هر ترور دولتی انکار آن با توجه به به‌کارگیری پتانسیل روابط دیپلماتیک و پوشاندن آن به‌وسیله عوامل غیر دولتی و نامرتبط با تابعیت بیگانه است. مدت‌ها بود مقامات جمهوری اسلامی برای دخالت در هر عمل تروریستی بخصوص در اروپا و خاورمیانه دیگر از عوامل مستقیم با هویت ایرانی استفاده نمی‌کنند، اما بعد از یازدهم سپتامبر دیگر اروپا و آمریکا ماوای امنی برای ابر تروریست‌های بین‌المللی لبنانی- فلسطینی عرب و غیر عرب نبوده و نخواهد بود. به‌کار گیری ایرانیان مقیم آمریکا برای اعمال تروریستی توسط حکومت اسلامی خود اگر نه غیر ممکن ولی کاری بس مشکل است. ایرانیان با تابعیت آمریکایی در حدود یک میلیون از جمعیت جامعه آمریکایی را تشکیل می‌دهند و اگر نه تمام آنها ولی اکثریت آنها به دلیل مشکلات اقتصادی و سیاسی بعد از روی کار آمدن جمهوری اسلامی مجبور به ترک خانه و کاشانه و دیار خود در ایران شده‌اند و با مشکلات مهاجرت دست و پنجه نرم می‌کنند و دلیلی برای همکاری با حکومت اسلامی آن هم در حوزه تروریستی حتی در مخیله‌شان نمی‌گنجد. به‌هر روی این طرح توسط شخصی ایرانی به نام ارباب سیر و با کنترل یکی از عوامل سپاه قدس به نام غلام شکوری در حال عملیاتی شدن بود که خنثی شد، اما دلایل اصلی این طرح تروریستی از جانب مقامات جمهوری اسلامی چه می‌توانست باشد؟


۱ـ جلوگیری از گسترش قیام مردمی در سوریه و احتمال سرایت آن به ایران


در جریان تظاهرات مردمی در هشت ماه گذشته در سوریه که بالغ بر سه هزار کشته بر جای گذاشت و حال این خیزش‌ها وارد مراحل سرنوشت‌سازی شده و به تمامی مناطق در شهرهای بزرگ سوریه ازجمله مناطق با اقلیت مذهبی و قومی نیز سرایت کرده است، هفته گذشته با ترور مشعل تمور، فعال کرد و از اعضای شورای انتقالی سوریه درشهر قامشلی سوریه بهار عرب نیز به مناطق کردنشین نیز رسید و حکومت اسد را یک قدم دیگر به سقوط نزدیک‌تر کرد. به این ترتیب تظاهرات مردم سوریه می‌رود تا هر روز ابعاد و تبعات سیاسی خطرناک‌تری را برای حکومت اسد و هم پیمان استراتژیک حکومت اسلامی در پی داشته باشد.


۲- انحراف توجه بین‌المللی از برنامه هسته‌ای ایران


جمهوری اسلامی سال‌ها با خریدن وقت با مذاکرات بی‌نتیجه با طرف‌های غربی گام‌های بزرگی را برای دستیابی به سلاح هسته‌ای برداشته است. کشف مرکز بزرگ هسته‌ای در نزدیکی قم و نصب سه هزارسانتریفوژ برای غنی‌سازی اورانیم 2۰ درصدی زنگ خطر را برای طرف‌های غربی به صدا درآورده است. پیشبینی می‌شود آقای آمانو، رئیس سازمان بین‌المللی اتمی در گزارش اخیر خود از پروژه‌های غیر صلح‌آمیز هسته‌ای جمهوری اسلامی رونمایی کند و جمهوری اسلامی را در شرایطی که داشتن سلاح هسته‌ای حکم مرگ و زندگی را برای او دارد، با مشکلات سخت‌تری مواجه کند.


۳- تشکیل بلوک مسلمانان ضد آمریکایی


در جریان ترور سفیر عربستان، جمهوری اسلامی بی‌شک به‌دنبال رویارویی مستقیم و همه‌جانبه با آمریکا نبوده است و نخواهد بود، ولی از برخوردی محدود و حساب شده و کنترل شده در حد سقوط چند هواپیما یا غرق چند قایق تندرو استقبال می‌کند. خود این حمله ایران را در کانون بلوک مسلمانان ضد آمریکایی قرار داده است و نوعی اتحاد در بین کشورهای عربی و مسلمان حول جمهوری اسلامی به وجود خواهد آورد. ترکیه کشوری سنی و طرفدار آمریکا و غرب را نیز که حالا به الگویی در بین کشورهای مسلمان بدل شده است به حاشیه می‌راند. در چنین شرایطی خاورمیانه جولانگاه عوامل سپاه قدس برای طرح‌های بعدی شده است تا بوق پاراپاگاندای اسلامی ضد آمریکایی این بار هرچه رادیکال‌تر از ام‌القری اسلامی، تهران، کل کشورهای اسلامی را درنوردد. از سوی دیگر اختلاف‌ها و مشکلات سیاسی و اقتصادی داخلی نفس جمهوری اسلامی را گرفته است و وقوع جنگ، نعمتی الهی برای سردمداران حکومت تهران خواهد بود که با سرپوش‌گذاری بر این مشکلات فایق آیند و چند صباحی بیشتر حکومت کنند.


۴- یک تیر با دو نشان


در آغاز حج تمتع در عربستان و بروز قیام شیعیان بحرین، کشاندن دامنه آشوب از بحرین به عربستان از منویات مقامات جمهوری اسلامی است. در طول ۳۲ سال عمر حکومت دینی ایران، این نظام همواره در درون بحران به زندگی خود ادامه داده است و در شرایط خطیر کنونی باید از ابزار قدیمی و البته نخ نما شده خود (ایجاد بحران) استفاده کند. غائله سال ۱۳۶۶ در عربستان توسط عمال حکومت ایران که به مرگ ۴۰۲ نفر به پایان رسید، هنوز در یادها مانده است. همزمانی ترور با این مناسبت مذهبی بزرگ مسلمانان خود آتشی بود به خرمن حکومت سعودی که شاید تا خاموش کردن آن نه از تاک اثری می‌بود و نه از تاکستان.


عملیات در خاک آمریکا، ممکن یا غیر ممکن؟


استفاده از کارتل‌های مواد مخدر مکزیکی که البته نه آزادانه ولی تا حدودی راحت به خاک آمریکا نفوذ می‌کنند و دستی هم در اعمال تروریستی دارند برای از پای درآوردن مقامی دیپلماتیک کار سختی نمی‌تواند باشد. ترورسفیری که به راحتی و آزادانه همانند شهروندی آمریکایی هفته‌ای یک‌بار برای صرف غذای مطبوع خود به منطقه‌ای پررفت آمد تردد می‌کند بی‌شک کار محیرالعقولی از جانب زمامداران حکومت اسلامی با تجربه‌های فراوان تروریستی و داشتن پشتوانه فراوان دلارهای نفتی به حساب نمی‌آید. حزب‌الله لبنان به عنوان پروکسی جمهوری اسلامی در منطقه توسط همین کارتل‌های قاچاق به انواع و اقسام سلاح‌های سنگین و از جمله موشک‌های دوربرد اسکاد مجهز شده‌اند و هم اکنون به شبکه‌ گسترده تروریستی و اطلاعاتی در آفریقا و آمریکای جنوبی تبدیل شده است. کافی است انفجار مرکز همیاری یهودیان در ۱۸ ژوئیه ۱۹۹۴ در بوئنوس آیرس را مورد بازبینی قرار دهیم که به بمب‌گذاری آمیا شهرت یافت. این واقعه تروریستی‌، جان هشتاد و پنج نفر از یهودیان آرژانتینی‌تبار را گرفت و در حدود دویست نفر زخمی بر جای گذاشت. دولت آرژانتین سال‌ها بعد از آن مدعی شد که دستور و نقشه زدن ضربه به بزرگ‌ترین مرکز اقلیت یهودی در آمریکای لاتین در تهران کشیده و مسئولیت اجرای طرح عملیات به ستاد ویژه عملیات حزب‌الله لبنانسپرده شد که به گروه شبه‌نظامی حزب‌الله لبنان وابسته است.


مقامات آمریکایی بعد از ناکام گذاشتن طرح تروریستی افشا کردند، ارباب سیر دوبار در ماه جولای با کارتل‌های قاچاق مواد مخدر در شهر مرزی رینوسا در شمال مکزیکوسیتی ارتباط برقرار کرده است و گفت وگو‌هایی در خصوص عملیاتی کردن طرح ترور و پرداخت ۱.۵ میلیون دلار در قبال آن انجام داده است. دو پرداخت ۴۹۹۶۰ دلاری نیز به عنوان پیش‌پرداخت به حساب مامور اف‌بی‌آی در لباس مبدل قاچاقچی بعد از بازگشت به ایران واریز کرده است.


پیامدهای سیاسی و اقتصادی


پرزیدنت اوباما در اقدامی تلافی‌جویانه به دنبال خنثی کردن طرح ترور سفیر عربستان، فشار را بر بازرسان سازمان بین‌المللی اتمی (IAEA) افزوده است تا اسناد و داده‌های جمع‌آوری شده از سازمان‌های اطلاعاتی غربی را مبنی بر تلاش جمهوری اسلامی برای دستیابی به سلاح‌های اتمی افشا کنند. افشاگری‌ای که در صورت موافقت و تحقق آن از جانب گروه بازرسان سازمان ملل بیش از هر زمان دیگر حکومت اسلامی در ایران را در حالت تدافعی و برعکس آمریکا و متحدانش (اتحادیه اروپا و اسرائیل) را در حالت تهاجمی برای متوقف کردن برنامه هسته‌ای ایران قرار خواهد داد.

از سخنان مقامات آمریکایی اینگونه می‌توان برداشت کرد که از جمله اهرم‌های فشار بر جمهوری اسلامی، تحریم‌های گسترده علیه بانک مرکزی ایران در دستور کار آمریکا و متحدانش قرار دارد. این اقدامی است که از طرف مقامات چینی و کشورهای آسیایی مخالفت‌هایی را به دنبال داشته است. کره جنوبی و ژاپن از جمله متحدان آمریکا که پرداخت‌های خود در قبال خرید نفت از ایران را از طریق بانک مرکزی ایران انجام می‌دهند، از این تحریم خشنود نخواهند شد. این تحریم روی چین به عنوان خریدار بزرگ نفت ایران تاثیر چندانی ندارد. چون راه پرداخت چینی‌ها از طریق دیگری به‌جز بانک مرکزی ایران انجام می‌گیرد، ولی با این وجود تحریم بانک مرکزی از طرف خزانه‌داری آمریکا منجر به بروز مشکلات بسیار در تبادلات ارزی و تجارت بین‌المللی جمهوری اسلامی خواهد شد.


از دیگر اقدامات تنبیهی می‌توان به عدم خرید و تحریم فرآورد‌های نفتی جمهوری اسلامی اشاره کرد. این اقدامی است که حتی طرفداران برخورد سخت با جمهوری اسلامی به عملی شدن آن در آمریکا با شک و تردید نگاه می‌کنند. ایران با صادراتی در حدود ۲.۲ میلیون بشکه نفت خام در روز از بزرگ‌ترین کشورهای صادرکننده نفت در جهان است. بسیاری از کارشناسان انرژی در آمریکا و اروپا نگران آن هستند که قطع خرید نفت ایران در شرایط بد اقتصادی و بالا بودن مصرف سوخت موجب سر به فلک گذاشتن قیمت نفت در جهان شود و فشاری مضاعف بر گرده اقتصاد ضعیف و در حال احیای غرب وارد بیاید. از طرفی دیگر این امکان وجود دارد که این نوع تحریم به‌طور کامل جلوی فروش نفت جمهوری اسلامی را نگیرد. از طرفی دیگر این امکان وجود دارد که حکومت اسلامی با فروش نیم بهای نفت به طرف‌های خریدار این تحریم‌ها را دور بزند.

از سوی دیگر، تهیه و ارسال گزارش کاملی از نقض فاحش حقوق بشر در ایران از جانب آقای احمد شهید فرستاده ویژه سازمان ملل خود حکایتی دیگر دارد و جبهه دیگری را علیه حکومت اسلامی در زمینه حقوق بشری باز خواهد کرد.

احمد شهید با وجود ممانعت مقامات جمهوری اسلامی برای سفر به ایران، در اولین گزارش خود از وضعیت حقوق بشر در ایران، شرایط را غیر شفاف و نگران‌کننده ارزیابی کرده است و این امکان وجود دارد در صورت پاسخگو نبودن مقامات ایرانی در قبال سئوالات احمد شهید پرونده نقض حقوق بشر به شورای امنیت سازمان ملل ارجاع شود. همانجا که قرار است شکایت مقامات عربستان و آمریکا به دنبال طرح ناکام ترور عادل الجبیر (سفیر عربستان در واشینگتن) فرستاده شود. باید در انتظار نشست و دید حکومت اسلامی آیا توان رهایی از باتلاق خود ساخته‌ای که در آن اسیر شده است را دارد یا خیر؟

حکایت فخرسلطان و آیت‌الله خامنه‌ای


در نوجوانی، وقتی مدرسه می‌رفتم یادم می‌آید معلمی داشتیم که حکایتی را برای ما به تکرار می‌خواند که شاید امروز طرح بخشی از آن خالی از لطف نباشد.

حکایت یادشده درباره سلطانی در سرزمین شامات بود به نام فخرسلطان. سلطان بنا بر بزرگی و جاه و جبروتش این نام را به عاریت برده بود، اما سلطانی بود خونریز و فوق تصور ظالم و ستمکار. رعیت در تملک سلطان، بی‌اذن او نه توان سخن گفتن داشتند و نه عملی برای انجام.

تنها فخر بود و امر و نهی و تازیانه و شلاق و گردن‌زنی. واژه غدغن در تمامی سطح شهر نمایان بود: نوشیدن غدغن، رقصیدن غدغن، خواندن کتب تایید نشده غدغن، خندیدن در اجتماع غدغن، مرد در کنار زن غدغن، غدغن و بازهم غدغن... مردم به جان آمده نه توان اعتراض داشتند و نه توان فرار. محصور در چهاردیواری بلند شهر، خشم خود را فرو می‌خوردند یا در تنهایی و درد، پچ و پچی از سر عادت با همنوای خود در خلوت .

تا روزی دزدی به شهر زد و اموال رعیت بیچاره را ربود؛ از شتر و گوسفند وبز تا مایحتاج زندگی آن روز. خبر به قصر سلطان رسید. سلطان ابتدا بی‌اعتنایی پیشه کرد ولی بعد دو فکر در سرش جرقه زد:

یکم: گرفتن دزد و قطع کردن دست و پایش برای نشاندن خود بر تخت عدالت و مشروعیت.

دوم: یافتن دزد و دانستن چگونگی وقوع دزدی تا مبادا دانسته‌های دزد به دیگر رقبا انتقال یابد و از هستی و نیستی ساقط شود.

خلاصه کاشف به عمل آمد که دزد پسرسلطان و علت دزدی، باخت پسر سلطان در قماری با یکی از همپالگی‌هایش است. صدا در شهر پیچید که پسر فخرسلطان، عامل دزدی و غارت است. پادشاه که تیرش به سنگ خورد، عصبانی و مایوس در دالان کاخ قدم می‌زد که به ناگاه صدای پچ و پچ نوکر با ندیمه دربار را در همین زمینه شنید. بی‌درنگ نوکر را فلک کردند و دست آخر جارچی در شهر فریاد زد: دزد را گرفتیم. دست و پای نوکر را بریدند و جسدش شش شبانه‌روز بر سر در شهر تاب می‌خورد. روزی درحین گشت سلطان به همراه پسرش در شهر، نوجوانی ولگرد قصد زدن جیب پسر سلطان را کرد. کودکی با دیدن صحنه فوق از سرهیجان بانگ برآورد: دزد به دزد زد.

بی‌اذن من همه خموش

آیت‌الله علی خامنه‌ای، روز دوشنبه در دیدار با کارگزاران ودست‌‌اندرکاران حج در پیوند باپرونده اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی در بانک‌های ایران گفت: "نباید این قضیه را کش دهند." وی افزود: "عده‌ای می‌خواهند از اینحوادث برای زدن توی سر مسئولین سوءاستفاده کنند."

خبرگزاری فارس منتسب به سپاه، دقایقی بعد از سخنان علی خامنه‌ای کلیه مطالب جدید خود را در پیوند با اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی از دسترس خارج کرد.


در تمام نقاط دنیا، اختلاس و کلاهبردی یا رسوایی سیاسی و مالی سیاستمداران تا زمان برکندن ریشه فساد، رساندن مجرم به دست عدالت و نشاندن به خاک سیاه، در صدر اخبار رسانه‌های داخلی آن دیار باقی خواهند ماند. به عنوان نمونه: ماجراهای راپرت مرداک (صاحب غول رسانه‌ای نیوز کورپوریشن)، رسوایی جنسی موشه کاتساو (هشتمین رئیس‌جمهور اسرائیل)، نیکسون و رسوایی واترگیت، بیل کلینتون و رسوایی مونیکا لویینسکی (که البته در این مورد آخر رئیس‌جمهوری آمریکا تبرئه شد). در کشورهای دارای حکومت‌های دموکراتیک و پاسخگو، رسانه‌ها چشم و وجدان بیدار جامعههستند. برداشتن نورافکن شفاف‌سازی از جانب رسانه‌ها یعنی مدفون شدن پرونده رسوایی و فساد، اما در دیار ولی فقیه گویا تصمیم‌ها در خصوص تخلفات در نظام اقتصادی و سیاسی آن وارونه رقم می‌خورد و گویا رهبر جمهوری اسلامی تصمیم خود را برای خاک پاشیدن به چشم مردم و فرافکنی گرفته است. از شواهد امر پیداست گناه بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ ایران به گردن عوامل خارجی آمریکا و اسرائیل خواهد افتاد؟ آیا باز شگرد جدید (اختلاس) از جانب دشمنان نظام طراحی شده است تا حکومت اسلامی را بی‌حیثیت کنند؟! آیا بعد از شکست عوامل اسرائیل در جریان قتل‌های زنجیره‌ای، این‌بار دشمنان و استکبار جهانی اقتصاد کشور را نشانه


رهبر جمهوری اسلامی در بخشی از این سخنان گفت: "نباید این قضیه را کشدهند، بگذارید مسئولان کارشان را دنبال کنند و با دقت کار کنند. مردم همبدانند این چیزها دنبال می‌شود، دست‌ها قطع می‌شود، مسئولان قوه قضائیه همخبررسانی کنند."


هنوز معلوم نیست، چه بر سر پرونده پرداخت چک پنج میلیونی توسط رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد به نمایندگان مجلس در ازای پس‌گیری استیضاح علی کردان آمد. هنوز معلوم نیست پرونده بیمه ایران و فساد مالی محمدرضا رحیمی که به قول برخی نمایندگان مجلس سر به فلک کشیده در کجا مدفون شد؟‌‌۱]و۲ [ هنوز برخی با گذشت بیش ازشش سال از گم شدن۳۰۰میلیارد تومان منابع مالی شهرداری تهران در دوران مدیریت محمود احمدی‌نژاد، می‌پرسند این پرونده با اطلاع‌رسانی دستگاه قضایی به کجا رسید؟ [ [۳ هنوز به پرسش‌های مردم پیرامون تقلبی بودن مدارک دکترای محمدرضا رحیمی و کامران دانشجو پاسخی داده نشده است؟ آیا افکار عمومی پاسخی در مورد قتل هاله سحابی و هدا صابر در زندان گرفتند؟ آیا علت وعوامل قتل زهرا کاظمی عکاس خبرنگار ایرانی- کانادایی در زندان اوین مشخص شد؟ حمله به کوی دانشگاه چطور؟ آیا معلوم شد زهرا بنی یعقوب، امیر جوانی‌فر، محمد کامرانی، امیدرضا میرصیافی و اکبر محمدی به چه دلیل در زندان جان دادند؟ اینها و ده‌ها سئوال دیگر از رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی حکومت اسلامی بی‌پاسخ مانده است و خواهند ماند؟

وی در ادامه سخنان خود از این‌که "توصیه به مبارزه با فساد اقتصادی که چند سالقبل بیان شد" جدی گرفته نشده است انتقاد کرد. رهبر جمهوری اسلامی اظهارداشت که اگر به آن توصیه عمل می‌شد، "این فساد بزرگ بانکی رخ نمی‌داد و اگرمبارزه می‌شد این چندهزار میلیارد سوءاستفاده پیش نمی‌آمد".

رهبر جمهوری اسلامی ایران افزود: "رسانه‌ها بیش از این نباید بهجنجال و هیاهو درباره این ماجرا ادامه دهند، بلکه باید به مسئولان اجازهدهند تا عاقلانه، مدبرانه، قوی و با دقت قضایا را پیگیری و بررسی کنند."


آقای خامنه‌ای همانند فخرسلطان به‌خوبی به دنبال جایگاهی برای نشان دادن خود بر تخت عدل و عدالت‌گری کاذب و بازگرداندن مشروعیت نداشته خود در بین مردم است. باید از وی پرسید: شما که در جریان فساد مالی قرار داشتید، اگر نگاه مهربانانه به فرزندان (اختلاس‌گران دولتی) خود ندارید، پس دلیل سکوت و بی‌عملی شما با تمامی اختیاراتی که دارید، چیست و چه معنی و مفهومی می‌تواند داشته باشد؟ آیا تنبیه نوکر دربار به تنهایی کفاف سئوالات بی‌شمار ذهن جست‌وجوگر شهروندان را فراهم می‌کند؟ آقای محمود خاوری بی دغدغه در کانادا چه می‌کند؟


جارچی بانگ برآورد


مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور درباره گشودهشدن پرونده‌های تخلف فراوان دولت در این سازمان خطاب به دولت هشدار داد و گفت: "تخلفات و مفاسد مالی اخیر از جمله اختلاس‌های مکرر در نظامبانکی به دلیل بی‌توجهی رئیس‌جمهور و هیئت دولت به گزارش‌های اینسازمان بوده است." وی افزود: "پرونده‌های زیادی در اینسازمان هنوز مطرح است که نمی‌خواهیم درباره آنها سخن بگوییم، چون مصلحتنیست. پس بهتر است مدعیان، سر جای خود بنشینند."


از معنای واژه مصلحت، دو تعریف در فرهنگ لغات می‌توان یافت :

۱-آنچه صلاح و سود شخص یا گروهی در آن باشد.

۲- آنچه ‌‌باعث خیر و صلاح و نفع و آسایش ‌انسان ‌باشد. اگر منظور آقای پورمحمدی، صلاح شخص و گروه خاصی است بی‌گمان هیئت حاکمه بیشتری نفع را از سرپوش گذاشتن بر این اختلاس خواهند برد و اگر منظور تعریف دوم باشد بی‌شک ضرر کتمان این فساد اقتصادی از خود اختلاس ضررش بیشتر خواهد بود. به یقین همان تعریف اول در مورد این اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی صحیح‌تر جلوه می‌کند.

شعبه دوم رهبری وارد گود شد


با اذن رهبر حکومت اسلامی، یکی دیگر از شعبه‌های آقای خامنه‌ای وارد گود شد تا از تمامی ظرفیت‌های اعطایی وی در مسیر پیگیری اختلاس استفاده کند. ماده ۲۳۳ بار دیگر به کار رفت؛ ماده‌ای که معنایش شکایت نمایندگان از محمود احمدی‌نژاد، رئیس بانک مرکزی و مسئولان دولتی مربوط با این پرونده است. درصورت تایید گزارش توسط مجلس، این گزارش به قوه قضاییه ارجاع می‌شود و درعین حال به منزله کارت زردی به مسئولان دولتی خواهد بود.


دوباره اما واژه مصلحت به داد دولت رسید: چهارشنبه گذشته مجلس قرائت گزارش کمیسیوناصل ۹۰ در مورد چهار شکایت‌نامه نمایندگان از رئیس‌جمهور را در دستور کارقرار داد. گزارشی که آنقدر با اما و اگر و مصلحت‌اندیشی همراه بود که بدون جمع‌بندی ارایهشد. در مورد آن رای‌گیری هم نشد تا به صورت موقتی خیال محمود احمدی‌نژاد از کارتزرد‌های احتمالی مجلس راحت باشد و به وقت اضافه پایان بازی بیاندیشد. هرچند قرار است تا پایان مهرماه، نمایندگان مجلس گزارش جدیدی را از سوی کمیسیون اصل ۹۰ شاهد باشند و بعد در موردآن تصمیم گیری کنند، ولی بی‌شک رهبر حرف اول و آخر را در مورد پیگیری موضوع یا مسکوت گذاشتن پرونده خواهد زد. حرفی که بی‌شک بار دیگر به مصلحت شخص و گروهی اشاره خواهد داشت. عدم مصلحت‌اندیشی هیئت حاکمه و برخورد قاطع با عاملان اصلی بی‌گمان ما را به یاد قطعه «مست و هوشیار» پروین اعتصامی می‌اندازد. صحنه مقابله و مکالمه محتسب شهر است با مردی مست.



محتسب به جرم مستی، از مرد بازپرسی می‌کند و به روش‌های مختلف زمینه را برای گرفتن رشوه آماده می‌کند، اما با قاطع‌ترین جواب‌ها روبه‌رو می‌شود. زیرا:


گر حکم شود که مست گیرند/ در شهر هر آنچه هست گیرند
پی نوشت‌ها :
۱. اینجا
۲. اینجا
۳. علی مطهری، نماینده اصولگرای مجلس شورای اسلامی و موافق طرح سئوال از محمود احمدی‌نژاد گفت: "مجلس به شاخه دفتر رهبری تبدیل شده است."(خبر آنلاین-۲۱ تیر ۱۳۹۰)

حلقه اختلاسگران محدودتر می‌شود




اختلاس، اختلاس باز هم اختلاس نامی که امروزه به هر کجا می‌روی آن را می‌شنوی، از بازار و تاکسی و مترو گرفته تا صحن علنی مجلس.

هرچه از ماجرای اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی می‌گذرد، این ماجرا وارد ابعاد جدید‌تر و پیچیده تری می‌شود. مبلغ این اختلاس چنان سنگین است که کسی دیگر به تاریخچه اختلاس‌های بزرگ پیش از این در ایران رجوع نمی‌کند.


کار برای دولتی که خود را پرچمدار مبارزه با فساد می‌دانست این روز‌ها از هر زمان دیگری سخت شده است. اصولگرایان حامی دولت در این روزگار غریب پیکان تیزحملات خود را به سوی دوستان و یار وغار رئیس جمهور، اسفندیار رحیم مشایی و بقایی نشانه رفته‌اند. برخی از نمایندگان مجلس و اقتصاددانان راه حلی آسان پیشنهاد می‌کنند، تاوان این اختلاس نجومی باید به گردن بخش اقتصادی دولت و نا‌کارآمدی آن انداخته شود
.

احمد توکلی، نماینده اصولگرای مجلس و منتقد دولت، در نطق خود در صحن علنی مجلس در پاسخ به توضیحات بهمنی، رئیس کل بانک مرکزی، جهرمی، مدیرعامل بانک صادرات، وزیر اقتصاد، حسینی و پورمحمدی، رئیس بازرسی کل کشور گفت: "این رسوایی بزرگ و دهشتناک، کاری با اعتماد مردم کرد که قابل بیان نیست. این کار از نظر بزرگی با بزرگ‌ترین رسوایی مالی سال ۲۰۰۹ آمریکا که در چند سال اخیر آن کشور بی‌سابقه بوده، قابل مقایسه است."


توکلی در انتهای نطق خود افزود: "در ۳۰ ژانویه ۱۹۹۸ دو مسئول وزارت اقتصاد و دارایی ژاپن به رشوه خواری متهم شدند. مدیرکل ذیربط خودکشی کرد و وزیر اقتصاد استعفا داد. من به آقای احمدی‌نژاد، اعضای دولت، رئیس بانک مرکزی، ‌آقای جهرمی و به خصوص آقای سید حمید پورمحمدی قائم مقام رئیس بانک مرکزی می‌گویم: ‌ خودکشی پیشکشتان؛ استعفا بدهید و بروید."


اقتصاد دانان هر روز در صفحات رنگارنگ روزنامه‌ها به حساب و کتاب سر انگشتی در مورد این اختلاس گسترده می‌پردازند که با این مبلغ در اقتصاد بیمار و از رمق افتاده ایران چه‌ها که نمی‌توان کرد، از جمله هادی غنیمی‌ فرد، رئیس شورای مرکزی خانه‌های صنعت و معدن ایران گفته است: "با مبلغ اختلاس شده می‌شد مشکلات مالی ۱۰ هزار واحد صنعتی را حل کرد." هادی غنیمی فرد در ادامه گفت‌و‌گو با ایسنا افزوده است: "اگر این میزان پول برای سرمایه گذاری در بخش تولید از سیستم بانکی گرفته شده، باید پرسید که در کدام بخش‌ها هزینه شده است. با سه هزار میلیارد تومان می‌توان مشکل نقدینگی ۱۰ هزار موسسه و واحد صنعتی را حل کرد." وی در ادامه گفته است: "این در حالی است که بسیاری از واحدهای صنعتی کشور هم اکنون با مشکل کمبود نقدینگی مواجه هستند و از خود می‌پرسند، چطور یک نفر به یکباره سه هزار میلیارد تومان از سیستم بانکی پول گرفته است."


نورالله حیدری دستنایی، نماینده اصولگرای مجلس مدعی شده: چون آقای احمدی‌نژاد احتمال می‌داد که در غیاب ایشان مشایی دستگیر شود، او را با خود به نیویورک برد. من انتظار داشتم وقتی ایشان به نیویورک می‌روند باند مشایی دستگیر شود و بالاخره تکلیف مشخص شود که ایشان مشایی را با خود به نیویورک برد."

دولت، تبری یا تبرئه


این حملات در حالی صورت می‌گیرد که دولت و بخش اقتصادی آن به دنبال راهی برای تبری جستن از اختلاسگران هستند؛ وزارت اقتصاد و بانک مرکزی با انتشار اسنادی در رسانه‌های داخلی مدعی هستند بانک‌ها را از پرداخت وام به گروه آریا منع کرده‌اند، در این حالت صورت مسئله جور دیگری برای صاحبنظران طرح می‌شود، مسئله اینست که چگونه گروه آریا الارقم بخشنامه بانک مرکزی و وزارت اقتصاد توانسته چنین وامهایی را دریافت کنند.


محمد جهرمی، وزیر کار دولت نهم، یکه تاز میدان‌های سخت احمد‌نژاد برای مبارزه با بیکاری و مدیرعامل کنونی بانک صادرات که زمانی محرم راز محمود احمدی‌نژاد به شمار می‌رفت، امروزه بر صندلی داغ مدیریت بانکی نشسته است که هر روزه با انتقادات از طرف اهالی اقتصاد داغ‌تر می‌شود. وی روز ۱۷ شهریور در یک ابتکار فرار به جلو به خبرنگاران گفت که باید از او و بانک صادرات به خاطر کشف ماجرای اختلاس تشکر کنند! محمد جهرمی در سخنانی همراه طعنه بانک مرکزی را مورد خطاب قرار داد که اگر از سناریوی اختلاس آگاه بودند یا سندی دارند باید خبرنگاران را در جریان قرار دهند.


این جمله را مدیرعامل بانک صادرات به این دلیل گفت که چند روز قبل از دیدار او با خبرنگاران، قائم‌مقام بانک مرکزی مدعی شده بود که دو ماه قبل از کشف جرم به بانک صادرات هشدار داده بودند و این بانک را در جریان اختلاس قرار داده است. رویارویی لفظی مدیران بانکی در حالی در جریان است که اقتصاددانان بر این نظرند، سرچشمه اختلاص میلیاردی را باید در بدنه دولت جست و تنها به مدیران بانکی محصور نکرد.


هشدارهای پیشین


در همین رابطه روز چهارشنبه ۳۰ شهریور خبرگزاری فارس گزارش دیگری منتشر کرد مبنی بر آنکه از سال ۱۳۸۸ وزارت اقتصاد در جریان این اختلاس بوده و هشدارهایی را نیز به مدیران بانک صادرات داده که با این اوصاف نقش وزارت اقتصاد و مدیران بانک صادرات پر رنگ است.


خبرگزاری فارس در گزارش خود می‌نویسد: "مدیرکل دفتر بازرسی وزارت اقتصاد در مهرماه سال ۸۸ طی نامه‌ای به مسئولان بانک صادرات، این بانک را از ارایه تسهیلات به گروه امیرمنصور آریا منع می‌کند."

در نامه سال ۸۸ مدیرکل بازرسی، ارزیابی عملکرد و پاسخگویی به شکایات وزارت اقتصاد به مدیرعامل وقت بانک صادرات تاکید شده بود که به شرکت سرمایه‌گذاری امیرمنصور آریا و سایر شرکت‌های وابسته با توجه به بدهی این شرکت به سیستم بانکی تسهیلاتی ارایه نشود.


در این نامه تصریح شده بود که این شرکت مشمول ماده ۱۴۱ قانون تجارت است، بنابراین تسهیلاتی به این شرکت بدهکار پرداخت نشود.


مدیرعامل بانک صادرات دو ماه پس از ارسال نامه وزارت اقتصاد در پاسخ به این نامه به گزارش ارسالی شرکت گروه ملی صنعتی فولاد ایران تحت مالکیت گروه امیرمنصور آریا اشاره و اظهار می‌کند که گروه امیرمنصور آریا نسبت به اصلاح ساختار مالی، نسبت‌های مالی، روش‌های فروش و تامین مواد اولیه اقدام کرده است.


مدیرعامل بانک صادرات تصریح کرده بود: "گروه امیرمنصور آریا از مشمولیت ماده ۱۴۱ قانون تجارت خارج شده و عمده تعهدات کوتاه مدت شرکت‌های طرف قرارداد پرداخت شده است. در ضمن قسمتی از تعهدات بانک‌ها توسط این شرکت پرداخت شده و سایر تعهدات سیستم بانکی طرف قرارداد هم تعیین تکلیف شدهاست."

خبرگزاری فارس در روز ۳۰شهریور در خبری دیگر مدعی شده بود که بانک مرکزی نیز در اوایل سال ‌جاری مخالفت خود را با اعطای تسهیلات یک بانک دولتی به این گروه اعلام کرده بود.


بر اساس این گزارش، در پی درخواست گروه امیرمنصور آریا از بانک ملی برای افزایش اعطای تسهیلات، بانک ملی این مسئله را از بانک مرکزی استعلام و درخواست می‌کند، با توجه به پر شدن نسبت ۱۵درصد گروه امیرمنصور آریا (نسبت دیون و تسهیلات به کل سرمایه و ارزش آن بانک) اجازه دهد این نسبت به ۲۵درصد افزایش یابد تا گروه امیرمنصور آریا از منابع مالی بیشتری برای فعالیت‌های خود برخوردار شود که بانک مرکزی این درخواست را رد می‌کند. در پی ارسال این نامه بانک مرکزی، بانک ملی نیز در تاریخ ۲۲اردیبهشت امسال با ارسال نامه‌ای به گروه امیرمنصور آریا مخالفت و عدم پرداخت تسهیلات به این گروه را اعلام می‌کند. بنابرین علاوه بر بانک صادرات و مرکزی و وزارت اقتصاد، پای بانک ملی نیز به این ماجرا باز شده است.
لاپوشانی
از شواهد و قراین پیداست که حکومت سعی دارد با لاپوشانی این اختلاس بزرگ را − که شوکی عجیب به بدنه جامعه وارد کرده است − تنها به بخشی در خارج از دولت نسبت دهد و حوزه عاملان آن را محدود کند، تا پای افراد بالاتری در سیستم به این ماجرا کشیده نشود و حکومت هزینه‌های سنگین‌تر از این را پرداخت نکند.


سخنان محمد ابراهیم نکونام، رییس کمیسیون اصل ‌۹۰ مجلس شورای اسلامی که روز چهارشنبه گفت "مبلغ اختلاس درست اعلام نشده و مبلغ آن سه هزار میلیارد تومان نیست، بلکه یک تخلف مالی انجام شده که رقم آن حدود یک هزار و ٧٣٠ میلیارد تومان است" و یا اظهارات رییس قوه قضاییه که گفته "تخلف مالی بزرگ بوده ولی اینکه رقم دقیق آن سه هزار میلیارد تومان باشد، هنوز مشخص نیست" را می‌توان در همین راستا ارزیابی کرد.

از طرف دیگر این امکان وجود دارد بر سر حذف رحیم مشایی و بقایی و بخشی در دولت که حلقه "انحرافی" نامیده می‌شوند، معامله‌ای برای مصونیت دیگر اعضا در دولت انجام شده باشد. به هر روی بی‌جهت نیست که سازمان شفافیت بین‌المللی در جدید‌ترین گزارش خود، جایگاه ایران را از میان ١٨۰کشور جهان در رده ١۴۶قرار داده است، گزارشی که نشان می‌دهد جمهوری اسلامی با این رتبه، هنوز یکی از فاسد‌ترین دستگاه‌های اداری و مالی را در جهان داراست.

۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه

رشد بی‌سابقه روسپیگری در ایران- بخش دوم




بخش نخست این گزارش به بررسی تاریخچه روسپیگری و آمارهای اعلام شده از سوی مقامات دولتی و پژوهشگران مستقل پرداخته بود و برخی دلایل وجود بازار عرضه و تقاضای سکس را در گفت‌وگو با یکی از خریداران سکس بررسی کرده بود. در بخش دوم و پایانی این گزارش قوانین تعیین شده برای مجازات تن‌فروشی بررسی و به زوایای مختلف این حرفه در گفت‌وگو با یک زن روسپی و یک جامعه‌شناس صاحب‌نظر پرداخته شده است.

وضعیت قانونی تن‌فروشی در کشورهای متفاوت، از مجازات مرگ تا فعالیتی حرفه‌ای و قانونی متغیر است. در قوانین جمهوری اسلامی تعریفی برای روسپیگری ارائه نشده است و قوانین موجود صرفاً احکامی درباره زنان است. از سوی دیگر اگر قواد‌ها (کارفرمایان و دلالان روسپیگری) دستگیر شوند مجازات‌شان حداکثر ۷۵ ضربه شلاق است. حال آن‌که مجازات زن روسپی در صورتی که شوهر نداشته باشد، صد ضربه شلاق و اگر شوهر داشته باشد سنگسار است. یعنی حتی اگر شوهر یک زن روسپی کار قوادی یا هدایت او در روسپیگری را برعهده داشته باشد، تنها جریمه او ۷۵ ضربه شلاق خواهد بود.

در سال ۵۸ و اوایل انقلاب اسلامی، تعدادی از زنان روسپی شناخته شده در محله گمرک تهران که به شهر نو (قلعه) معروف بود، به یک‌باره با هجوم پاسداران دستگیر و پس از چند سئوال و جواب کوتاه و به محض «احراز هویت» در دادگاه انقلاب به ریاست صادق خلخالی، در ملاء عام اعدام شدند. این شاید به نوعی زهرچشم گرفتن حکومت اسلامی از زنان روسپی در ایران اسلامی بود که در آن احکام دینی و شرعی حرف اول و آخر را می‌زند.[۱]


روسپیگری از زبان محبوبه

یافتن زنان روسپی در خیابان‌های بی‌در و پیکر تهران کار چندان سختی نیست. در زیر پل‌های هوایی، در پارک‌ها، معابر و خیابان‌ها به راحتی قابل مشاهده هستند، اما انجام یک گفت‌وگوی ساده با آن‌ها در مورد شرایط‌‌شان از هر کار دیگری دشوار‌تر است. به همین دلیل برای گفت‌وگو با یک زن روسپی بار دیگر به سراغ بهروز رفتم. ابتدا با مخالفت او روبه‌رو شدم، اما بعد در تماس با محبوبه او را راضی به گفت‌وگو با من کرد.

در کافی‌شاپی در شرق تهران نشسته‌ام. نزدیک غروب آفتاب است. کمی از گرمای هوا کاسته شدهاست. حدود ۴۰ دقیقه‌ای است که داخل این کافی شاپ منتظر محبوبه هستم. از پشت شیشه بیرون را نگاه می‌کنم. در تفکرات خود غوطه‌ور هستم و سئوالاتم را باخودم مرور می‌کنم که صدای دو رگه و لحن محکم زنی افکارم را پاره می‌کند: «آقای بیانی؟ در پاسخ با تعجب گفتم بله بفرمایید. سریع نشست. به‌سرعت قهوه‌ای سفارش دادم. محبوبه با دیدن قلم و کاغذ من لبخندی به تلخی زد.

محبوبه (اسم مستعار ساناز) زنی ۳۵ ساله با چهره‌ای معمولی اما جذاب، گندمگون، با مانتو و روسری سفید است. دندان‌های جلویش کمی غیر طبیعی به نظر می‌رسند و مثل این‌که سانحه‌ای برایش اتفاق افتاده است. سیگاری روشن و شروع به هم زدن قهوه‌اش می‌کند. از او در مورد حرفه‌اش می‌پرسم و محبوبه در پاسخ می‌گوید: «شغلم نیازی به گفتن ندارد، شرایط، من و امثال من را به این کار واداشت.»


محبوبه از گذشته خود چنین می‌گوید: «زمانی که تنها ۱۱ سال داشتم پدرم من را به عقد مردی ۳۰ ساله درآورد. هنوز خیلی چیز‌ها را بلد نبودم حتی طرف را نمی‌شناختم. شوهرم معتاد بود. بر اثر تصادفی که در حالت خماری داشت، بدبختانه من هم دراتوموبیل او بودم و تمام دندان‌هایم شکست. خود او هم زمین‌گیر شد. مجبور بودم خرج خانه، بزرگ کردن بچه و حتی خرج عمل (اعتیاد) شوهرم را دربیاورم. در یک تولیدی مشغول کار شدم و بعد از چندسال تولیدی ورشکست شد و صاحبش مرا همراه با شش نفر دیگر بیرون کرد و در نتیجه بیکار شدم.»


محبوبه در مورد اولین تجربه تن‌فروشی خود می‌گوید: «صاحبخانه هرروز چند بار در خانه می‌آمد و طلب خودش را می‌خواست و هر بار داد و بیداد راه می‌انداخت. فشار رویم زیاد بود. نمی‌دانستم چه کار کنم. شش ماه بود اجاره عقب افتاده بود. کاری هم گیر نمی‌آوردم. یک‌بار که شب در خانه را باز کردم، دوباره صاحبخانه بود. این‌بار با نگاهی شهوت‌انگیز و کمی آرام‌تر صحبت می‌کرد. حین صحبت درخواست جنسی خودش را با من مطرح کرد.»


اشک در چشمان محبوبه حلقه می‌زند و پک محکمی به سیگارش می‌زند و می‌گوید: «چاره‌ای نداشتم. مجبور بودم. وسط سرمای زمستان با یک دختر بچه و مرد علیل چکار باید می‌کردم، آه در بساط نداشتم؛ هر بار به‌جای اجاره با او سکس برقرار می‌کردم. اول حالم از خودم به‌هم می‌خورد ولی بعد از مدتی مشتری‌های دیگری پیدا کردم و خیابان‌های تهران شد محل کسب و کارم. ابتدا دستی به سر و روی خودم کشیدم، دندان‌هایم را درست کردم، لباس‌های شیک و یک خط موبایل خریدم.»

محبوبه درباره احساسش نسبت به شغلی که دارد می‌گوید: «ابتدا برایم سخت بود و احساس بدی داشتم. هر بار می‌مردم و زنده می‌شدم. بعد برایم عادی شد. در کل خودم را می‌زدم به بی‌خیالی. یک روز از بس فشار عصبی به من وارد شد خواستم خودکشی کنم، ولی باز این بچه [عکسی دختربچه‌ای را روی صفحه موبایلش نشان می‌دهد] نگذاشت.چند وقتی هست دوباره‌‌همان احساس تنفر از خودم به سراغم آمده است.»


محبوبه درباره خطر‌های خیابان‌های تهران و تغییر شیوه کار خود می‌گوید: «هر بار امکان داشت در یک خیابان طمعه یک آدم رذل بشوم و جانم را از دست بدهم. ابتدا فکر کردم با دخترم به خیابان بیایم تا هم شک ماموران انتظامی را از خودم دور کنم و هم در شرایط سخت بتوانم کمی دل مشتری‌ها را به رحم بیاورم که بعد ازکار پولم را بدهند، اما مدتی احساس کردم دختر پنج ساله‌ام مثل نوار خیلی چیز‌ها را دارد ضبط می‌کند.»

مگر شده پول به شما ندهند؟

محبوبه: بله بار‌ها. حتی یک بار بدجوری از یکی از مشتری‌ها در حالت مستی کتک خوردم.


شوهر شما شک نمی‌کند؟

نه، فقط به فکر اعتیاد خودش بود. حتی یک بار هم نپرسیده از کجا پول می‌آورم.

تا حالا گیر ماموران انتظامی افتاده‌اید؟

چند بار


بعد چه شد؟

دو بار کارم به دادسرا و کلانتری کشید. شانسی که آوردم این بود که معتاد نبودم و حین کار دستگیر نشدم. چند روزی بازداشت شدم و بعد ‌‌رهایم کردند. چندبار هم با در اختیار قرار دادن خودم [ارتباط جنسی با ماموران] حاضر شدن‌د رهایم کنند.
از بهروز شنیدم با دو نفر دیگر کار می‌کنید. می‌توانید کمی در مورد آن‌ها به من بگویید؟
آن‌ها هم مثل من هستند، ولی بنا به تجربه و آشناهایی که دارم، ترجیح می‌دهند با من کار کنند. من مشتری برای آن‌ها جور می‌کنم و آن‌ها یک سوم مبلغ دریافتی‌شان را به من می‌دهند.


چند سال است این کار را انجام می‌دهید؟

حدود هفت سال است به صورت حرفه‌ای کار می‌کنم. وقتی شروع کردم۲۶، ۲۷ سالم بود.

درآمدتان چقدر است؟
درآمدم متغییر است. بسته به مشتری که در کجای تهران زندگی می‌کند مبلغ را تعیین می‌کنم. از ۵۰ تا۱۰۰ هزار تومان برای هردفعه ارتباط. البته مشتری‌های ثابت هوای ما را دارند.


یعنی چه؟

یعنی بیشتر پول می‌دهند و گاهی با آن‌ها به مهمانی می‌رویم که بهتر برای ما درآمد دارد. مشتری و پول بیشتر هست. چند وقتی هم هست که با بردن این دختر‌ها به اینجا وآنجا یک سوم پول‌شان را به من می‌دهند. برای من مشکلاتی به‌وجود آمده و بنا به نظر پزشک دیگر کمتر می‌توانم رابطه جنسی داشته باشم


اگر کار خوبی گیر بیاورید حاضرید این کار را کنار بگذارید؟

البته، از خودم از زندگی دیگه خسته شدم. حتی امیدی هم به آینده ندارم. فقط فکرم دخترم هستم. نمی‌خواهم او راه من را برود. الان، کار برای مرد‌ها پیدا نمی‌شود، چه برسد به ما.

دلایل روسپیگری در ایران

دکتر فریبا محمدی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، در سوالم در مورد دلیل روسپیگری می‌گوید: «طی تحقیقاتی که در ایران به عمل آمده است، از مهم‌ترین دلایل روسپیگری در ایران می‌توان از فقر، مشکلات اقتصادی، کمبود و نبود فرصت‌های کاری و شغلی با توجه به جمعیت جوان کشور نام برد.»


او تاکید می‌کند: «متاسفانه دولت به‌جای پرداخت به مشکلاتی همانند: پایین آوردن میزان بی‌کاری و تورم، مشکلات مربوط به تهیه مسکن، بهداشت و درمان برای همه افراد جامعه، تنها به شعارهای پوچی همانند ایجاد ۱. ۵ میلیون فرصت شغلی برای ایرانیان و یا سخنان بیهوده‌ای همانند دادن هزارمتر مربع زمین به هر ایرانی برای ایجاد مسکن اکتفا کرده است. از طرفی وجود فاصله شدید طبقاتی، خود مزید بر علت است. شکاف طبقاتی باعث به‌وجود آمدن رفتار‌ها و شیوه‌های نامناسب و ناسالمی جهت فائق آمدن خانواده‌ها بر مشکلات اقتصادی شده است که از جمله این شیوه‌ها، تن‌فروشی است.»

به گفته وی، «برخی مردان برای کسب منافع اقتصادی به بهره‌کشی جنسی از زنان، حتی همسران و دختران خود روی آورده‌اند. این افراد با ایجاد مراکز تن فروشی، روسپیگری زنان را در جامعه تسهیل می‌کنند. باندهای بین‏المللی قاچاق انسان نیز با وعده‏های کاذب همانند شرایط و زندگی بهتر برای برخی زنان جوان و آسیب‌پذیر، مبادرت به خروج آن‌ها از ایران به کشورهای دیگر می‌کنند و آن‌ها را به فاحشه‌خانه‌هایی در سایر کشور‌ها، عمدتاً کشورهای حوزه خلیج فارس و عربی می‌فرستند و یا اعضای بدن آن‌ها را می‌‏فروشند.»

خانم محمدی خاطر توضیح می‌دهد: «تحقیقات صورت گرفته توسط محققان و روان‌شناسان نیز این موضوع را تایید می‌کند که علاوه بر این عوامل اجتماعی، عوامل روانی از جمله سرد بودن روابط جنسی بین مردان و زنان، ضعف هویت اخلاقی و کمبود محبت بین زن ومرد بخصوص در اوایل ازدواج نیز می‌تواند در به‌وجود آمدن این معضل اجتماعی موثر باشد.»


این جامعه‌شناس و استاد دانشگاه با اشاره به تحقیق انجام شده از سوی یک سازمان غیر دولتی می‌گوید: نتایج تحقیق روی ۳۰ زن روسپی ۱۶ تا ۴۰ ساله که به‌طور حرفه‌ای به این شغل اشتغال دارند و مقایسه آن‌ها با‌‌همان تعداد زن غیر روسپی عمدتاً خانه‌دار با همین سن و سال این موضوع را روشن می‌کند که احساس بی‌ارزشی و تبعیض‌های جنسیتی در جامعه یکی از نشانه‌های آشکار در این زنان است. احساس بی‌ارزشی و به دنبال آن وقوع شرایطی ناگوار همانند سوء استفاده یا تجاوز جنسی که ضربه‌های روحی غیر قابل جبرانی به افراد وارد می‌کند از جمله عوامل روان‌شناختی است که فرد را به‌سوی روسپیگری سوق می‌دهد. شرایط حاکم بر خانواده مانند شرایط بدسرپرستی یا بی‌سرپرستی و نگهداری کودکان، اعتیاد زن به مواد مخدر، اعتیاد شوهر، وجود خانواده‌های متلاشی، طلاق و جدایی از خانواده و شکست در اهداف و برنامه‌های زندگی مانند تحصیل، ازدواج تحمیلی و غیره ازجمله عوامل موثر در گرایش به روسپیگری عنوان شده است.


این تحقیق نشان می‌دهد زنان بنا به دلایلی چون «نابه‌سامانی خانواده»، «اعتیاد، فقدان و خشونت والدین»، «سردی رابطه عاطفی فرزندان و والدین»، «ترک تحصیل»، «فقر فرهنگی»، «نداشتن مهارت برقراری روابط اجتماعی» و «قرار گرفتن در معرض سوءاستفاده جنسی به وسیله اعضای خانواده یا دیگران» بیشتر به سوی تن فروشی کشیده شده‌اند. مسائل اجتماعی چون افزایش سن ازدواج و کاهش میزان آن نیز باعث تهدید اخلاقی برای جامعه و خانواده‌ها شده است.
طلاق زن، می‌‏تواند مشکلاتی اساسی در تأمین مخارج زندگی برای او فراهم کند. زنان مطلقه که اکثراً خانه‌دار هستند و کار و حرفه خاصی بلد نیستند، پس از طلاق، به نوعی خود را سربار خانواده می‌دانند. بنابرین برای حفظ استقلال و خلاصی از زیر بار تحقیر خانواده، به سوی کارهای پست با درآمد ناچیز کشیده می‌شوند و همین درآمد کم و بالا بودن هزینه‏های زندگی، روسپیگری را به عنوان یک شغل پیش پای او می‌‏گذارد. این مشکل به دلیل عدم وجود قوانین حمایتی از جانب دولت نسبت به زنان بی‏سرپرست، کمبود فرصت‏های مناسب شغلی برای زنان با توجه به وجود تبعیض‌های مشهود در جامعه و درخواست‌های نامشروع در قبال استخدام فرد و نیز درآمد کم مشاغل رده پایین، به شدت در ایران افزایش یافته است.


شرایط تحمیلی به زنان

فریبا محمدی با تاکید بر شرایط تحمیلی به زنان در جامعه ایران می‌گوید: «در برخی از مواقع زنان در شرایط ناگوار و ناخواسته به روسپیگری تن می‌دهند. به طور مثال نیازهای اقتصادی زن مطلقه و بی‏سرپرست باعث می‌‏شود که برای تأمین مخارج بالای خانواده به شرکت‌های خصوصی یا خدماتی مراجعه کند. در بعضی خبر‌ها داشته‌ایم زن به عنوان منشی استخدام شده و بعد مورد سوء استفاده جنسی صاحبان شرکت قرار گرفته و جذب بازار فحشا شده است یا در مراجعه به برخی منازل برای نظافت، از او درخواست‌های نامشروع می‌‏شود. اگر فرد سالمی باشد، از این خانه می‌‏رود، اما اگر این شرایط مدام در سایر خانه‌ها نیز تکرار شود، مگر چقدر توان مقابله دارد. این شرایط به او فشار می‌‏آورد و تحمیل‌ می‌شود و در نهایت او را به سوی تن‌فروشی سوق می‌‏دهد.»

به عقیده این جامعه‌شناس، «گاهی نیز تجاوز جنسی، شرایطی ناخواسته‌ای را به دختر تحمیل می‌کند و این‌که دختر با توجه به وجود تابوهایی در جامعه و خانواده دیگر نمی‌تواند به خانه برگردد و موجب گرایش او به روسپیگری می‌‏شود. این وضعیت بیشتر برای دختران فراری پیش می‌‏آید که به علت عدم بازگشت به خانه و خانواده و نداشتن پول و درآمد برای گذران زندگی و وجود تقاضای بالا و بالقوه در جامعه به روسپیگری روی می‌‏آورند.»


خانم محمدی خاطرنشان می‌کند: «باید خانواده‏‌ها را از تهدیدات خارج از خانه آگاه ساخت و آن‌ها را توجیه کرد. یعنی حتی اگر برای دختر در شرایط ناخواسته اتفاقی بیفتد، او را بپذیرند و از خانه و خانواده طرد نکنند. زیرا در غیر این صورت نتایج اسفناکی برای این دختر به‌وجود می‌آید. برخی از زنان روسپی نیز که در آغاز به دلیل شرایط ناخواسته و نیز فشارهای مختلف اقدام به چنین کاری کرده‏اند، پس از پشیمانی، فقط به خاطر ترس از عدم پذیرش اجتماعی توسط اعضای خانواده، دوستان و بستگان، در این دایره تنگ گرفتار می‌‏شوند. از جمله شرایط ناخواسته دیگر، خشونت‌ها و سوء استفاده‏های جنسی در دوران کودکی فرد است. حدود ۵/۲۳ درصد از روسپی‌ها در کودکی مورد سوء استفاده جنسی قرار گرفته‏اند و ۵/۱۲ درصد این اعمال از سوی نزدیک‌ترین افراد خانواده و فامیل، افرادی مانند پدر، برادر و اعضای مورد اعتماد خانواده انجام شده است.»


پیامدهای روسپیگری در ایران

این جامعه‌شناس روسپیگری را منشاء بسیاری از معضلات اجتماعی می‌داند و می‌گوید: «تن‌فروشی علاوه برآن‌که باعث کاهش آمار ازدواج می‌شود، به‌‌همان نسبت میزان طلاق را افزایش می‌دهد. افزایش شمار بیماران مقاربتی و ایدز با توجه به کم بودن اطلاعات افراد از این بیماری‌ها در جامعه سنتی ایران، تولد کودکان خیابانی بدون سرپرست و بزهکار که عمدتاً مشکلات روحی و روانی زیاد دارند و افزایش سقط جنین‌های غیر قانونی که خود می‌‏تواند مشکلات جسمی و نازایی برای زنان ایجاد کند، از دیگر پیامدهای روسپیگری است.


فریبا محمدی با اشاره به این‌که کودکان خیابانی بعد‌ها به قاچاق مواد مخدر، تن‏فروشی و بزهکاری کشیده می‌‏شوند می‌گوید: «حتی این کودکان نشانی مراکز روسپیگری را به مشتری‌ها نشان می‌‏دهند و مشتری جذب می‌کنند و در آینده به تبهکارانی خطرناک در جامعه بدل خواهند شد.»


این جامعه شناس معتقد است: «متاسفانه جامعه سنتی و مذهبی ایران در حال فروپاشی اخلاقی است، مثل این‌که کشور تایلند دیگری و از نوع اسلامی آن به وجود آمده است. متاسفانه هشدارهای استادان دانشگاه و کار‌شناسان جدی گرفته نمی‌شود. تحقیقات ما در مورد معضلات اجتماعی در جامعه تماماً در قفسه‌های مراکز و دفا‌تر ما خاک می‌خورند و تمامی این سخنان و هشدار‌ها از جانب حکومت نوعی سیاه‌نمایی قلمداد می‌شود.»


با این‌حال و با وجود خطرات پرشماری ازجمله بیماری‌های ایدز و احکام اعدام و وجود مشتری‌های بیمار و تبهکار، محبوبه برای خود آرزوهایی دارد و می‌گوید: «آرزوی من این است که زمانی این شغل را کنار بگذارم و شغلی شرافتمندانه پیدا کنم. قرض و قوله‌هایم را بدهم، بگذارم دخترم تحصیل کند وبرای خودش کسی شود.»
او با نگرانی از پنجره کافه‌ای که در |آن نشسته‌ایم به اتوموبیل‌های در حال حرکت نگاه می‌کند، به نقطه‌ای در خیابان تاریک خیره می‌شود و می‌گوید: «اگر این خیابان‌های تاریک شهر، فرصتی برای آرزوی من باقی بگذارند.»
در همین زمینه:
پانویس:

۱. قلعه فساد در دل پایتخت پهلوی

اختلاس، حکایتی ناتمام در جمهوری اسلامی




برگه‌های تقویم، تاریخ انتخابات پارلمانی دوره نهم را اسفندماه سال ۱۳۹۰ نشان می‌دهد. یعنی در حدود شش ماه دیگر انتخاباتی برگزار می‌شود که هرچه به آن نزدیک می‌شویم جنگ و جدل سیاسی در بین جناح‌های اصولگرا برای حفظ حیات سیاسی به اوج خود می‌رسد.

این درگیری‌های بین جناحی منجر به رسانه‌ای شدن بسیاری از سوءاستفاده‌های مالی و اختلاس‌های دولتی شده که در تمام طول دوران ۳۲ سال گذشته از عمر جمهوری اسلامی در ایران بی‌سابقه ارزیابی شده است: اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی که هنوز خیلی‌ها با شنیدن خبر آن در کوچه و بازار از تعجب انگشت به دندان می‌گزند، اما بی‌گمان پرونده‌های به مراتب بزرگ‌تری نظیر بیمه ایران، زمین‌خواری و پولشویی در سال‌های اخیر وجود دارد که هنوز کاملاً رسانه‌اینشده است، پرونده‌هایی که در صورت بازگشایی، پای بسیاری از حکومتی‌ها را به میان می‌آورد و در آن‌صورت تبعات و هزینه‌های سیاسی برای حکومت به‌ همراه خواهد داشت. این پرونده سه‌هزار میلیارد تومانی فرصتی را برای جناح طرفداران متعصب رهبر جمهوری اسلامی فراهم آورده است تا حملات بی‌سابقه‌ای را به حلقه اطرافیان محمود احمدی نژاد و بخصوص رئیس دفتر او، اسفندیار رحیم مشایی و بقایی، معاون اجرایی وی وارد کنند.


حملات پی‌درپی اطرافیان محمود احمدی‌نژاد واکنش وی را در پی داشت. روز چهارشنبه احمدی‌نژاد گفت: "این دولت پاک‌ترین دولت درطول تاریخ است" و به احترام رهبر و ملت سکوت کرده است، اما "سکوت دولت همیشگی نخواهد بود". به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران، ایسنا، محمود احمدی‌نژاد در سخنرانیخود در اردبیل تصریح کرده است: "کسانی که دولت را به بهانه‌های گوناگونمتهم می‌کنند گویا هیچگونه نگرانی از محاکمه و تعقیب کیفری ندارند واطمینان دارند که کسی به ادعای آنان رسیدگی نخواهد کرد."


علی‌اکبرترکان، وزیر اسبق راه و ترابری در گفت‌وگو با خبرآنلاین با بیان این‌کهمدیران سیستم بانکی به احترام مردم استعفا دهند، تاکید کرد: "دولتی که باادعای مبارزه با فساد بر مسند نشسته است باید در مواجهه با چنین اختلاسبزرگی واکنش نشان دهد چراکه اختلاس چنین مبلغی نمی‌تواند کار یک نفر باشدبلکه قطعاً باید گروهی متشکل از مسئولان بالارتبه دولتی به آن‌ها کمک کرده باشند."


ماجرای اختلاس سه‌هزار میلیارد تومانی


ماجرا از این قرار بود که شخصی که از او با عنوان "ا.خ" نام‌ می‌برند و گویا از چهره‌های مرتبط با محمدرضا رحیمی، معاون اول محمود احمدی‌نژاد وپرونده بیمه ایران که صاحب ده‌ها شرکت و موسسه اقتصادی زنجیره‌ای است، با استفاده از شگرد خاصی اقدام به اختلاس از بانک صادرات کردهاست.[۱]


این فرد با تبانی با رئیس شعبه بانک صادرات درمحل کارخانه فولاد، اقدام به صدور ال‌سی‌های (اعتبار اسنادی ریالی داخلی) جعلی به مبالغ ده‌ها میلیاردتومان کرده است و بدون آن که وجه ال سی‌های مذکور را به بانک بپردازد، ال سی‌ها را دریافت کرده و به دیگر بانک‌های دولتی و خصوصی داخلی به قیمتی پایین‌تر از قیمت رسمی ال سی فروخته است.


با توجه با این که ال سی‌ها در سامانه اطلاعاتی بانکصادرات ثبت نشده است، خریداران ال سی با استعلام از همان شعبه صادرکنندهاقدام به خرید ال سی می‌کردند و درنهایت مبالغ ال سی‌های مذکور به بیش از دومیلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار یا معادل سه هزار میلیارد تومان می‌رسد.


گفته می‌شود این فرد این مبلغ هنگفت را جهت انجام سایر معاملات صوری و دلالی خود استفاده می‌کرده و از این مبلغ که از حساب بانکصادرات برداشت شده است، تنها ۵۰۰ میلیارد تومان صرف واسطه‌گری بانک‌های دیگرشده است.


آقای "ا.خ." کیست؟


"ا. خ." فردی چهل ساله است به نام امیرمنصور خسروی معروف به "امیر منصور آریا" صاحب بانک خصوصی آریا و صاحب یکی از مشهورترین کارخانه‌های آب معدنی‌های ایران (آب معدنی داماش). او همچنین رییس هیئت مدیره تیمفوتبال داماش (لیگ برتر) است. کارخانه بزرگ تولید نان صنعتی در همدان از جمله کارخانه‌های زیر مجموعهشرکت اوست. وی تنها در طول پنج سال یعنی از سال ۱۳۸۵که وارد فعالیت اقتصادی درایران شده، به تمامی این نعمت‌های اقتصادی رسیده است. وی پیش از این در آلمان زندگی می‌کرده است. امیر منصور خسروی در یکی ازروستاهای استان گیلان متولد شده است و چهار برادر دارد، همه آن‌ها در شرکت‌های زیرمجموعه وی فعالیت داشته‌اند. خبر‌های حاکی از بازداشت دو تن از برادران وی (امیرحسین خسروی) منتشر شده است.


آقای خسروی دارای یک شرکت هلدینگ (شرکت مادر) به نام شرکت "امیرمنصورآریا" است که در خیابان احمد قصیر تهران واقع شده است. این شرکت جزو صد شرکت برتراقتصادی ایران در بازار بورس تهران شناخته شده است. گفته می‌شود تمام ترفندهای اقتصادی آریا برای کسب ثروت رانتی در طبقه پنجم این ساختمان پی‌ریزی شده است.


آقای خسروی فعالیت گسترده اقتصادی خود رادر پنج استان کشور متمرکز کرده است: استان‌های گیلان، لرستان، تهران، همدان ومرکزی.از پروژه‌های مهم شرکت "ا.خ." می‌توانبه طرح توسعه شرکت شفاف شیمی پلاست، طرح توسعه کارخانه آهن و فولاد لوشان، پارکینگ طبقاتی ماسوله، سنگ‌شکن لوشان، مجموعه ورزشی کوچصفهان در استان گیلان اشاره کرد.


"ا. خ." در استان لرستان نیز طرح‌هایی را در دست دارد: پروژه کارخانه شرکت صنایع غذایی گل‌گهر، کشت و صنعت شیروان اشترانکوه، کارخانه تولیدسیلیکون متال بروجرد، مجتمع ورزشی دوروداز جمله آن‌ها است.


شرکت آقای خسروی در استان مرکزی نیز یک پروژه را در دست دارد. طراحی کارخانه فرآوری لاستیک شهرک صنعتی زاویه پروژه‌ای است که در استان مرکزی دنبال می‌شود.
نکته جالب توجه این است که تمام این شرکت‌ها و پروژه‌ها از سال ۱۳۸۶ به بعد کار خود را آغاز کرده‌اند. برخی رسانه‌ها خبر داده‌اند که "ا. خ." با درخواست یکی از چهره‌های بانفوذ دولتی (محمدرضا رحیمی) وارد فعالیت اقتصادی در ایران شده است و با رانت دولتی اولین کارخانه خود را در ایران تاسیس کرده است. او به کارهای اجتماعی مخصوصاً درحوزه ورزش نیز علاقه ویژه‌ای دارد.


مجموعه ورزشی کوچصفهان و خرید امتیاز تیم فوتبال پگاه گیلان از جمله مهم‌ترین فعالیت‌های آریا در این حوزه است. امیرعابدینی، رئیس باشگاه داماش گیلان درباره چگونگی شکل‌گیری باشگاه داماش در گفت وگویی اظهار کرد: ”وقتی آقای آریا می‌خواستند باشگاه داماش را تاسیس کنند یکموسسه اقتصادی از مجموعه امیر منصور آریا داشتند که معتقد بودند در آن مجموعه بایدیک موسسه اجتماعی فرهنگی هم وجود داشته باشد. از همین‌رو به من پیشنهاد دادند که باشگاهی با همین نام داماش تاسیس کنم. این باشگاه در سال ۱۳۸۵ تاسیس شد و کار اولیه خود را با فوتبال از لیگ برتر آغاز کرد و تا امروز که گسترده شده است و در استان‌های گیلان، لرستان و تهران مشغول فعالیت است و در رشته فوتبال، والیبال، بسکتبال وشنا فعالیت دارد." عابدینی در ادامه از نقش روح‌الله قهرمانی چابک استاندارگیلان در گسترش فعالیت‌های خسروی در این استان گفت: "آقای قهرمانی به ما پیشنهاد داد با توجه به فعالیت‌های اقتصادی‌مان در این استان، کار باشگاه داماش رادر استان گیلان آغاز کنیم." روح‌الله قهرمانی چابک استاندار گیلان با حکم محمدرضارحیمی معاون اول رئیس‌جمهور در خرداد ماه سال ۸۹ به سمت عضو هیئت مدیره منطقه آزادانزلی منصوب شد.


فعالیت‌های تنگاتنگ استاندار گیلان با امیر منصورخسروی حکایت از نقش برجسته دولت‌ها در فساد‌های مالی و اقتصادی با استفاده از امکانات و رانت‌های اقتصادی دارد.


پرونده‌ای دیگر برای مشایی


چندروز پیش سایت مشرق نیوز منتسب به اصولگرایان ‌نامه اسفندیار رحیم‌مشایی، مشاور ارشد و ریس دفتر محمود احمدی‌نژاد را منتشر کرد.این نامه در تاریخ هفتم مهر سال ۱۳۸۹ توسط مشایی خطاب به وزیر کابینه نوشته است: "جناب آقای حسینی، وزیر محترم امور اقتصاد و دارایی، به پیوست تصویر نامه شماره۱۰۲۰۵/ص۲۰ مورخ ۲/۷/۱۳۸۹ شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه فنی راه‌آهن در خصوصآمادگی خرید ۵/۵۰ درصد از سهام شرکت فولاد خوزستان ارسال می‌شود. حسبموافقت ریاست محترم جمهوری خواهشمند است دستور فرمایید ضمن تسریع اقداممساعد را به عمل آورند."

سایت مشرق‌نیوز توضیح داده است: "براساس این نامه سهام شرکت فولاد خوزستان بدون برگزاری تشریفات قانونی مزایده به گروه امیرحسین آریا (برادر امیر منصور) در قالب شرکت خدمات مهندسی خط و ابنیه راه‌آهن (تراورس) واگذار می‌شود. پس از آن امیرمنصور خسروی در جریان واگذاری‌های سازمان خصوصی‌سازی و در حرکتی کاملاً مشکوک توانست شرکت تراورس را که از مهم‌ترین شرکت‌های پیمانکار در عرصه راه‌آهن کشور است، خریداری کند."

نکته جالب توجه آن‌که شرکت تراورس به صورت ده‌‌ساله به امیرمنصور خسروی و به قیمت ۱۲۰ میلیارد تومان واگذار شد. به گفته این سایت سناریوهای دیگر این گروهبرای تسلط بر اقتصاد ملی کشور، همکاری با سازمان خصوصی‌سازی و وزارت اقتصاد برای تصاحب شرکت‌های بزرگ پیمانکاری کشور، تبانی با کارفرمایان دولتی ازقبیل راه‌آهن و وزارت راه سابق برای تصاحب پروژه‌های میلیاردی با حربه تامین مالی و به صورت ترک تشریفات مناقصه و همکاری گسترده و تبانی با نظام بانکی خصوصاً بانک ملی برای تامین مالی پروژه‌ها به صورت صوری بوده است.


در این بین چگونگی توانایی یک نفر با همکاری سازمان خصوصی‌سازی برای خرید شرکت بزرگی همانند "تراورس" که نزدیک به هشت‌هزار کارمند دارد و از طرف دیگر تبانی در جهت کنار گذاردن تشریفات و مراحل قانونی مناقصه پروژه هزار و ۳۰۰ میلیارد تومانی خود جای پاسخ به بسیاری از سئوالات را خالی گذاشته است. در این پروژه در قبال اجرای بدون تشریفات مناقصه طبقاتی کردن جاده رامسر به نور، بیش از ۵۰ درصدسهام شرکت فولاد خوزستان را به دست آورد.


تالار کیش به فولاد خوزستان پیوست


هنوز مدت زیادی از انتشار اسناد مربوط به پروژه۴۰۰میلیارد تومانی مجتمع تالارهای بین‌المللی ایران- کیش و نقش اسفندیار رحیم‌مشایی و حمید بقایی در این تخلف اقتصادی نگذشته است. در پروژه ۴۰۰میلیارد تومانی مجتمع تالارهای بین‌المللی ایران-کیش طبق توافقی سه نفره با حضور اسفندیار رحیم‌مشایی، حمید بقایی و ابراهیم عزیزی در تاریخ سوم تیرسال ۸۹ به صورت ترک تشریفات به شرکت فیاک کیش با مدیریت یحیی فیوضی واگذارشد که براساس قانون ترک تشریفات این اقدام روال قانونی را طی نکرده است.


براساس افشاگری‌هایی که صورت گرفت، پرونده‌ای علیه بقایی، معاون اموراجرایی دفتر ریاست‌جمهوری در دستگاه قضایی تشکیل شد. نام اسفندیار رحیم‌مشایی این روزها کم در رسانه‌ها مطرح نیست. مشایی که به دلیل تاثیرگذاری و نقش پر رنگی که در تصمیم‌های دولت و رئیس‌جمهوری دارد، در کانون توجه‌ها قرار دارد.


اصولگرایان خبر از تلاش رحیم مشایی برای مهره‌چینی در انتخابات آینده مجلس و راه‌اندازی شبکه‌های خصوصی دارد. اکنون نام مشایی با بزرگ‌ترین اختلاس تاریخ گره خورده است.


علیثمری، رییس ستاد قرارگاه راهبردی عمار که روزی سمت ریاست هیئت گزینش کلکشور را بر عهده داشت به دلیل انتقاداتش به جریان مشایی برکنار شد؛ ثمری در گفت‌وگو با خبرگزاری فارس گفته است: "جریان انحرافی طبق یک مهره‌‌چینی در زمینه اقتصادی، به دنبال مدیرعاملی مراکز درآمدزا و پول‌سازی همچون، ایران‌خودرو، مناطق آزادو گردشگری، هتل‌های هما بوده و مانند اختاپوس روی این مناطق چنگ انداخته وبه بهانه خصوصی‌سازی در جریان‌های پولشویی وارد شده است."


ثمری افزود: تمام اقدامات اقتصادی جریان انحرافی (به حلقه اطرافیان رحیم مشایی اطلاق می‌شود) در سازمان هواپیمایی، شورای ایرانیان خارج از کشور، سازمان گردشگری و خودروسازی در حال حاضر به شکل یک غده سرطانی و هجمه به اصل بیت‌المال خود را نشان داده است.

شهردار در فهرست اختلاس‌گران

"شهرداری ۹۰۰‌میلیون تومان به یک گروه تواشیح پول داده است." این خبر از سوی خسرو دانشجو، سخنگوی شورای شهر تهران مطرح شده است. در عین حال حمزه شکیب، رئیس کمیسیون توسعه و عمران شورا نیز به صرف هزینه‌های ۱۸ و نیم‌میلیاردی و هفت‌‌‌‌میلیاردی شهرداری برای جشن‌های شعبانیه اشاره می‌کند.[۲]


ایازی، سخنگوی شهرداری تهران اما این ارقام را قبولندارد و می‌گوید: "هزینه اعیاد شعبانیه در مجموع دو ‌میلیارد تومان بودهاست." او البته درباره قرارداد ۹۰۰‌میلیونی با یک گروه تواشیح می‌گوید: "شایداین قرارداد برای اجرای ۳۰ روز برنامه در ماه رمضان باشد."


حمزه شکیب در پاسخ به ایازی می‌گوید: "شهرداری باید به صورت مکتوب توضیح دهد کهچقدر برای این اعیاد هزینه کرده و اسناد و مدارکش را ارایه دهد، ما نیزمدارکمان را ارایه می‌دهیم تا به طور دقیق به موضوع رسیدگی شود." رئیس شورای شهر تهران هم از شکیب درخواست کرد تا این پیشنهاد را به صورت مکتوب به هیئت رئیسه ارائه دهد.


آقای شکیب در ادامه صحبت‌هایش به فروش تراکم و ساخت وسازهای غیر مجاز نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: "در یک مورد، برای یک ساختمان که مجوزشدوطبقه است، پروانه ساخت ۱۰ طبقه صادر شده است. آقای ایازی شترسواری که دولا دولا نمی‌شود، ما تا هفته آینده مدارک و اسنادمان را درباره این مجوزهای غیر قانونی ارایه می‌دهیم تا به موضوع رسیدگی شود و شما هم توضیح بدهید."


سخنگوی شورای شهر نیز در جواب به ایازی می‌گوید: "بر اساس اسناد موجود تنها برای یک گروه تواشیح ۹۰۰‌میلیون تومان هزینه شده است. در چنینشرایطی به نظر نمی‌رسد که رقم واقعی هزینه‌های صورت گرفته دو ‌میلیاردتومان بوده باشد. چطور ممکن است که کل هزینه‌های صورت گرفته دو‌میلیاردتومان باشد و شاید اعتبارات در جاهای دیگری هزینه شده است که شما از آن مطلع نیستید."


منبعی موثق از مقامات ارشد در شهرداری تهران که نخواست نامش فاش شود به زمانه گفت: "قالیباف، شهردار تهران، در مدت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری به‌شدت به دنبال جذب منابع مالی برای تبلیغات انتخاباتی است." وی افزود: "در شهرداری زمین‌های بی‌صاحب اغلب با کاربری کشاورزی، صنعتی و فضای سبز را به زمین‌هایی با کاربری مسکونی تبدیل می‌شوند و مبادرت به ساخت پروژه‌های عظیم کرده و یا می‌فروشند." این منبع بنا به مسئولیت حساس خود حاضر نشد اطلاعات بیشتری در اختیار زمانه قرار دهد.


گرچه آقای ایازی پاسخ می‌دهد که احتمال دارد قرارداد ۹۰۰‌میلیون تومانی گروه تواشیح مربوط به گردانندگان استیج بوستان آزادگان باشد که تمام برنامه‌های این بوستان در ایام ماه رمضان را مدیریت می‌کردند، اما به فرض صحت سخنان ایازی، این گروه برای هر شب ۳۰‌میلیون تومان از شهرداری دریافت کرده است.


معاون فرهنگی و اجتماعی شهرداری تهران تاکید می‌کند: "در مورد سفره‌های سلامت در ماه رمضان، صددرصد هزینه مربوط به برپایی این سفره ازسوی مردم و خیران تامین شد و بیش از شش هزار خانواده در این مراسم حاضر شدند." به گفته او بخش عمده هزینه‌های صورت گرفته در برپایی سفره کرامت در بوستان ولایت نیز از سوی مردم تامین شد و تنها بخش کوچکی از هزینه‌ها از بودجه شهرداری صورت گرفته است.


ایازی می‌گوید: "هزینه‌های شهرداری برای اعیاد شعبانیه از سرفصل برنامه‌های مناسبتی مصوب شورای شهر تهران تامین شده است."


پرداخت بن‌های ۵۰۰ هزار تومانی در شهرداری تهران


شهرداری از بودجه شهرداری تهران ۵۰۰ هزار تومان به اعضای شورای‌عالی استان‌ها بن شهروند داده است. پروین احمدی‌نژاد (خواهر محمود احمدی نژاد) به این موضوع معترض است ومی‌گوید: "عرف، عقل و قانون حکم می‌کند که پول تهران در شهر تهران هزینه شود و این‌گونه خاصه خرجی‌ها نباید صورت گیرد."

سخنگوی شهرداری از این موضوع اظهار بی‌اطلاعی می‌کند. او با حضور در جمع خبرنگاران درباره اظهارات احمدی‌نژاد گفت: "از چنین پرداختی اطلاع ندارم و شورای عالی استان‌ها ربطیبه ما ندارد. این در حالی بود که یکی از اعضای هیئت رئیسه شورای شهر به شرق گفته است: این مبلغ از سوی شهرداری تهران پرداخت شده و هدیه‌ها هم بن شهروند شهرداری بوده است نه پول نقد."


حمزه شکیب در گفت‌و‌گو با روزنامه شرق می‌گوید: "شهرداری، پاسخ تذکر شورا را نداده است."
تذکر کتبی رئیس کمیسیون عمران شورای شهر هنوز پاسخی از سوی شهرداری نداشته است؛ سئوالی که شهرداری باید ظرف مدت حداکثر ۱۰ روز به آن پاسخ می‌داده و حالا این زمان به پایان رسیده است.


شهرداری تهران باید درباره چگونگی خرید صد هکتار زمین در چهاردانگه و فروش غیر قانونی تراکم پاسخگو باشد. حمزه شکیب درباره سئوال کتبی‌اش از شهرداری به "روزنامه شرق" می‌گوید: "ابتدا از ظرفیت سئوال از شهردار استفاده شد اما هیئت‌رئیسه اعلام کرد که بایدابتدا تذکر کتبی بفرستیم بعد در صورت بی‌پاسخ ماندن از ظرفیت سئوال استفادهشود.


از این رو تذکر کتبی‌ام از شهردار را تقدیم هیئت ‌رئیسه کردم کههیات‌رییسه هم به شهرداری فرستاد اما هنوز شهرداری پاسخ و توضیحی ندادهاست."

آقای شکیب تاکید می‌کند: "تا چندروز آینده منتظر پاسخ شهردار می‌مانیم امادر صورتی که پاسخ ارایه نشود از ظرفیت سئوال از شهرداری استفاده می‌کنیم." مهدی چمران، رئیس شورای شهر تهران نیز درباره علت پاسخ ندادن قالیباف به پرسش شورا به روزنامه شرق گفته است: "این موضوع درگیر نامه‌نگاری‌ها و روند اداری شده و ما هنوز منتظر پاسخ شهرداری هستیم."

با نزدیک شدن به انتخابات اسفندماه باید منتظر افشاگری‌های دیگری در مورد دیگر اصولگرایان بود، اصولگرایانی که هرکدام با فهرستی مجزا خیزی بلند برای تصاحب کرسی‌های مجلس آینده برداشته‌اند. در این میان حلقه طرفداران محمود احمدنژاد که حامیان رهبر جمهوری اسلامی از آن‌ها به عنوان "جریان انحرافی" نام می‌برند تمامی توان خود را به‌کار خواهند بست تا در جریان مسابقه دو ماراتون انتخابات قرار گیرند. تا آن روز شاهد صحنه‌هایی همانند تحصن نمایندگان در صحن علنی مجلس و شعار‌های مرگ به این و آن همانند روزهای بعد از ۲۵ بهمن ۱۳۸۹ خواهیم بود؛ اما به راستی در کشاکش جنجال‌های سیاسی بر سر قدرت و ثروت و بحث اختلاس‌های نجومی، مردم در سکوت خود به چه فکر می‌کنند؟


پانویس‌ها:


۱. در جریان اختلاس پرونده بیمه ایران و باند خیابان فاطمی، محمدرضا رحیمی، معاون اول احمدی نژاد در مظان اتهام است.
۲. متن مصاحبه سخنگوی شورای شهر و حمزه شکیب از اعضای هیئت رئیسه شورای شهر برگرفته از روزنامه شرق است.
شرح عکس: نامه مشایی به دو وزیر برای واگذاری شرکت فولاد خوزستان به امیر منصور آریا (برگرفته از سایت مشرق نیوز)